سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گویا ساعاتی پیش طی حمله‌ی رژیم صهیونی ساختمان معاونت سیاسی صدا و سیما مورد اصابت قرار گرفته و منهدم شده. جالب این‌که این اتفاق حین پخش زنده‌ی برنامه روی داده و حتی لحظه‌ی انفجار به سمع و نظر بینندگان محترم رسیده. مجری برنامه‌ی زنده خانم امامی بوده که با اعتماد به نفسی عجیب حین انفجار و تخریب رو به رجزخوانی هم آورده. پس از رویداد هم ایشان به آنتن برگشته و از خاموشی صدای حقیقت توسط رژیم کودک کش گلایه کرده. تا آن‌جا که من می‌دانم این اقدام صهیونیست‌ها نقض آشکار آزادی بیان و مغایر با عهدنامه‌های بین المللی محسوب می‌شود و جای دفاع باقی نمی‌گذارد. اما من به این مجری کارکشته‌ی شبکه‌ی خبر توصیه می‌کنم جهت پرهیز از موارد مشابه در آینده کمی کم‌تر "حقیقت" را بگوید.

و گذشته از شوخی یادآوری می‌کنم که رفتارهایی مثل این از سوی حکومت جهانی فقط به جهت ایجاد ترس صورت می‌گیرد. یادآوری می‌کنم تک تک انفجارها و آتش سوزی‌ها چه در ایران و چه در اسرائیل در روزهای اخیر و چه در سایر نقاط دنیا حداقل از چند سال پیش هماهنگ شده و حکومت خوب بلد است چگونه چنین نمایش‌هایی را به راه بیندازد.


نوشته شده در  دوشنبه 04/3/26ساعت  8:24 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

بالأخره بعد از 25 سال بحث مداوم بر سر برنامه‌ی هسته‌ای حکومت جمهوری، اسرائیل به ایران حمله‌ی نظامی کرد. اخبار مربوطه موجی از اضطراب را در این سرزمین به راه انداخته و خیلی‌ها هم به طور مستقیم درگیر انفجارهای ناشی از این حمله‌اند.

جای تعجب ندارد که مقامات ایرانی هم از قافله عقب نمانده و مشغول انتقام گیری هستند. اما پریروز اتفاق بی‌سابقه‌ای افتاد. مطمئن باشید که در این دنیا هیچ چیز بی‌سابقه‌ای باقی نمانده؛ اما این یکی در میان تمامی عجایب از همه عجیب‌تر بود. اتفاق از این قرار بود که یک مقام نظامی ارشد ایرانی در تلویزیون حکومتی ادعا کرد که "رژیم صهیونی" موشک بالستیک "نقطه زن" ایرانی را با "پارازیت" از اصابت به ساختمان "وزارت جنگ" خود منحرف کرده و به سوی "شهرک نشینان" خودی سوق داده!!!!!

قدرتی خدا! می‌بینید اسرائیل چه‌قدر قدرتمند است؟!

من سعی می‌کنم بیش از این به داوری در مورد اتفاقات نپردازم. منتها توصیه می‌کنم که در این برهه، نیروهای ایرانی هم‌چون گذشته، فارسی را پاس بدارند و به جای واژه‌ی مهجور و بیگانه‌ی "موشک بالستیک" بگویند: موشک دوربرد. اجرشان هم با امام حسین (نشان به آن نشان که ساعتی پیش در وب سایت بی‌بی‌سی فارسی مشاهده کردم یک بار دیگر تلاش شده بود ضمن مقاله‌ای، "امام حسین" از نو اثبات شود).


نوشته شده در  دوشنبه 04/3/26ساعت  2:29 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

این جهان زندان و ما زندانیان - برشکن زندان و خود را وارهان
(مولوی)

نقل است که "امام خمینی" در زمان رژیم پهلوی، پس اعتراض به در نظر گرفتن حق رأی برای زنان، عنوان داشته که در واقع مخالف آزادی‌های زنان نیست؛ بلکه با "فحشا" مخالف است. و سپس یک سؤال تاریخی پرسیده: آیا در این مملکت مردان حق رأی دارند که زنان داشته باشند؟

به طرز مشابه در همین جنبش "زن، زندگی، آزادی" این سؤال ممکن بود ذهن هر فرد آزاده‌ای را به خود مشغول کند که مگر در این مملکت مردها احترام دارند که شما از حقوق زنان صحبت می‌کنید.

به هر حال، 3 سال پیش در حین جنبش یاد شده، حجاب اجباری مورد اعتراض قرار گرفت. معترضان معتقد بودند که افراد حق دارند مطابق اعتقادات خود حجاب را رعایت نکنند. در پاسخ استاد رحیم پور استدلال کرده بود که مگر می‌توان قوانین راهنمایی و رانندگی را به انتخاب و اعتقاد خود زیر پا گذاشت، که بتوان قانون حجاب را؟!!!

جهت اطلاع استاد باید عرض کنم که این دو مقوله خیلی با هم فرق دارند. ولی گذشته از این بحث‌ها من می‌خواهم امروز به این سؤال پاسخ دهم که آیا اصلاً در این مملکت افراد حق دارند به چیزی اعتقاد داشته باشند یا نه. ملاک بررسی ما فقه جعفری (سلام ا... علیه) است. که البته کاملاً در کشور اجرایی نمی‌شود، ولی نگاه تئوریک به آن می‌تواند حقایق زیادی را روشن کند.

طبق احکام فقهی، مرتد بر دو گونه است: مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری آن است که فردی که به "سن تکلیف" رسیده (8 سال و 9 ماه برای دختران و 14 سال و 7 ماه برای پسران) و پدر و مادرش مسلمان بوده‌اند، آیینی جز اسلام را انتخاب کند. به عبارتی هر کودک تازه بالغ زاده‌ی پدر و مادر مسلمان که قصد "انتخاب" دین دارد، اگر دینی جز اسلام را انتخاب کند، مرتد است! و جالب است بدانید که مجازات او همانند مجازات هر فرد مرتد دیگری اعدام است!!!

مرتد ملی هم آن است که فرد در موقع بلوغ دین اسلام را انتخاب کرده باشد، و در آینده تغییر آیین دهد. که البته مجازات او هم اعدام است!

امیدوارم دوزاریتان افتاده باشد. مطابق دستورات فقه هر ایرانی حق انتخاب هیچ آیینی را ندارد جز آیین آقایان.

اما سؤال این‌جاست که آیا هر مسلمان اجباری حق دارد مثلاً عقیده داشته باشد که حجاب جزو دین نیست. به عبارتی آیا او که به زور به آیین روحانیون گرویده، حق دارد به حجاب اعتقاد نداشته باشد؟

پاسخ صد در صد منفی است. چرا که اگر یک مسلمان ضروریات دین را انکار کند، مرتد شناخته شده و مجازاتش اعدام است! به عبارتی "اعتقاد نداشتن" به حجاب به دلیل "انکار ضروریات دین منجر به ارتداد" مستوجب اعدام است!!!

امیدوارم درک کرده باشید که حضرات تمام روزنه‌های فرار را دست کم در تئوری بر مسلمانان ایران بسته‌اند!

وقتی کودک بودیم، در کتاب‌های دینی مدرسه، مدام تبلیغ می‌شد که هر فرد یا باید مقلِد باشد یا مقلَد. یعنی این‌که شما حق دارید راه و رسم علمای دین را در پیش بگیرید و علوم دینی را شخصاً مطالعه کرده و در موردش نتیجه گیری کنید. گفته می‌شد که این راه باز است. اما باید دید آیا فردی که وارد حوزه‌ی علمیه شده، مثلاً می‌تواند برداشتی متفاوت با سایر علمای اسلام از دین داشته باشد.

یک مثال می‌زنم. (مرحوم) منتظری در کتاب "خاطرات" می‌نویسد حین تعلیم در حوزه روزی احساس کرده خرده مطلبی از زبان علامه مجلسی با اصول کلی آموخته شده، مغایرت دارد. این تناقض را به اطلاع استادش رسانده. می‌دانید واکنش استاد چه بوده؟ وی تسبیح سنگینش را به شدت به سمت معظم له پرتاب کرده، طوری که تسبیح جر خورده و با غیظ گفته: تو بچه می‌خواهی برای مجلسی تعیین تکلیف کنی؟

می‌بینید؟ هیچ راهی جز تمکین نیست. تمام حقی که مقام معظم رهبری به شما داده عبارت از چاپلوسی و کاسه لیسی است. البته یک حق دیگر هم دارید: انرژی هسته‌ای. بله، انرژی هسته‌ای حق مسلم شماست. 


نوشته شده در  دوشنبه 04/3/12ساعت  6:44 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست - آن‌جا جز آن‌که جان بسپارند چاره نیست
(حافظ)

هر کودکی در این دنیا با این انگاره بالغ می‌شود که در دنیا "هزار راه نرفته" برای پیمودن باقی است. به عبارتی به او تلقین می‌کنند که مسیرهای زیادی برای کندوکاو پیش روی اوست. به او تلقین می‌کنند که هنوز گره‌های زیادی در زندگی هم‌نوعان باقی مانده که او می‌تواند باز کند.

از نظر من این یک دروغ است. هیچ مسیر طی نشده‌ای باقی نمانده. همه‌ی مسیرهای معرفی شده از حداقل 200 سال پیش به پایان رسیده‌اند. همه‌ی "پیشرفت"ها حاصل شده. زمینه‌ی به خصوصی برای پیگیری باقی نمانده. حکومت 99 درصد اطلاعاتش را به زیردستان ارائه نمی‌کند. حکومت 100 سال پیش از هوش مصنوعی صحبت نکرده؛ اما از همان زمان به تکنولوژی‌اش دست یافته. حکومت به طور قطره چکانی معلوماتش را با خلایق در میان می‌گذارد. مهم این است که همه چیز خیلی وقت است که تمام شده. راه تازه‌ای برای پیمودن باقی نمانده. همه چیز به آخر خط رسیده. در هر زمینه‌ای تمام اطلاعات ممکن از قبل به دست آمده.

شما می‌توانید مثلاً در آکادمی‌ها مدام دانشمندانی را ببینید که بی خبر از همه جا مشغول "تحقیق" هستند. آن‌ها قصد دارند بر علم بشر بیفزایند. اما مهم این است که در واقع علم بیش‌تری برای پرده برداری از اسرار در دنیا باقی نمانده. حکومت همه چیز را می‌داند. منتها مطرح نمی‌کند و مخفی کاری می‌کند.

همه می‌دانند که مثلاً داروی ایدز هم در زمان ریاست جمهوری همین دکتر احمدی نژاد توسط ایرانیان کشف شد. و یا واکسن کرونا در زمان شهید رئیسی به دست متخصصان داخلی بومی سازی شد. به راستی چه چیز دیگری برای دستیابی باقی مانده؟

از طرفی انواع و اقسام دستاوردها که به طور رسمی اعلام شده، دستاوردهایی مثل سفر به فضا، تولید ادوات نظامی و کلی مورد دیگر، همه نشان می‌دهند که راه تازه‌ای برای احدی باقی نمانده که هیجان پیمودنش را برای اولین بار در ذهن بپروراند.

انواع رکوردها در کتاب گینس ثبت شده. انواع و اقسام آدم بیکار هر رکوردی را که ممکن بوده به نام خود ثبت کرده‌اند. پس در پی ثبت رکورد جدید هم نباشید!

در ورزش هم از مدت‌ها پیش انواع و اقسام اتفاقات افتاده. انواع گل‌ها به ثمر رسیده. انواع استادیوم‌ها یا روش‌های تصویربرداری معرفی شده. فکر می‌کنم در فوتبال فقط یک قلم گل هنوز به ثمر نرسیده. آن‌هم عبارت از این است که "علی بیرو" توپ را از محوطه‌ی جریمه‌ی خودی جلو پایش بیندازد و شروع به روپایی زدن و دریبل سرپای بازیکنان حریف تا محوطه‌ی جریمه‌ی مقابل کرده و در نهایت توپ را به گل تبدیل کند. فکر می‌کنم ما همه مدل گل دیده‌ایم. گل مارادونا با دریبلینگ نصف زمین بازی، انواع گل‌های قیچی برگردان، گل ضربه‌ی عقرب و ... . فکر می‌کنم تنها گونه گلی که به ثمر نرسیده، همین گلی باشد که ممکن است بیرانوند بزند. گلی که چه بسا در همین جام جهانی آینده (جام جهانی 2026) با آنالیزی که امیر قلعه نوی، مربی محترم تیم ملی از حریفان دارد، در نهایت به ثمر برسد.

می‌بینید؟ چیزی نمانده که قبلاً انجام نشده باشد. بیخود هیجان زده نباشید و سودای عملی کردن هیچ فکر بکری را در سر نپرورانید. در این دنیای پرآشوب از خیلی وقت پیش‌تر همه‌ی راه‌های ممکن طی شده. در این دنیا حتی اگر آدم خودش را بکشد، باز هم کار مهمی نکرده! شاید فقط یک مسیر باقی مانده. مسیری که هیچ کس جرئت پیمودنش را نداشته. مسیری که جسارتی بیش از حرکات آکروباتیک رکوردشکنان گینس را می‌طلبد. مسیری تحت عنوان مبارزه. مسیری برای دگرگونی. مسیری برای سقوط حکومت. "صراط مستقیم". آیا کسی هست که این مسیر را در پیش گیرد؟


نوشته شده در  دوشنبه 04/3/12ساعت  6:42 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

یادم می‌آید زمانی که راضی شدن و دل بستن به زندگی دنیا را مورد نکوهش قرار دادم، راه و بیراه در میان نخبگان افرادی را می‌دیدم که به طور غیرمستقیم و با اشاره به کلید واژه‌ی "زندگی بی هدف" طرز نگاه مرا مورد هجمه قرار می‌دادند. گویا نخبگان اعتقاد داشتند که با این شکل نگاه کردن به دنیا، زندگی به قول خودشان بی هدف و کسالت بار می‌شود. آن‌ها معتقد بودند باید در زندگی مسیر به خصوصی را در پیش گرفت.

می‌دانیم که در دنیا حکومت برای ما بی نهایت مسیر برای در پیش گرفتن ارائه داده. انواع و اقسام مسیرها را برای پیگیری و "رشد و پیشرفت" به ما معرفی کرده. ما می‌توانیم با هیجان زمینه‌های بسیار زیادی را برای دنبال کردن و تسلط و در نتیجه ارتقای سطح زندگی طبق تعریف حکومت، به چشم ببینیم. و البته جذابیت زیادی که هر زمینه در اثر تبلیغات فراوان برای ما پیدا کرده، قطعاً باعث کشش ما به پیگیری آن خواهد شد.

ولی سؤال این است که آیا هر یک از این مسیرها کم‌ترین ارزشی دارد؟ یعنی آیا درست است یک بشر عمرش را صرف دنبال کردن هر یک از این حوزه‌ها، و یا چند حوزه کند؟ آیا با فرو رفتن در دالان هر مسیر، آیا با چسبیدن به ریسمان از قبل آویزان هر مسیر، پیشرفت ما تضمین شده و هدف والایی در پیش گرفته شده؟

ما با مسیرهای متنوع و گوناگونی طرفیم. مسیرهایی مثل زیست شناسی یا شیمی یا ریاضی، مسیرهایی مثل تئاتر، سینما، تلویزیون و ...، مثل فوتبال، بسکتبال، پینگ پنگ و پَدِل، مسیرهایی مثل انرژی هسته‌ای یا انرژی بادی، مسیرهایی مثل تولید واکسن کرونا، یا رادیو داروها یا واکسن‌های دامی، مسیرهایی مثل مطالعه‌ی تاریخ، مثل هواشناسی، مسیرهایی مثل تلاش برای رفع "ناترازی‌ها" (ناترازی‌های انرژی) در ایران، مسیرهایی مثل حوزه‌ی علیمه و فقه و اجتهاد و کنکاش در احادیث ائمه، مسیرهایی مثل کاوش‌های باستان شناسی و میلیون‌ها مسیر دیگر برای گذران زندگی و استفاده بردن از آن.

بیایید کمی به خود آییم. با نگاه گذرا به چنین مسیرهایی آیا احساس نمی‌کنید ما در بهترین حالت فقط در حال سرگرم کردن خود در دنیا هستیم؟

در واقع جز پوچی و بی معنایی، چیزی در پس این اهداف نیست. به عبارتی 99 درصد محتوای هر مسیر جعلیات محض است و مابقی بیهوده و بی فایده که دردی از کسی دوا نمی‌کند. گفتم: "درد". هیچ می‌دانید که در صورت حکمرانی حقیقت بر دنیا، در واقع احدی تحت هیچ شرایطی هیچ دردی نخواهد داشت؟ هیچ می‌دانید که هر چه درد است به طور کاملاً مصنوعی برای بشر ایجاد می‌شود و سپس عده‌ای از همه جا بی‌خبر تحت عنوان پزشک، یا ستاد بحران (در موقع زلزله و سیل) یا مأمور آتشنشانی یا مدافعین حرم (در موقع "جنگ") و یا ... ، مشغول درمان این دردها می‌شوند؟

ما را سرگرم کرده‌اند. سر ما را گول مالیده‌اند. ما را وادار به حمالی عبث و پوچ کرده‌اند. ما را سرگردان و سرگشته کرده‌اند. و ما فکر می‌کنیم در صورت تبعیت از مسیرهایی که به ما معرفی می‌شود، کار مهمی کرده‌ایم و به احساس اهیمت رسیده‌ایم.

ممکن اسن بگویید آگاهی یافتن از اسرار طبیعت، به هر حال بهتر از ناآگاهی است. یعنی مثلاً با پیگیری مسیر مطالعات طبیعی، اگرچه بی نیاز است، خواه ناخواه بر دانش خود افزوده‌ایم. گذشته از این‌که همین طرز فکر ساده لوحانه بوده که سرآغاز تمام این مفسده‌ی امروز شده، باید توجه داشت که حاکمان هرگز اجازه نخواهند داد حتی یک درصد از واقعیت در اختیار ما قرار گیرد. به عنوان مثال آیا می‌دانید در دندانپزشکی حتی یک درصد واقعیت به "دانشجویان" آموخته نمی‌شود؟ تجربه‌ی مربوط به شخص من، یک تجربه‌ی زنده است. شاهد بوده‌اید که حکومت قادر است از بین 32 دندان داخل دهان من، صرفاً یک دندان به خصوص را نشانه بگیرد و صرفاً با یک ماده‌ی خوراکی آن را تخریب کند!!! و مکانیسم چنین اتفاقاتی هرگز به سایرین تعلیم داده نمی‌شود.

چه بهتر که به فکر در پیش گرفتن مسیر درست باشیم. در پایان برگردانی از سوره‌ی قرآنی عصر را می‌آورم.

به نام خدای بخشنده‌ی مهربان . قسم به دوران . که انسان یکسر در حال زیان است . مگر آنان‌که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند و به حق و به صبر توصیه کردند


نوشته شده در  پنج شنبه 04/3/8ساعت  8:55 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حقیقت
انحراف اذهان
حقوق زن و مرد
تنها راه نرفته
هدف زندگی
[عناوین آرشیوشده]