http://porharfi.parsiblog.com/Files/d37bc864399025a07f4e9ae09196e013.jpg

شاید دیده باشید وقتی باتری ساعت تمام می‌شود، گاهی عقربه‌ی آن روی یک نقطه در جا می‌زند. این حکایت تیکی تاکای بایرن در مقابل منچستر است. اگرچه منچستر در مقابل بایرن حذف شد، ولی نشان داد راه به دردسر انداختن بایرن را خوب بلد است. آن‌ها در هر دو بازی رفت و برگشت تیکی تاکای بایرن را تا حد زیادی خنثی کردند. آن‌ها برای تیکی تاکا یک بدل مؤثر ارادئه دادند: نه تنها نباید تیکی تیکا را پرس کرد، بلکه اصلاً نباید به بازیکنان صاحب توپ تیم تیکی تاکا نزدیک شد. باید با حوصله و صبوری به آن‌ها اجازه داد اگر می‌خواهند تا دو روز توپ را به هم پاس بدهند! در واقع تیم تیکی تاکا برای فضا سازی متکی به به دنبال توپ دواندن حریف است. اگر آن‌ها را پرس کنید یا حتی به دنبال توپ آن‌ها حرکت کنید، فقط خود را خسته کرده‌اید؛ آن‌ها با قدرت پاسگاری بالای خود شما را سردرگم کرده و با به دست آوردن فضای ناشی از پرس شما خود را به دروازه نزدیک می‌کنند. آن‌ها در تمنای پرس حریف هستند و همان‌طور که در مقابل منچستر نشان دادند، به جز شیوه‌ی پاسگاری، طرح کارآمد دیگری برای رسیدن به دروازه ندارند. اگر منچستری ها قدری اعتماد به نفس بیش‌تری داشتند، قطعاً روی سانترهای بایرن بازی را واگذار نمی‌کردند. پس برای تیم تیکی تاکا و به ویژه از نوع گواردیولایی‌اش در مجموع شد دو شیوه: پاسگاری‌های متعدد و اگر جواب نداد، سانترهای علی‌اللهی. مشکل این‌جاست که بایرن و به ویژه شخص گواردیولا روحیه‌ی بسیار بالایی دارند. آن ها می‌توانند هر توپ مرده‌ای را هم به موقعیت تبدیل کنند. البته روحیه‌ی بالا برای آن‌ها خوش شانسی زیادی هم به بار می‌آورد. کم‌تر کسی می‌تواند تصور کند تنها سی ثانیه پس از گل منچستر آن‌ها گل مساوی را بزنند. ولی این خوش بیاری همیشگی نخواهد بود. با یک دفاع بهتر از منچستر و البته با اعتماد به نفس بالاتر و از طرفی با به کارگیری همین شیوه‌ی مورد استفاده‌ی منچستر می‌توان این فرم عذاب دهنده و حیله گرانه‌ی فوتبال را متوقف کرد.


نوشته شده در  پنج شنبه 93/1/21ساعت  10:22 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

http://porharfi.parsiblog.com/Files/d8e1f3e84dc01a54487d578cb276b432.jpg

در این‌جا می‌خواهم قدری در مورد فیلم "گرگ وال استریت" آخرین ساخته‌ی مارتین اسکورسسی، کارگردان شهیر آمریکایی، صحبت کنم.

فیلم زندگی یک فرد فوق العاده ثروتمند را تصویر می‌کند. کسی که آن قدر ثروت دارد که می‌تواند با هلی کوپتر شخصی‌اش پرواز کند و به عنوان هدیه به همسرش یک کشتی کوچک تفریحی بدهد. فیلم تلاش می‌کند تمام روزمرگی‌ها، عادات و اتفاقات زندگی چنین فردی را نشان دهد. در فیلم می‌بینیم که این فرد به طرز اعجاب انگیز و غیر قابل کنترلی هوسران است. زندگی او و اطرافیان ثروتمندش پر است از انواع و اقسام عیاشی‌ها، هر یک به انواع و انحای بسیار متنوع. از سکس‌های بسیار متنوع و بی‌نهایت افراطی گرفته تا مواد مخدر از انواع بسیار مختلف و البته انواع الکل‌ها. قابل پیش بینی است که فساد مالی هم جزء جدا نشدنی زندگی چنین فردی است. در واقع شبانه روز این فرد صرفاً با سطح بسیار هولناکی از فساد می‌گذرد. او هر نوع لذتی را که تصورش را بکنید در حد بی‌نهایت افراطی تجربه می‌کند. برای یک انسان معمولی حتی تجربه‌ی یک درصد از لذایذ زندگی این فرد هم غیر قابل تحمل به نظر می‌رسد. البته زندگی این فرد آبستن حوادث بسیار زیادی هم هست. از جدایی از همسر و ازدواج مجدد گرفته تا تصادفات رانندگی و تجربه‌ی نزدیک به سقوط با هلی کوپتر و انواع و اقسام حوادث که هر کدامشان می‌توانند زندگی یک فرد معمولی را کاملاً زیر و رو کنند. ولی برای این فرد چنین حوادثی مثل روزمره‌های زندگی می‌مانند. وقتی فیلم را می‌بینیم، حتی اگر بسیار لذت جو هم باشیم، نه حسرت یک لحظه از زندگی این فرد را می‌خوریم و نه حتی از یک لحظه از تصاویر سکسی فیلم لذت می‌بریم. فقط آرزو می‌کنیم کسی این وضعیت را متوقف کند. آرزو می‌کنیم کسی این فرد را از این وضع نجات دهد! در واقع این فرد و اطرافیانش را به هیچ وجه خوشبخت نمی‌دانیم، که بر عکس آن‌ها را از هر فرد مفلوکی بدبخت‌تر می‌یابیم. در واقع ثروت هنگفت برای او و اطرافیانش ارمغانی نداشته جز این‌که آن‌ها را به افرادی مجنون و غیر قابل مهار تبدیل کند. افرادی که در لذت جویی، بی‌نهایت افراط می‌کنند و هر لحظه ممکن است بلایی به سر خود یا دیگران بیاورند. تازه این در شرایطی است که آن‌ها سعی کنند در ظاهر هم که شده به قوانین اجتماعی احترام بگذارند. اگر آن‌ها خلافکارهای گردن کلفت باشند، آن‌طور که در برخی فیلم‌های قدیمی‌تر اسکورسسی به تصویر کشیده شده، وضعیت به مراتب اسفبارتر هم خواهد بود.

عاقبت قهرمان قصه به دلیل فساد مالی به زندان می‌افتد؛ و تازه این‌جاست که احساس می‌کنیم او خوشبخت شده! تازه این‌جاست که احساس می‌کنیم او قدری آرام شده و راحت‌تر زندگی می‌کند.

می‌توان گفت این واقعیت زندگی نوع بشر است. ثروت و قدرت بی حد و حصر برای انسان زندگی رؤیایی مورد نظرش را فراهم نمی‌کنند. آن‌ها به انسان آرامش نمی‌بخشند. بلکه بر عکس او را در ملغمه‌ای از ناآرامی‌ها سرگردان می‌کنند. و این واقعیت زندگی این دنیاست. این دنیا ظرفیت خوشبخت بودن را ندارد. این دنیا ظرفیت آن را ندارد که آدمی در آن قدرت و اختیار عمل نامحدودی داشته باشد.


نوشته شده در  دوشنبه 93/1/18ساعت  12:52 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

بازی امشب رئال مادرید در برابر بارسلونا و ضعف مفرط داور. داوری که به نظر می‌رسد عزیز کرده‌ی مسئولان است. با وجود اشتباهات فاحش و بسیار واضح هم‌چنان از این داور برای مسابقات به این بزرگی استفاده می‌شود. داوری بی‌کفایت که به نظر می‌رسد چیز زیادی از فوتبال نمی‌داند. البته خوب می‌دود، استیل مناسبی دارد و بسیار قاطع به نظر می‌رسد. اما زمان تصمیم گیری، یک در میان به نفع و ضرر هر یک از دو تیم اشتباه می‌کند. راستش را بخواهید از نظر روان شناختی این افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری هستند. بیماری که در آن فرد بسیار قانون مند و از طرف دیگر بسیار بی‌کفایت در شناخت و استفاده‌ی مناسب از قوانین است. قطعاً مسئولان قبل از همه به این موضوع واقفند؛ ولی چرا این قدر اصرار به حفظ و استفاده از این داور دارند، مشخص نیست. جالب این‌که در بازی رفت این دو تیم هم همین داور بازی را قضاوت کرد و آن‌جا هم اشتباهات مهلکی به ضرر رئال انجام داد. در هر حال با بی‌کفایتی و بی‌تدبیری محض در بالاترین سطح فوتبال جهان، نتایج این چنین جا به جا می‌شوند. و افرادی مثل خود من باز هم دست بردار فوتبال نیستند.


نوشته شده در  دوشنبه 93/1/4ساعت  1:37 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

بار دیگر به بهار نزدیک می‌شویم. بهارهای متمادی بی حضور یار چنگی به دل نمی‌زنند. حرکتی باید...، جوششی...، خروشی...، عصیانی...، حتی اگر نیاز است، انفجاری... تا بهار واقعیمان از راه برسد؛ تا بهارها رنگ تازه‌ای بگیرند.


نوشته شده در  سه شنبه 92/12/27ساعت  10:36 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

گاهی پیش می‌آید که از انبوه بی عدالتی‌های جهان دور و برمان کلافه می‌شویم؛ از حیله گری‌ها، شرارت‌ها و گستاخی‌ها به تنگ می‌آییم؛ از رنج‌ها و آلام بشری آزرده خاطر می‌شویم؛ و از این که نمی‌توانیم در برابر این همه ظلم  و حق کشی کاری بکنیم، ناامید می‌گردیم. در چنین لحظات سختی تنها چیزی که می‌تواند به ما قدری کمک کند، یاد خداست. اطمینان به این که همواره خدایی هست که به تمام جزئیات زندگی بشر واقف است، مرهمی بر درد ماست. باید ایمان داشت که در طول یک تاریخ، خدای بزرگ همیشه در کنار ابنای بشر بوده و رنج‌های آنان را درک می‌کرده. باید ایمان داشت که ذره ذره‌ی بی عدالتی‌ها مورد حساب و کتاب دقیق پروردگار بوده و هست. باید یقین داشت که تمامی اعمال نیک و بد بشر به دقیق‌ترین شکل و بی هیچ کاستی ثبت و ضبط می‌گردد. باید به عدالت پروردگار ایمان داشت. و باید از "الا بذکر الله تطمئن القلوب" درکی عمیق‌تر داشت.

دارای جهان نصرت دین خسرو کامل - یحیای مظفر ملک عالم عادل

ای درگه اسلام پناه تو گشاده - بر روی جهان روزنه‌ی جان و در دل

تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم - اِنعام تو بر کون و مکان فایض و شامل

روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی - بر روی مه افتاد که شد حل مسائل

خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفت - ای کاش که من بودمی آن هندوی مُقبل

شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است - دست طرب از دامن این زمزمه مگسل

می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت - شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل

دور فلکی یکسره بر منهج عدل است - خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل

حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است - از بهر معیشت مکن اندیشه‌ی باطل


نوشته شده در  دوشنبه 92/12/19ساعت  9:35 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   51   52   53   54   55   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تهدید
جنگ ارزش ها
ورزشکاران
سوابق مسعود
زبان قومیت ها
حضور
[عناوین آرشیوشده]