سخت برآشفته و از کار فلک پریشان احوالم. دلیل این اندازه دونمایگی و پستی این جهان هرزه را نمیدانم.
پری نهفته رخ و دیو در کرشمهی حسن - بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است
در این حال اضطراب و اندوه بی حد - که البته بسیار به آن عادت دارم، که در زندگیم بسیار رخ داده و میدهد - خدا را به زحمت میتوانم ببینم. هر لحظه و هر آن ممکن است حتی از دین هم برگردم. اینچنینم که مثل همیشه به ناگه و به شکلی معجزه وار بار دیگر دست معبود را از آستین یکی از بیشمار مؤمنینش بیرون میبینم:
اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی است - زبان خموش و لیکن دهان پر از عربی است
حافظ پارسی گو که عربی پروردگار را خوب از بر کرده، پاسخ یک دنیا سؤال من را از پیش میداند:
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد - که کام بخشی او را بهانه بی سببی است
در این چمن گل بی خار کس نچید، آری - چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است
بله، این رسم دیرین و اقتضای طبیعت این دنیاست که اگر "چراغ مصطفوی" هم در آن بیابی، نیرنگ و "شرار بولهبی" از آن دست بردار نبوده و نیست.