سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حتماً رونالدینیو، بازیکن سابق فوتبال برزیل را می‌شناسید. او را یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال قلمداد می‌کنند. یکی از مهم‌ترین بازی‌های او بازی مقابل وردربرمن آلمان در لباس بارسلونا در ورزشگاه کامپ نو بود. بازی که با دریبل‌های مکرر رونالدینیو همراه بود. بازی که احتمالاً نقش زیادی در شکل گیری لقب "جادوگر" برای رونالدینیو داشته.

بازی را وردر آلمان سه بر یک باخت. اگر نوشته‌های مرا در این وبلاگ به دقت دنبال کرده باشید، حتماً می‌دانید که از نظر من اختلاف یک تیم فوتبال آلمانی با مثلاً تیمی از اسپانیا، و به ویژه تیم بارسلونا، در شرایط عادلانه، دست کم بیست گل است.

و حتماً می‌دانید که از نظر من تبانی همواره در فوتبال رایج بوده و باخت عمدی رایج‌تر.

اگر این داده‌ها را کنار هم بگذاریم، نتیجه می‌گیریم که از دید من وردر در آن بازی حیاتی برای رونالدینیو عمداً به بارسلونا باخت. و دریبل‌هایی که رونالدینیو می‌زد، دریبل‌های شگفت انگیز او در این بازی، با مهندسی بازیکنان تیم آلمانی از آب در می‌آمد.

شایان ذکر است که مربی وقت وردر، توماس شاف، مربی مطرح دهه‌ی 2000 آلمان و از جمله بازیکنان مطرح این تیم، تورستن فرینگس بود که از سرشناس‌ترین بازیکنان دهه‌ی 2000 آلمان بود.

به هر حال در آن بازی حکومت به رونالدینیو توصیه کرده بود تا می‌تواند دریبل دهد و، بدون اطلاع رونالدینیو و بارسلونا، به بازیکنان وردر هم توصیه کرده بود تا می‌توانند از رونالدینیو دریبل بخورند. و این راز موفقیت رونالدینیو در این بازی بود.

حالا که فکر می‌کنم می‌بینم اگر مرا هم آن شب در برابر رونالدینیو می‌گذاشتند به آن راحتی از او دریبل نمی‌خوردم!

 


نوشته شده در  شنبه 102/2/23ساعت  9:14 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

حتماً نام کتاب "آیه‌های شیطانی" را شنیده‌اید. کتابی اثر یک نویسنده‌ی مسلمان بریتانیایی هندی تبار به نام "سلمان رشدی". کتابی که به نوعی واق واق حاکم وقت ایران، روح ا... خمینی را در پی داشته.

اخیراً قدری نسبت به این کتاب حساس شدم و در موردش در اینترنت جستجو کردم. نثر انگلیسی کتاب خیلی برای من ثقیل بود و متن فارسی هم چندان جالب به نظر نمی‌رسید؛ بنابراین از خواندن کتاب صرف نظر کردم. اما تورق کتاب که کار سختی نبود.

آن‌چه توجهم را جلب کرد، اسامی فارسی بود که از همان صفحه‌ی اول در کتاب فراوان بود. اسامی مثل "بابا"، "نسرین" و ... . جالب است بدانید که نام فامیل یکی از دو شخصیت اصلی رمان دقیقاً کلمه‌ی فارسی "فرشته" است و هم‌چنین نام فردی "صلاح الدین چمچا" است که برای خواننده‌ی فهمیده یادآور دو نامی است که تاریخ به دو فرد ممدوح مولوی، شاعر پر آوازه‌ی ایران، "صلاح الدین زرکوب" و "حسام الدین چلپی"، نسبت داده.

و از همه مهم‌تر نام خود نویسنده است که "سلمان" است.

کتاب آن‌طور که گفته شده در سبک "رئالیسم جادویی" نوشته شده که عنوانی دهان پر کن است. از تمام کسانی که قادر هستند معنی عبارت اخیراً مورد کاربرد حکومت جمهوری ایران، یعنی "سیاهچاله‌ی جمعیتی" را توضیح دهند، صمیمانه درخواست دارم نام این سبک رمان نویسی را هم برای من معنی کنند!

اما فارغ از نام این سبک، این دست رمان‌ها سعی می‌کنند به طور غیر مستقیم باورهای مذهبی خواننده را سست کنند. کتاب در زمره‌ی کتاب‌هایی مثل "بوف کور" و "سه قطره خون" اثر صادق هدایت و کتاب‌های نویسندگانی مثل گابریل گارسیا مارکز و پائولو کوئیلو و کتاب معروف او در ایران، یعنی "کیمیاگر" است.

در کتاب آمده که فردی به نام "ماهوند" که یادآور نام محمد، پیامبر بزرگ خداوند است، در برهه‌ای چند آیه را با القای شیطان دریافت می‌کند که در ابتدا گمان می‌کند از طرف خداست.

هم‌چنین جایی در کتاب آمده که وقتی دو فرد تلاش می‌کنند با نام بردن مکرر از خدا شیئی را معجزه وار حرکت دهند، ناموفق هستند؛ اما همین که از شیطان نام می‌برند، شیء حرکت می‌کند.

کتاب سعی می‌کند حضور شیطان در دنیا را برجسته کند و حتی تأکید کند اگر خدایی هم وجود نداشته باشد، قطعاً شیطانی هست.

از آن‌جا که به ویژه برای عوامل حکومت روز به روز بیش‌تر ثابت می‌شود که همه چیز در دنیای اطراف ساختگی و پدید آورده‌ی حکومت هستند، این نگرانی که عناصر خدایی از جمله قرآن هم ساخته و پرداخته‌ی حکومت باشد، هر فردی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به ویژه که ثابت شده کتاب‌های دیگری که به پروردگار عالم نسبت داده شده، انجیل و تورات، مملو از جعلیات و به عقیده‌ی نگارنده تماماً جعلی هستند.

به هر حال نگرانی این است: نکند قرآن هم ... .

و جالب است بدانید که قرآن از قبل جواب این نگرانی را داده: و ما هو بقول شیطان رجیم.

احساس من این است که کتاب بیش‌تر با تمرکز بر ایران نگاشته شده و قیل و قال خمینی هم یکی از قطعات پازل معرفی بیش‌تر آن به ایرانیان است.

جالب است بدانید که نیمه‌ی دوم کتاب بر پایه‌ی شخصیتی به نام "امام" پیش می‌رود که ویژگی‌هایی مشابه "امام خمینی" دارد!

به هر حال برای برجسته کردن ایران و امام و اثبات این‌که آن‌ها از اول در دنیا اهمیت داشته‌اند، اخیراً فردی در آمریکا به تبعیت از حکم خمینی به رشدی چاقو زد. و یک بار دیگر سر و صداهای مربوط به کتاب از نو آغاز شد.

 


نوشته شده در  سه شنبه 102/2/19ساعت  6:50 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

جام جهانی فوتبال سال 2014 را به خاطر دارید؟ یادتان هست که بازی برزیل و آلمان به چه شکلی درآمد؟

آلمان 7 گل به برزیل زد و در دقایق پایانی بازی هم یک گل دریافت کرد. البته این اتفاق همه چیز را در فوتبال زیر سؤال نبرد و هر دو تیم، به علاوه‌ی همه‌ی امکانات تبلیغی حکومت در آینده تلاش کردند این را فقط یک اتفاق جلوه دهند. و فوتبال هم که پر از اتفاق است!

آلمان بازی بعد که فینال بازی‌ها بود را در مقابل آرژانتین ضعیف ظاهر شد و برزیل هم در بازی رده‌بندی عمداً به هلند باخت تا سعی کند ثابت کند صرفاً دچار یک ضعف مقطعی گذرا شده بود.

اما تک گل برزیل در میان فوتبال دوستان ایرانی خیلی سوژه‌ی طنز شد. و یکی از طنزها هم مربوط به یک گزارشگر کهنه کار ایرانی بود که فوتبال را با آب و تاب گزارش می‌کند.

ضمن احترام به این گزارشگر، یک بار دیگر طنز را مرور می‌کنم. به یاد سال‌های گذشته و عمری که می‌رود از دست.

فوتبال دوستان معتقد بودند اگر این گزارشگر بازی را گزارش می‌کرد، ممکن بود گل برزیل را این گونه توصیف کند: ... و حالا توی دروازه! گل برای برزیل! ... حالا برزیل به بازی برمیگرده! اونا حالا فقط هفت گل دیگه میخوان تا به فینال برسن. البته با شش گل هم بازی به وقت اضافی کشیده میشه! وقت خیلی کمه، اما در فوتبال چیزی قابل پیش بینی نیست! ...

در پایان یادآوری می‌کنم که در فوتبال، برزیل از کرواسی ضعیف‌تر و آرژانتین از برزیل هم ضعیف‌تر است. همین آرژانتینی که اخیراً قهرمان جام جهانی شد.


نوشته شده در  یکشنبه 102/2/17ساعت  11:15 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

متفکر جمهوری ایران، استاد حسن رحیم پور ازغدی، در یکی از سخنرانی‌هایش در تلویزیون در مورد رابطه‌ی انسان با حقیقت صحبت می‌کرد.

به گفته‌ی وی امروزه متفکران غربی معتقدند آدمی تعهدی نسبت به کشف حقیقت ندارد و به جای آن باید در زندگی به فکر کسب لذت و دستیابی به رفاه باشد. از طرفی گویا آن متفکرین مورد نقد استاد هم‌چنین عقیده دارند که حقیقت امری نسبی است و بنابراین باز هم سزاوار احترام نیست.

استاد در پاسخ (می‌دانید که استاد ظاهراً دشمن آن‌هاست) سؤال تازه‌ای را مطرح می‌کرد و می‌گفت کسب لذت بدون آگاهی از حقیقت پوچ است. او مدام می‌پرسید: خب، به لذت برسیم که چه؟ آخرش چه؟

و می‌دانید که استاد محترم بسان دیگر نظریه پردازان حکومت جمهوری انتظار دارد به همین سادگی نسخه‌ی متفکرین غربی را در هم بپیچد و آنان را ضربه فنی کند!

اما جناب استاد! همه جای دنیا را شبیه به ایران خود نپندارید که در آن متکلم وحده هستید و کسی از شما بازخواست نمی‌کند. در همین مورد، آن‌ها در مقابل سؤال شما، لذت را یک هدف غایی خواهند نامید که در پسش هدف دیگری نیست. آن‌ها خواهند گفت: مگر وقتی می‌گویند: "بهشت"، کسی می‌پرسد: بهشت برای چه؟

اما گذشته از دیدگاه‌های استاد رحیم پور، باید توجه داشت که چنین توصیه‌هایی در مورد حقیقت از سوی متفکران غربی عامل حکومت، در واقع روشی برای سرکوب بیش‌تر بشر است. بشری که در پی حقیقت نباشد، در پی کشف رازهای حکومت هم نیست و بدین وسیله خنثی می‌شود.

اما بشر همواره مشتاق به کشف حقیقت است و نمی‌تواند در این رابطه دست از کنجکاوی بکشد. همین طور زندگی بدون تلاش برای آگاهی از حقیقت همواره با نگرانی توأم است. ممکن است در پس حقیقت خطری نهفته باشد و بی‌اعتنایی نسبت به خطرات هم شرط عقل نیست.

به نظر می‌رسد آدمی اگر از تمام لذت‌ها دست کشیده و همواره در تمنای آگاه شدن از حقیقت باشد، ضرر نکرده. چرا که حقیقت همواره او را تهدید می‌کند.


نوشته شده در  یکشنبه 102/2/17ساعت  10:50 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

می‌دانید که در نتیجه‌ی تلاش مجدانه‌ی حاکمیت جمهوری در راستای دین زدایی در ایران، امروزه به جا آوردن آداب مذهبی، و به ویژه روزه گرفتن، در میان ایرانیان به امری عجیب تبدیل شده. به این معنی که کم‌تر کسی روزه می‌گیرد و اگر به دیگری بگویی ماه رمضان را روزه‌ام، دچار تعجب می‌شود!

خود من یادم است که سال گذشته وقتی به یک پسر دایی گفتم رمضان را روزه می‌گیرم، با تعجب یکی دو بار پرسید: واقعاً؟! و ماه رمضان امسال هم که به دلیلی به یک دعانویس مراجعه کرده بودم، باز با تعجب او از روزه گرفتنم مواجه شدم.

البته عقیده دارم دین مجموعه‌ای از آداب و رسوم نیست و بسیاری آداب برای سر کار گذاشتن بشر وضع شده؛ ولی به هر حال بی اعتنایی روز افزون مردم به این رسوم مشهود است.

به هر حال روزهای اول ماه رمضان امسال در وب‌سایت خبرگزاری فارس مقاله‌ی جالبی دیدم؛ با این عنوان: "روزه اولی‌ها را با نخوداب تقویت کنید"!

می‌دانید که طبق عقیده‌ی مذهبی حاکم، دختران از سن هشت سال و نه ماهگی ملزم به برپایی آداب دینی هستند. و به عبارتی از همین سن پایین ملزم به روزه گرفتن هم هستند. تصدیق می‌کنید که سن و سال بسیار پایینی است و روزه گرفتن برای آنان بسیار سخت است.

اما خبرگزاری فارس با چنین تیتری سعی داشت کلیه‌ی سؤالات شکل گرفته در مورد اصل روزه و همین طور روزه‌ی دختران را انکار کرده و با خوشمزگی همه چیز را در این رابطه طبیعی جلوه دهد. انگار نه انگار که از صدقه سر جمهوری ایران امروزه کسی روزه نمی‌گیرد و به ویژه انگار نه انگار که کسی از هشت سال و نه ماهگی روزه نمی‌گیرد.

به هر حال عجیب‌تر از آن روشی است که فارس توصیه می‌کند: تقویت قوای جسمانی یک طفل هشت سال و نه ماهه با "نخوداب"!!!

البته که فارس در این بلبشوی اقتصادی در ایران توصیه نمی‌کند بچه را با گوشت قرمز تقویت کنند؛ اما در این‌جا لازم می‌دانم به آن‌ها یادآوری کنم که کودک هشت سال و نه ماهه‌ی روزه دار را با گرد نخود هم نمی‌شود تقویت کرد، چه برسد به نخوداب!

 


نوشته شده در  یکشنبه 102/2/17ساعت  10:19 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
[عناوین آرشیوشده]