یک هفته پیش دو مربی ایتالیایی نه چندان شناخته شدهی فوتبال به نامهای مائوریسیو ساری و سیمونه اینزاگی که در تیمهای لاتزیو و اینترمیلان آن منطقه مشغول به مربیگری هستند، با آگاهی از این حقیقت که سطح کیفی فینال جام حذفی فوتبال در منطقهی آلمان از فینال جام جهانی فوتبال هم به مراتب بالاتر است، احتمالاً به دلیل سطحی نگری، سعی کردند در مسابقهی بین دو تیم خود در لیگ ایتالیا، اتفاقات فینال جام حذفی فصل پیش آلمان را مورد تقلید و در نتیجه انتقاد قرار دهند.
همین جا لازم میدانم یادآوری کنم که مسابقات فوتبال زیادی در بسیاری نقاط دنیا برگزار میشود که سطح کیفی آنها از فینال جام جهانی فوتبال بالاتر است و این برتری فقط به آلمانیها اختصاص ندارد. در واقع سطح فینال جام جهانی فوتبال بسیار پایین است. اما به هر حال بالاتر بودن سطح فینال جام حذفی آلمان نسبت به جام جهانی مستلزم یک مراسم حداقل هم سطح با مراسمهای برگزار شده در جام جهانی برای فینال کاپ آلمان هست. در واقع نباید به آلمانها خرده گرفت که چرا مراسم به آن باشکوهی برای فینالشان ترتیب میدهند.
اما ناگفته نماند که بر اساس اتفاقاتی که در سالهای اخیر در فوتبال روی داده، میتوان به ضرس قاطع نتیجه گرفت که بهترین فوتبال دنیا، با اختلاف بسیار زیاد نسبت به دیگر مناطق، در آلمان برگزار میشود. نتایج مسابقات نسبتاً جدی فوتبال و حتی شکل بازی تیمهای آلمانی در مسابقات نه چندان جدی به تنهایی گویای این حقیقت است.
اخیراً بازی تیم ملی فوتبال آلمان در مقابل یوگوسلاوی را در جام جهانی 1998 مرور میکردم.
ذکر این نکته لازم است که به دلیل برتری بی چون و چرای آلمانها در فوتبال، حکومت همواره مأموریت تعیین نتیجهی مسابقات و تورنمنتهای مختلف را به آنان واگذار میکند. به این ترتیب که آنها به طور یک جانبه و بدون آگاهی سایر رقبا، خود تعیین میکنند که برنده یا بازندهی چه مسابقهای باشند و آن هم با چه نتیجهای.
در مسابقهی یاد شده هم بنا بر تساوی بود. اما کیفیت بالای بازی آلمان و همین طور تک تک بازیکنان آلمانی کاملاً به چشم میآمد. دروازهبان آلمان، آندرآس کوپکه، طوری بازی میکرد که گویا گل خوردن بلد نیست و باید زحمت زیادی بکشد تا گل بخورد و نتیجهی از پیش تعیین شده را رقم بزند!
به هر حال گفتنی زیاد است و مرور تاریخ نوشته نشده اما ثبت شدهی فوتبال ثابت میکند که فوتبال آلمان در چه جایگاهی قرار دارد.
و در این بین رفتار دو مربی ایتالیایی نامبرده در به مسخره گرفتن یک فوتبال سطح بالای صورت گرفته در آلمان جداً جای سؤال دارد. من فکر میکنم آگاهی آنها از برتری آلمانیها در زمینهی فوتبال باید باعث شود آنها سعی کنند از آلمان چیزی یاد بگیرند؛ نه اینکه وقتی از آن سر در نیاوردند، آن را مسخره کنند و در واقع مدعی باشند که: "ما که چیزی سر در نیاوردیم؛ پس لابد چیزی برای سر در آوردن وجود ندارد"!
در واقع اگر مزدک میرزایی نق بزند که فوتبال مورد بحث در کاپ آلمان کند بوده، یا موقعیت گل کم داشته، میتوان به حساب کمسوادیاش گذاشت. ولی از دو فرد متخصص در فوتبال انتظار بیشتری میرود.
شما حساب کنید بازی دو تیم جمهوری ایران و پرتغال در جام جهانی 2018 از مسابقات برگزار شده در ایتالیا هم پر حادثهتر بود؛ ولی آیا دلیل میشود که به آن بازی احترام بیشتری نشان داد.
همان طور که گفتم باید سعی کرد از افراد مستعدتر آموخت، نه آن که آنها را مسخره کرد. البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که احتمالاً برنامهی حکومت تضعیف فوتبال آلمان برای آینده است. حضور انبوهی بازیکن آفریقایی تبار و ترک تبار در تیم ملی آلمان و کنار گذاشتن بازیکنان مستعد اصالتاً آلمانی ضربهی جبران ناپذیری به این فوتبال وارد کرده.
در حال حاضر از نظر من حتی پنج بازیکن هم در آلمان پیدا نمیشود که با توجه به پیشینهی آلمان شایستگی بازی در تیم ملی آنها را داشته باشد (من فقط تونی کروس، مارکو رویس، یولیان برانت و، با اغماض، یوزوآ کیمیک را قبول دارم)؛ در حالی که در همان بازی سال 98 بازیکنانی مثل لوتار ماتئوس و توماس هسلر نیمکت نشین تیم ملی آلمان بودند!
اما قصد من از اشاره به جریانات بالا کلیتر است. من میخواهم از این مثالها نتیجه بگیرم که متأسفانه نوع بشر در برخورد با چیزهایی که به هر دلیل توان درکش را ندارد، بسیار عجول و شتابزده است. بسیاری انسانها تا چیزی را نفهمیدند، فوراً نتیجه میگیرند که آن چیز بی ارزش است.
یکی از مقولاتی که فهمش برای بشر سخت است، متون ظاهراً دشوار مثل دیوان حافظ و البته قرآن است. من فکر میکنم سنگینی یک متن ایجاب میکند که تا حدی دشوار هم باشد. سادگی مفرط یک ایراد جدی برای یک متن است. ولی متأسفانه بسیاری ابنای بشر تا نفهمیدند قرآن چه میگوید، بلافاصله از آن خرده میگیرند. مثلاً شنیدهام برخی روحانیون غربی قرآن را غیر قابل فهم و آکنده از تناقض میدانند.
از نظر من قرآن سراسر رحمت و آرامش است و دیوان حافظ هم یک متن مبارزاتی و به تعبیر قرآن جهادی است و نه شعر پوچ و بی محتوا.
اما برای درک زیبایی و ارزش این متون باید به قول معروف به آنها دل داد. باید روی آنها تمرکز کرد. باید به آنها اندیشید و برای درک آنها کوشش کرد. و با ممارست میتوان پی برد که:
هزار نکتهی باریکتر ز مو اینجاست – نه هر که سر بتراشد، قلندری داند
ممکن است این سؤال پیش بیاید که مثلاً نویسندهای مثل مسعود بهنود هم متنهای پیچیده مینویسد؛ آیا باید به نوشتهی او هم احترام نشان داد؟ باید گفت بهنود لغو را پیچیده میکند و دانشمندان معنی را.
مثلاً بهنود به جای اینکه بگوید:" کیف من زرد است"، می گوید:" من است کیف زرد". روشن است که در چنین مواردی نه رواست و نه نویسنده حق دارد پیچیده سخن بگوید.
اجازه بدهید یک مثال از زیبایی قرآن بزنم. به عنوان مثال قرآن از پیش جواب بسیاری سؤالات مغلطه آمیز را داده و این از شگفتیهای آن است که تنها با تفکر میتوان به آن پی برد. مثلاً مرحوم شریعتی در جایی به روشنفکران ایرانی نهیب میزند که این کلمهی "پوچی و نیهیلیسم" مفهوم تازهای نیست که در غرب تعریف شده باشد. به قول شریعتی ما خودمان از قبل آن را داشته ایم. و اشارهی او به واژههایی مثل "عبث" در قرآن است.
یا در جایی در اینترنت دیدم که به طور تلویحی پیامبر نامیدن حضرت عیسی را از سوی قرآن، نوعی توهین به ایشان عنوان کرده بود. و جالب آنکه قرآن از قبل جواب چنین مغلطهای را داده و فرموده: "مسیح از اینکه بندهی خدا باشد، سر باز نمیزند".
سخن را کوتاه میکنم:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد – دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
تماشای صحنههایی از بازی معروف دو تیم فوتبال جمهوری ایران و پرتغال در جام جهانی 2018 قدری مرا به فکر فرو برد. فکرش را بکنید دروازهبان جمهوری ایران، علیرضا بیرانوند، پنالتی کریستیانو رونالدو، بازیکن مشهور پرتغالی را که از نظر رسانهها یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال است، مهار کرد! و در عین حال یک بازیکن جمهوری ایرانی از همان نقطهی پنالتی دروازهی پرتغال را که از نظر رسانهها یکی از بهترین تیمهای جهان است و دو سال قبل از آن به هر ترتیب قهرمان اروپا شده بود، باز کرد! آن هم، به قول جمهوری ایرانی ها، به شکل "زیر طاقی"!!! و بازی با خوششانسی پرتغالیها مساوی شده و جمهوری ایران "در عین شایستگی" از صعود به مرحلهی بعد باز ماند!!!
نمیدانم باید چند علامت تعجب بگذارم، اما از همه عجیبتر این بود که احدی در سراسر این دنیای وسیع به چنین اتفاقاتی شک نکرد!!! ...
بله، این حوادث تکاندهنده شک احدی را برنمیانگیزد. و در عین حال برخی معتقدند برای سرنگونی حکومت باید صبر کرد تا "مردم" به حکومت بدبین شوند!
به هر حال من که فکر میکنم حکومت دندانهای خلق را شمرده و روی سادهلوحی آنان حساب ویژه باز کرده و به هیچ عنوان نگرانی بابت "شک و تردید" بشر به خود راه نمیدهد.
فکرش را بکنید در همین سیرک جهانی، ... ببخشید، جام جهانی پیش رو جمهوری ایران با آمریکا همگروه شده. مطمئن باشید اگر در بازی آنها مثلاً دروازهبان ایران از دروازهی خودی توپ را پیش پایش انداخته و شروع به روپایی زدن کرده، یکی یکی بازیکنهای آمریکا را "دریبل سرپا" بزند و تمام طول زمین را به همین ترتیب طی کرده، به دروازهی آمریکا برسد و گل بزند، باز هم احدی در سراسر دنیا به قضیه شک نخواهد کرد!!!
در این صورت اتفاقی که خواهد افتاد، این خواهد بود که "ملت خداجوی ایران" هر یک که به دیگری میرسد، بی معطلی خواهد گفت: "عجب گلی زد علی بیرو!".
و البته خانم آمنه سادات ذبیحپور هم با طیب خاطر در بخش خبری 21 بازتاب جهانی برد تاریخی تیم ملی فوتبال کشورشان را گزارش خواهد کرد و اطلاع خواهد داد که "هشتگِ بهترین گل تاریخ ترند شد"!!!
رسانههای ورزشی دنیا هم با تجلیل از دروازهبان ایران از تغییر نقش دروازهبانها در فوتبال مدرن خواهند گفت. آنها اعتقاد خواهند داشت که "پس از آنکه در سالهای گذشته دروازهبانها با خروجهای غیرمنتظره از دروازه کار دفاع آخر را به عهده می گرفتند و رفته رفته پس از آن با شرکت در بازیسازیهای آغاز شده در محوطهی شش قدم خودی کار گلزنی را تسهیل میکردند، اکنون دروازهبان ایرانی فصل جدیدی را در دروازهبانی دنیا گشوده. علی بیرو نشان داد که در فوتبال مدرن دروازهبان نقشی غیر قابل انکار در امر گلزنی دارد"!!!!!
مطمئن نیستم که آن چه آقای مسعود بهنود، روشنفکر و نویسنده ی خارج کشور، هر هفته به صورت مقاله ای تحت عنوان "هفته ی هنر و فرهنگ" برای وب سایت بی بی سی فارسی می نویسد، اصلاً خواننده داشته باشد یا نه. اما از یک چیز تقریباً مطمئن شده ام: این که در این دنیای وسیع احدی پیدا نمی شود که سر دربیاورد ایشان در این دست مقالات چه گفته اند و منظورشان چیست. اگر کسی، ولو یک ادیب مجرب، در این ادعای بنده، یعنی ناتوانی هیچ بنی بشری از درک نوشته های بهنود، تردید دارد، پیشنهاد می کنم یک بار هم شده سعی کند نوشته های او را مطالعه کند.
... و دیگر هیچ!
اما سؤالی که بیش از این مرا به خود مشغول می کند، این است که در حالی که در این دنیای پر سروصدا این همه منتقد قاشق نشسته و دستپاچه در کمین هر ایده ی تازه ای هستند تا آن را مورد حمله قرار دهند، چرا کسی هم پیدا نمی شود از بهنود انتقاد کند؟!
احتمالاً جواب سؤال این است که: چون او مسعود بهنود است و برای خودش کسی به حساب می آید و اگر هم کسی از حرف های او سر درنیاورد، ایراد را در خودش می بیند و نه در بهنود!!!
یادتان می آید مهران مدیری، در سریال "مرد هزار چهره" زمانی شعری سرود که تحسین ادبا را بر انگیخت: پول آب جدا، پول برق جدا، و دیگر هیچ!!!
به نظر می رسد مورد مسعود بهنود هم از این دست است! شاید در این بین یک روزی هم کودکی پیدا شود و به دیگران گوشزد کند که: بابا، شاه برهنه است! یا به عبارت دیگر: بهنود در واقع چیز زیادی بارش نیست و با قلنبه گویی صرفاً سعی در مطرح کردن خودش دارد.
پی نوشت: جالب آن که همین مسعود بهنود، جزو منتقدین ِ سایر نویسندگان هم هست! جزو همان منتقدهای قاشق نشسته!
معمولاً وقتی انسان های آزاده قصد مجاهدت در راه خدا و مبارزه با ستمگران را دارند، این ستمگران آنان را از احتمالات منفی فراوان می ترسانند. احتمالاتی مثل رنج، شکست، مرگ عزیزان و حتی مرگ خود فرد. من دقت کرده ام که بدترین احتمال همین مرگ فرد است. اما قرآن تمام این قبیل نگرانی ها را رد می کند.
یا ایها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین کفروا و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فی الارض او کانوا غزی لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسرة فی قلوبهم و الله یحیی و یمیت و الله بما تعملون بصیر
ای کسانی که ایمان آورده اید، مانند آنان نباشید که کفر ورزیدند و به برادرانشان که به سفر یا جنگ می رفتند، گفتند اگر پیش ما می ماندند، نمی مردند یا کشته نمی شدند؛ این برای این است که خدا آن را حسرتی در دل های آنان قرار دهد و این خداست که زنده می کند و می میراند و خدا آن چه را می کنید، می بیند
و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفرة من الله و رحمة خیر مما یجمعون
و اگر در راه خدا کشته شوید و یا بمیرید، مطمئناً آمرزش و رحمت خدا بهتر از آن چیزی است که آنان می اندوزند
و لئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون
و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوی خدا گرد هم می آیید
(سوره ی آل عمران - آیات 156 تا 158)
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
و هرگز آنان را که در راه خدا کشته شدند، مرده نپندارید؛ بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند
فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون
و از آن چه خداوند از لطف خود به آنان ارزانی داشته، شادمانند و به کسانی که هنوز به آنان نپیوسته اند، بشارت می دهند که نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند
یستبشرون بنعمة من الله و فضل و أن الله لا یضیع اجر المؤمنین
از نعمت و لطف خدا شادند و از این که خدا پاداش مؤمنان را تباه نمی کند
(سوره ی آل عمران - آیات 169 تا 171)
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لیکن لا تشعرون
و به آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده نگویید؛ که زنده اند ولی شما درک نمی کنید
(سوره ی بقره - آیه ی 154)
و اضرب لهم مثلا اصحاب القریة اذ جاءها المرسلون
و برای آنان افراد شهر را مثال بزن هنگامی که فرستادگان به سویش آمدند
اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا الیکم مرسلون
هنگامی که به سویشان دو فرد را فرستادیم که تکذیبشان کردند و به فردی سوم تقویت کردیم و گفتند ما به سوی شما فرستاده شده ایم
قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ما انزل الرحمن من شیء ان انتم الا تکذبون
پاسخ دادند: شما جز بشری مثل خود ما نیستید و خدای رحمان هیچ چیزی نفرستاده و شما صرفاً دروغ می گویید
قالوا ربنا یعلم انا الیکم لمرسلون
گفتند پروردگارمان می داند که ما به سوی شما فرستاده شده ایم
و ما علینا الا البلاغ المبین
و و ظیفه ی ما صرفاً ابلاغ آشکار است
قالوا انا تطیرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنکم و لیمسنکم منا عذاب الیم
پاسخ دادند ما شما را به فال بد گرفتیم؛ اگر دست برندارید، شما را با سنگ زدن طرد می کنیم و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید
قالوا طائرکم معکم ائن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون
گفتند فال بد شما با خود شماست. چه خوب که یادآوری می شدید، ولی شما گروهی سرکش هستید
و جاء من اقصا المدینة رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین
در این هنگام مردی دوان دوان از نقطه ای دور در شهر آمد و گفت ای قوم از فرستادگان پیروی کنید
اتبعوا من لا یسئلکم اجرا و هم مهتدون
از آنان که هیچ اجری از شما طلب نمی کنند پیروی کنید؛ آنان که هدایت شده هم هستند
ما لی لا اعبد الذی فطرنی و الیه ترجعون
چرا نباید کسی را که مرا آفرید و همگی به سوی او بازگردانده می شوید، عبادت کنم؟
ء اتخذ من دونه الهة ان یردن الرحمن بضر لا تغن عنی شفاعتهم شیئا و لا ینفذون
آیا جز او خدایانی را برگزینم که اگر خدای مهربان برایم ضرری خواهد، واسطه گریشان برایم هیچ فایده ای نداشته باشد و از آن رهایم نکنند؟
انی اذا لفی ضلال مبین
در این صورت به جد گمراه خواهم بود
انی آمنت بربکم فاسمعون
به من گوش فرادهید که به پروردگارتان ایمان آوردم
قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومی یعلمون
به او خطاب شد: وارد بهشت شو؛ گفت: کاش قومم می دانستند
بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین
که پروردگارم مرا آمرزید و از گرامیان قرار داد
و ما انزلنا علی قومه من بعده من جند من السماء و ما کنا منزلین
و بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم و از این بابت فرستنده نبودیم
ان کانت الا صیحة واحدة فاذا هم خامدون
هر چه بود یک خروش منفرد بود و سپس همگی مردند
یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن
افسوس بر بندگان، که هیچ فرستاده ای به سویشان نیامد الا این که او را مسخره می کردند
(سوره ی یس - آیات 13 تا 30)