درست در هشتمین سالروز انتخابات جنجالی سال 88 قرار داریم. درست هشت سال التهاب بر بخش قابل توجهی از جامعه ی ایران رفته و هنوز اتفاقی که همه منتظرش بوده اند، روی نداده. پس از انتخابات امسال بود که شروع به نوشتن مطالبِ به تعبیر خودم انقلابی در این وبلاگ کردم. با گذشت مدت کوتاهی احساس می کنم تمام آن چه را که باید گفته ام و مسئولیتی که در این زمینه متوجه خود می دیدم، مرتفع گشته. حالا فکر می کنم باید قدری زمان بدهم تا کسانی که باید، پی به درستی نظرات من ببرند. امیدوارم نیاز به زمان زیادی نباشد. به هر حال بسیار مشتاقم به زودی شاهد انقلاب و دگرگونی اساسی در این کشور باشم.
فکر می کنم کار من در این وبلاگ دست کم در این برهه پایان یافته. از تو دوست عزیز که در این مدت کوتاه همراه من بوده ای و به پرحرفی هایم گوش داده ای، بسیار سپاسگزارم. امیدوارم دیدگاه هایم برای تو که قصد خیر داری، مفید بوده باشد. تو را به پیروی از اصول دعوت می کنم و آرزومندم همان طور که می خواهی، برای کشورت مؤثر باشی. تو را به خدا می سپارم و از این پس بسیار کم تر حرف خواهم زد. من کار خود را کردم. اکنون نوبت توست.
در آستانه ی هشتمین سالگرد انتخابات جنجالی سال 88 حملات مسلحانه ی امروز در تهران که گفته می شود کار داعش است، نگاه ها را حسابی به خود جلب کرد. و بدین ترتیب هشت سال خون دل و انتظار برای بسیاری از ایرانیان تحت الشعاع این حرکت ناشیانه ی گروه های مسلح قرار گرفت. شاید با توجه به هیجانی که انتخابات امسال در بین مردم ایجاد کرد، می توانستیم شاهد یک حرکت اجتماعی به مناسبت هشتمین سالگرد انتخابات 88 باشیم. ولی اتفاقات امروز این احتمال را کاملاً از بین برد. به راستی اگر گروهی مثل داعش داعیه ی دشمنی با جمهوری اسلامی را دارد، چرا قدری منطقی تر عمل نکرد؟
نیروهای مسلح همواره و در هر کشوری ویژگی های ممتازی دارند که می توان از آن برای تغییرات مثبت و البته دور از خشونت استفاده برد. آن ها جز در برابر خدا و کشور در برابر هیچ چیز دیگری مسئولیت ندارند و قاعدتاً ملاحظه اش را نمی کنند. آن ها اگر فرصت پیدا کنند می توانند به عنوان یک قشر رادیکال کشورها را از بن بست های سیاسی نجات دهند. به ویژه وقتی نقش نیروهای مسلح اهمیت می یابد که فساد مسئولین یک جامعه را فرا گرفته باشد. البته از نظر تاریخی مداخله ی نیروهای مسلح در سیاست همواره به شکل کودتا، که روشی خشن است و مورد تأیید نگارنده هم نیست، صورت می گرفته. اما به نظر می رسد تغییرات بسیار سریع جهانی که باعث شده تحولات اجتماعی سابقاً خشن به صورت نرم صورت گیرد، حتماً روش تازه ای برای مداخله ی نظامی تعریف کرده. شخصاً فکر می کنم اگر تمام راه ها بسته بود، نیروهای مسلح مخلص همواره قابل رجوع هستند. البته امیدوارم، دست کم در مورد کشور ما، نیازی به استفاده از این ظرفیت نباشد و با سیاست و تدبیر بتوان گره های کور را باز کرد.
شعار مهم من: ازجنبش سبز عبور کنیم و انقلاب کنیم.
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی - اسباب جمع داری و کاری نمی کنی
چوگان حکم در کف و گویی نمی زنی - بازِ ظفر به دست و شکاری نمی کنی
(حافظ)
شعار بسیار مهم من: با عبور از جنبش سبز انقلاب کنیم.
پس از برگزاری انتخابات و حضور البته پراکنده و محدود مردم در خیابان ها به نظر می رسد حاکمیت ترس شدیدی از روزهای پیش رو که به 22 خرداد منتهی می شود و احتمالاً حضور خودجوش مردم در خیابان ها دارد. بر همین مبنا آن ها بیش از پیش سعی در پیش کشیدن مسائل نامرتبط و از طرفی سعی در موجه جلوه دادن انتخابات دارند. من در این بین رفتار کسانی را که ادعای مخالفت دارند، مرور کردم. متأسفانه آن ها آگاهانه یا ناخودآگاه تلاش می کنند به حکومت کمک کنند!!! آن ها به سان حکومت هم تلاش می کنند مسائل انحرافی را پیش بکشند و هم سعی در سالم جلوه دادن انتخابات دارند؛ آگاهانه یا ناخودآگاه. حاکمان در حال فرار به جلو هستند و برخی مخافان به آن ها کمک می کنند! در هر حال اگر هم نیت سوئی در کار باشد فکر نمی کنم این رفتارها بتواند در دراز مدت مؤثر باشد و مردم خواه ناخواه راه خود را پیدا خواهند کرد. ولی مخالفان واقعی باید چاره ای بیندیشند. آن ها نباید چون گذشته فریب بخورند. آن ها باید سیاست های مستقلی را برای به خیابان کشاندن مردم پی بگیرند.
شعار من: از جنبش سبز عبور کنیم. انقلاب کنیم.