جالب است بدانید که، آنطور که من پی بردهام، تقریباً تمام آنچه "مشکلات فنی" در تلویزیون نامیده میشود، عمدی و بیشتر به خاطر سر کار گذاشتن بیننده است. مشکلاتی مثل قطع تصویر، قطع صدا، قطع ارتباط تلفنی، و خلاصه چیزهایی مثل این. در واقع افراد کارمند در تلویزیون آنقدر کار بلد هستند و ابزارهایی هم که در اختیار آنهاست، آنقدر بی نقص است که احتمال اشکال به طور طبیعی به صفر میرسد. منتها به دلایل مختلف، آنها به طور عمدی در برنامهها نقص ایجاد میکنند.
یکی از برنامهی محوری تلویزیون ایران در سالهای اخیر، برنامهای است به نام "سیاست خارجی". برنامهای که با سر و صدای زیاد به موضوعات روز میپردازد. اما آنچه جالب است اینکه این برنامه معمولاً مملو از "اشکالات فنی" است. ممکن است اکنون رویهی آنها تغییر کرده باشد، منتها اگر سابقاً برنامهی آنها را تماشا کرده باشید، حتماً با انبوه غیرعادی از مشکلات فنی مواجه شدهاید. شاید بتوان گفت تقریباً هر 5 دقیقه یک بار، یک اشکال فنی در این برنامه رخ میدهد.
به هر حال تعدد اشکالات فنی در این برنامه غیر طبیعی است و این برنامه هم به شکل مستقیم، یک برنامهی "سیاسی" است. در واقع آنها آنقدر در این برنامه اشکال ایجاد میکنند که بیننده مجاب میشود آنها سعی دارند بدین وسیله به ساختگی بودن اشکالات اعتراف کنند. آنها علناً فریاد میزنند که کلاً اشکالات فنی در صدا و سیما، یک سیاست است. و به نظر هم میرسد این رویه، یعنی اعتراف به عمدی بودن مشکلات، برای ترساندن مخاطب است که پیگیری میشود. در واقع وقتی شما به طور غیر مستقیم پی ببرید که اشکالات فنی سراسر ساختگی است، نسبت به نهایت شرور بودن حاکمان تا حدی دچار ترس میشوید. به هر حال این حقیقتی است که اکنون از من، به طور مستقیم میشنوید!
خانوادهی فهمیده
حسین فهمیده، یک کاراکتر تقریباً پر کاربرد در سیاست جمهوری ایران است. میدانیم که اساساً چنین فردی، مثل بسیاری موارد دیگر، وجود خارجی ندارد. با توجه به نامی که برای او انتخاب کردهاند، نامی که ویژه است و بار معنایی زیادی در ادبیات سیاسی ایران دارد، میتوان مطمئن بود که برای مورد او، حکومت حتی سعی نکرده از یک فرد واقعی، که ممکن است هر نامی داشته باشد، سود ببرد. در واقع ابتدا اسم او خلق شده و بعد بازی که قرار است با او بشود، طراحی شده.
به هر حال همانطور که میدانید، یک خانوادهی دور و دراز برای این موجود خیالی در نظر گرفتهاند که گاهی درتلویزیون هم ظاهر میشوند. اما سؤال اینجاست که با چه مکانیسمی، تعداد معتنابهی افراد با نام فامیلی "فهمیده" کنار هم گرد آورده شده و تظاهر میکنند خانوادهی آن فرد ساختگی هستند.
مسلماً چنین فردی وجود نداشته. یا اگر هم یک پسر بچه مثل او با همان سیما و دارای یک خانوده شامل همین افراد یا افراد دیگر وجود داشته، دست کم مطمئناً نامشان فهمیده نبوده. و اکنون ما با یک خانواده با این نام سر و کار داریم. سؤال این است که این افراد کی هستند. اگر واقعاً یک خانودهاند، چهطور و چگونه و چه زمانی نام فامیلشان را به فهمیده تغییر دادهاند؟ چهطور اطرافیان آنان به چنین قضیهای شک نکردهاند؟ و خلاصه انبوهی سؤالات مثل این. چنین سؤالاتی یک بار دیگر ثابت میکنند که سیاست موجود بی پدر و مادری است.
اخیراً پیام خمینی در خصوص شهادت او را به گونهای بی سابقه از تلویزیون جمهوری ایران شنیدم. تا آنجا که از قدیم یادم میآید، گفته شده بود درست روز شهادت این کودک، خمینی پیام داده و پیامش هم صرفاً از این قرار بوده: "رهبر ما آن طفل دوازده سالهای است که نارنجک به کمر خود میبندد و زیر تانک میرود". اما در روایت جدیدی که از تلویزیون شنیدم، تاریخ صدور پیام، دومین سالگرد پیروزی انقلاب و متن آن بدین صورت بود: "رهبر ما آن طفل سیزده سالهای است که با قلب کوچکش که از هزاران ...". خلاصه، پیام، یک متن مفصل بود.
همچنین تا جایی که به خاطر دارم، زن حمید نوری، متهم اعدامهای دههی شصت، "زهرا کاظمی" نام برده شده که باز هم به خاطر شباهت نام با خبرنگار کانادایی-ایرانی مشهور، یک نام ویژه است که نمیتواند به شکل تصادفی روی چنین فرد خاصی گذاشته شود. اکنون هر چه در اینترنت جستجو میکنم نمیتوانم نام زن نوری را پیدا کنم. ممکن است اخیراً نوری به زنش تعصب بیشتری پیدا کرده و کلاً نام او را از صفحهی روزگار محو کرده! به هر حال هر چه هست، نمیتوانم در این زمینه مطمئن شوم؛ ولی تا جایی که یادم هست، اسم او همین بود. و اگر اینطور باشد، همهی سؤالهایی که در مورد خانوادهی حسین فهمیده مطرح است، در مورد زن حمید نوری هم مطرح خواهد بود.