جام جهانی هم تمام شد و آن طور که من دوست داشتم آلمان قهرمان شد. برای بیش‌تر ما وضع به همین ترتیب است که برای تماشای مسابقات به هر حال همه گیر و جالب توجه جام جهانی گزینه‌های متنوعی نداریم و اکثراً از طریق تلویزیون داخلی خودمان بازی‌ها را می‌بینیم. بحث در مورد کیفیت پخش مسابقات از تلویزیون کشورمان بسیار زیاد است. اما مسئله‌ی مهم‌تر این است که تلویزیون باید قاعدتاً در مورد حمایت از تیم‌ها کاملاً بی طرف باشد. چیزی که به نظر من - مثل همیشه - از طرف تلویزیون رعایت نشد. آن‌ها آشکارا نشان دادند دلِ خوشی از آلمان ندارند. در تمام بازی‌های آلمان در طول برگزاری مسابقات، گزارشگران و کارشناسان دعوت شده سعی می‌کردند ارزش‌های تیم آلمان را پایین جلوه دهند. این مسئله به خصوص در مورد مسابقه‌ی فینال صدق می‌کند. دیشب پس از پایان وقت معمول بازی فینال، مجری و کارشناس تلویزیونی در مورد یک برخورد غیر عمد دروازه بان آلمان با بازیکن آرژانتین در محوطه‌ی جریمه‌ی آلمان مکرراً اظهار می‌داشتند که داور باید برای آرژانتین پنالتی می‌گرفته؛ طوری که بیننده نتیجه می‌گرفت داور به نفع آلمان کار کرده. جالب این‌که این بزرگوران به اتفاق بسیار مشابهی که در نیمه‌ی اول بازی برای کرامر، بازیکن آلمان، در محوطه‌ی جریمه‌ی آرژانتین روی داد، هیچ اشاره‌ای نکردند. پس از بازی هم هیچ اشاره‌ای به خطاهای مکرر روی شواین اشتایگر، بازیکن آلمان، در وقت‌های اضافی - که می‌توانست باعث دریافت یک کارت قرمز برای آرژانتین شود، ولی داور نسبت به آن‌ها بی تفاوت بود - نشد. از طرف دیگر اگرچه مسئولین محترم با بی میلی و اکراه و برای آن که خود را بی طرف نشان دهند، اعلام کردند که قهرمانی حق آلمان بود، ولی در برنامه‌ی امشب بالأخره به طرز ظریفی و از زبان یک هوادار آرژانتینی قهرمانی آلمان را شانسی خواندند!

بگذریم ... همان‌طور که اشاره شد، امشب هم تلویزیون یک برنامه‌ی ویژه برای جمع بندی برنامه‌های پیشین ترتیب داده بود. در هنگام مرور اتفاقات پشت صحنه و روند آماده سازی برنامه‌ها، آقای فردوسی پور (مرد ظاهراً روی صحنه‌ی تلویزیون) تقریباً دویست بار به تصویر کشیده شد؛ آن هم از زوایای مختلف، با ژست‌های مختلف و با رفتارهای متفاوت. در این برنامه آقای فردوسی پور، فکر می‌کنم برای دو هزار و چهاردهمین بار (یا بیست چهاردهمین بار - آن‌طور که انگلیسی زبان‌ها می‌گویند و آقای فردوسی پور هم اسم برنامه‌اش را همین گذاشته بود چرا که ایشان انگلیسی هم بلد است)، اشاره کرد که در دانشگاه شریف درس خوانده. خب، درس خواندن در دانشگاه شریف افتخار بزرگی است که به سادگی نصیب هر کسی نمی‌شود. به ذهنم رسید با توجه به تجربیاتی که دارم، توصیه‌هایی را برای قبول شدن در دانشگاه شریف برای نوجوانان پای کنکور ارائه بدهم:

- کم بخوابید؛ پنج ساعت در روز کافی است.

- زیاد درس بخوانید؛ دست کم ده ساعت در روز. البته اگر مدرسه دارید. اگر مدرسه نداشتید، پانزده ساعت در روز. من خودم تجربه‌ی تلخی دارم؛ در سال منتهی به قبولیم در کنکور به طور متوسط دو ساعت و نوزده دقیقه در روز درس خواندم (این طرز آمار دادن را از خود آقای فردوسی پور یاد گرفته‌ام، وقتی که آمار پیام کوتاه را می‌دهد)؛ رتبه‌ام در منطقه شد 1420 و در کشور دقیقاً 3000.

- به یاد داشته باشید برای قبولی در شریف زحمت کشیدن و فشار آوردن به خود کافی نیست. باید به خودتان ضربه بزنید؛ طوری که ضرب دیده وارد دانشگاه شوید.

- کلاس خصوصی برای تمام دروس الزامی است؛ برنامه‌تان را طوری تنظیم کنید که به کلاس‌های خصوصی برسید. با معلومات مدرسه - هر چه قدر هم با فشار و زحمت رویشان تمرکز کنید - فقط 40 درصد سؤال‌ها را می‌توانید جواب بدهید. بقیه‌اش را هم ممکن است بلد باشید ولی وقت کنکور به اساتید درس مربوطه هم امکان نمی‌دهد خیلی بالاتر بزنند. باید معلم‌های خصوصی باتجربه روش‌های عجیب و غریب تست زنی را بهتان یاد بدهند تا جیک ثانیه‌ای همه‌ی تست ها را جواب بدهید.

- بابا علاوه بر این که پول کتاب‌ها و معلم خصوصی را می‌دهد، در رفت و آمدهایتان به کلاس‌ها و آزمون‌های آزمایشی با بالاترین جامعه‌ی آماری کاملاً در خدمت شماست و خیلی بهتر از آژانس شما را سر موقع به همه جا می‌رساند.

- مامان علاوه بر این که با مهربانی مادرانه ساعت‌های مطالعه‌تان را ثبت می‌کند و هر وقت رکورد زدید، خبرتان می‌کند، در فواصل زمانی منظم درب اتاقتان را می‌کوبد و بهتر از هر پیش‌خدمت، خوراکی‌های انرژی زای دوست داشتنیتان را روی میزتان می‌گذارد.

- این آخری از همه مهم‌تر است: باید به دنیای اطرافتان کاملاً بی تفاوت باشید؛ چون در غیر این صورت از برنامه عقب می‌افتید. هر اتفاقی که در پیرامون روی داد، نباید ککتان هم بگزد. بی خیال ... به شما مربوط نیست. گور بابای هر ننه قمری که هر طوریش شده. شما باید دانشگاه شریف قبول شوید. این مهم است.


نوشته شده در  سه شنبه 93/4/24ساعت  3:7 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

و فرستادگان ما با بشارت بر ابراهیم وارد شدند؛ سلام گفتند؛ او سلام گفت؛ سپس بی درنگ برای آنان گوساله‌ای بریان آورد

پس آن هنگام که دید به سوی آن دست دراز نمی‌کنند، آنان را بیگانه شمرد و از ایشان به خود ترس گرفت؛ گفتند: نترس، همانا ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم

و زنش که ایستاده بود، خندید؛ و او را به اسحاق و از پسِ اسحاق به یعقوب بشارت دادیم

گفت: ای وای، آیا فرزند می‌زایم در حالی که پیر هستم و این، شوهر من، سالخورده است؟ این واقعاً چیز عجیبی است

گفتند: آیا از امر خداوند تعجب می‌کنی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شما خاندان است؛ همانا او ستوده و ارجمند است

پس آن زمان که ترس از ابراهیم دور شد و برایش بشارت آمد، در مورد قوم لوط با ما به مجادله می‌پردازد

ابراهیم همواره بسیار صبور و [برای بخشش خواهی و شفاعت1] نالان و زاری کنان است

ای ابراهیم از این درگذر؛ امر پروردگارت فرا رسیده و به راستی بر آنان عذابی برگشت ناپذیر خواهد رسید

(سوره ی هود - آیات 69 تا 76)

 

***

 

پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند نباید برای مشرکان - حتی اگر خویشانشان باشند - پس از آن که برایشان روشن شد آنان اهل دوزخ هستند، طلب آمرزش کنند

و طلب بخشش ابراهیم برای پدرش جز به موجب وعده‌ای نبود که به او داده بود؛ پس آن هنگام که برایش روشن شد که او دشمن خداست، از او بیزاری جست؛ همانا ابراهیم بسیار زاری کننده و صبور است

(سوره ی توبه - آیات 113 و 114)

 

----------------------------------

1 فروردین 99 است. شفاعت یک مفهوم سراسر شرک آمیز است. در آن زمان نمی‌دانستم.


نوشته شده در  یکشنبه 93/4/22ساعت  7:6 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

به نظرم با سه گل هم می‌شد برزیل را برد. دلیلی نداشت برای آن‌ها چنین فاجعه‌ای را رقم زد. وقتی چهره‌های تأسف بار مردم برزیل را می‌بینم، از همه چیز بیزار می‌شوم. یوآخیم لو، سرمربی آلمان، بسیار بی‌رحم و بسیار مغرور است.

از نظر فنی باید بگویم آلمانی‌ها در این تورنمنت بسیار زیرکانه عمل کردند. آن‌ها در دیدارهای قبلیشان حتی چهل درصد قدرت واقعی خود را نشان ندادند. آن‌ها این فوتبال فوق نظم خود را برای چنین روزی گذاشته بودند. منطقی است؛ چون در صورتی‌که رقبا از قدرت آن‌ها اطلاع پیدا می‌کردند، در مقابل آن‌ها رو به دفاع می‌آوردند و در بازی‌های پایانی جام، کار برای آلمان دشوار می‌شد. در مورد فرم فوتبالی که آلمان در برابر برزیل به نمایش گذاشت، فقط می‌توانم بگویم هر بازیکن آلمان که صاحب توپ می‌شد، برای تمام گزینه‌هایی که می‌توانست از آن‌ها استفاده کند، تمرین دیده بود. می‌توانست در جهات مختلف توپ را پاس بدهد، توپ را به تنهایی پیش ببرد، شوت کند، ارسال کند، معطل کند و ... و برای انتخاب بهترین راه کاملاً آماده شده بود. در واقع بسیاری از بازیکنان آلمان بازیکنان صرفاً متوسطی هستند. ولی همان‌طور که دیدیم، با همین داشته‌ها و با تمرین و تلاش می‌توان بهترین تیم را داشت.

پی نوشت: اکنون فروردین 99 است. دریافته‌ام که بازیکنان آلمانی همواره در جهان بهترین بوده‌اند. آن‌ها حتی با بازیکنان دوپینگی و مشهور آمریکای جنوبی قابل مقایسه هستند. به هر حال تبلیغات هرگز به نفع آن‌ها نبوده. از طرف دیگر از زمانی که کلینسمان و لو در رأس تیم ملی فوتبال آلمان قرار گرفتند، بهترین بازیکنان آلمان به تیم ملی دعوت نمی‌شدند و برخی بازیکنان دعوت شده در مقایسه با ظرفیت واقعی فوتبال آلمان در حد متوسط بودند. این نگرش این دو مربی بوده. کلینسمان به دلیل سواد ورزشی و فوتبالی بسیار نازل قادر به شناخت بهترین بازیکنان نبود و لو به دلیل خودخواهی از بازیکنان بزرگ متنفر بود.


نوشته شده در  چهارشنبه 93/4/18ساعت  8:14 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

این یادداشتی است مربوط به ماه رمضان هفت سال پیش؛ جمعه 23 شهریور 1386. به یاد دارم که آن سال‌ها و روزها برایم بسیار سخت می‌گذشت. من بسیار ناامید و بی انگیزه بودم. اتفاقات بد بسیاری برایم روی داده بود و من هیچ فردایی را برای خود متصور نبودم. یادداشت را عیناً در این جا می‌آورم:

"دم دمای غروب روز دوم رمضان است. خسته و ضعیف منتظر افطارم. در این حال نزار بهتر می‌توان به فلسفه‌ی زندگی اندیشید. زندگی یعنی تا آخرین لحظه ماندن و کوشیدن. زندگی یعنی تا آخرین هنگام زنده بودن و برای زنده ماندن و بهتر زیستن تلاش کردن. زندگی یعنی امید. یعنی تا جان داریم، دست از تلاش نکشیم. زندگی یعنی بودن تا مرگ.

با این حال ضعف بهتر می‌توان شکوه زندگی را درک کرد. حالا می‌توان فهمید که چرا باید برای زیستن جنگید و در جدال بود. در این حال بهتر می‌توان برتری زندگی را بر مرگ فهمید.

حالا می‌توان فهمید که تک تک لحظات زندگی یعنی چه. حالا می‌توان فهمید که چرا باید از این تک تک لحظات لذت برد. حالا می‌توان برای کوشش تا آخرین لحظه سوگند خورد. حالا می‌توان زیبایی کوشش و مبارزه را فهمید.

چه لذتی دارد این حال نزار، زمانی که می‌توان از آن این اندازه خوب یاد گرفت. حال بهتر می‌توان به ضرورت شکل گیری این حالت پی برد."


نوشته شده در  سه شنبه 93/4/17ساعت  3:25 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

از بزرگی عبارتی را با این مضمون به خاطر دارم: "ندای حق همیشه خاموش و قیل و قال گوساله‌های سامری همیشه برپا". این حکایت همیشه‌ی این دنیاست؛ گروهی با داشتن انواع و اقسام امکانات هر چه را باب طبعشان باشد، به خورد خلق می‌دهند و در این بین برای رساندن پیام حقیقت مجال اندکی باقی می‌ماند. دنیای امروز را ببینید: صاحبان قدرت با داشتن رسانه‌های بی‌نهایت فراگیر و البته بسیار خوش آب و رنگ این امکان را دارند که بشر را مسخ کنند. سر و صدای آن ها گوش فلک را کر می‌کند. و از طرف دیگر هر حرف تازه‌ای در مغایرت با هیاهوی آنان فرصتی برای بروز پیدا نمی‌کند؛ صدا به صدا نمی‌رسد!

بازی تیم‌های آلمان و الجزایر در جام جهانی فوتبال بار دیگر جنجال مربوط به این دو تیم در جام جهانی 1982 را زنده کرد. قضیه از این قرار است که در آن جام جهانی الجزایر مدعی شده بود تیم‌های آلمان و اتریش برای حذف الجزایری‌ها و صعود خود دست به تبانی زده‌اند. البته این ادعای الجزایر سر و صدای رسانه‌ای عجیب و غریبی را هم به دنبال داشت که تا به امروز ادامه داشته. اطلاعات مربوط به این جام جهانی در لینک زیر موجود است:

http://www.fifa.com/tournaments/archive/worldcup/spain1982/matches/index.html

شب گذشته در حین پخش بازی تیم‌های آلمان و الجزایر شاهد بودیم که تلویزیون با پخش تصاویر مربوط به بازی این دو تیم در جام جهانی 1982 و همین‌طور بازی آلمان و اتریش در آن جام به حمایت از ادعای الجزایر مبنی بر تبانی تیم‌های آلمان و اتریش پرداخت. از فرصت ناچیز خود استفاده می‌کنم و دلایل واضحی برای نقض این ادعاها ارائه می‌دهم. باشد که دو سه نفری هم که شده از این نظر مخالف مطلع شوند:

1- بهترین دلیل که ادعای تبانی تیم‌های آلمان و اتریش را در سال 1982 نقض می‌کند، بازی دو تیم آلمان و اتریش در جام جهانی قبل‌تر یعنی سال 1978 است. در جام جهانی 1978، اتریش که از قبل حذف شده بود، با ارائه‌ی یک بازی منصفانه در برابر آلمان از صعود آلمان هم جلوگیری کرد.

2- واقعاً الجزایر از تیم‌های آلمان و اتریش چه انتظاری داشته؟ برای صعود الجزایر صرفاً باید آلمان می‌باخت یا مساوی می‌کرد و یا این‌که با اختلاف سه گل اتریش را شکست می‌داد. آلمان تیم قدرتمندی داشته که در نهایت تیم دوم آن رقابت‌ها می‌شود؛ پس بعید است در برابر اتریش نتیجه نگیرد. از طرف دیگر چرا باید آلمان در آن شرایط - با وجود برگزاری مسابقه در طول روز، هوای گرم و وضعیت تهویه‌ی نامناسب ورزشگاه‌ها در آن جام که آلمان هم به آن اعتراض داشت - خود را به زحمت بیندازد تا گل‌های بیش‌تری بزند؟

3- معمولاً در حمایت از فرضیه‌ی تبانی گفته می‌شود بازی تیم‌های آلمان و اتریش خسته کننده بوده و آلمانی‌ها پس از رسیدن به گل در دقایق ابتدایی صرفاً توپ را به هم پاس می‌داده‌اند. آیا با وجود سر و صدا و جنجالی که از روز قبل تیم الجزایر و رسانه‌ها به راه انداخته بودند و همین‌طور اعتراض تماشاچیان در حین مسابقه راه بهتری برای تبانی وجود نداشت؟ مثلاً نمی‌شد آلمان گلش را برای دقیقه‌ی 70 بگذارد؟ و یا به جای پاسگاری‌های مورد بحث، رو به خلق موقعیت‌های نصفه و نیمه و خراب کردن عمدی آن‌ها بیاورد؟ بسیار بعید است که گزارشگران محترم تلویزیون ما با شیوه‌های مرسوم تبانی آشنا نباشند!

در پایان این نکته را اضافه کنم که بازی‌های درخشان الجزایر چه در جام جهانی امسال و چه در سال 1982 برای شخص من که بی اندازه فوتبال دیده‌ام، قدری شک برانگیز است


نوشته شده در  سه شنبه 93/4/10ساعت  7:29 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   51   52   53   54   55   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تهدید
جنگ ارزش ها
ورزشکاران
سوابق مسعود
زبان قومیت ها
حضور
[عناوین آرشیوشده]