سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این سؤال به جا از قدیم الایام همواره بین ابنای بشر مطرح بوده که: "بازی، بازی، با دم شیر هم بازی؟!"

کاری که امروز "نیروهای امنیتی" جمهوری ایران با حمله به یک مرکز آموزش زبان وابسته به کشور آلمان در تهران کرده‌اند، مصداق بارز یک بازی خطرناک است.

مسلماً چنین بازی‌هایی هیچ ناظر اکنون آگاه شده‌ای را مجاب نمی‌کند که مثلاً آلمان هم جزو همان دسته‌ای است که ایران هست. یعنی با چنین نمایش‌هایی کسی مجاب نمی‌شود که آلمان هم هم‌چون ایران یک مستعمره‌ی بریتانیاست. هنوز هم ممکن است آلمان جزو چنین دسته‌ای باشد؛ منتها چنین بازی‌هایی آن را اثبات نمی‌کند.

به هر حال جمهوری ایران در صدد اثبات چنین ایده‌ای به عوامل خسته و ملول و حیرت زده‌ی این روزهای خود است.

به هر حال ... ممکن است سران جمهوری ایران اعتقاد داشته باشند، حالا که "کانون زبان ایران" هست، دیگر چه ضرورتی به سایر مؤسسات آموزش زبان هست!

اما من فکر می‌کنم فعلاً بهتر است ایران به فکر جمع و جور کردن بحث انتقام از اسرائیل و به عبارتی "خونخواهی" اسماعیل هنیه باشد تا انتقام از آلمان. معطل نگه داشتن بیش از این آن بحث چیزی جز بی آبرویی بیش‌تر برای سران رژیم ایران و "رژیم صهیونیستی" به بار نخواهد آورد.


نوشته شده در  چهارشنبه 103/5/31ساعت  12:25 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

هر دم از این رهگذار رهگذری می‌رود – از صف مردان مرد پی‌سپری می‌رود

عرصه نگردد تهی، گرچه ز همسنگران – گه جگری می‌درند گاه سری می‌رود
(حمید سبزواری)

در ابتدا شهادت یکی دیگر از عناصر مقاومت را خدمت امام عصر (ارواحنا له الفداء) تبریک و تسلیت عرض می‌کنم.

وقتی به چهلمین سالگرد انقلاب 57 رسیدیم، سؤال اصلی این بود که بعد از 40 سال مردم ایران به چه رسیده‌اند. این انقلاب برای آنان چه دستاوردی داشته. چه تغییر مفیدی در ایران رخ داده و ... .

اما همه شاهد بودیم که مقام معظم رهبری بدون این‌که تمایل نشان دهد که چنین سؤالاتی اصلاً مطرح گردد، با خونسردی و طیب خاطر، به طور تلویحی گذشته را گام اول نامیده و از آغاز "گام دوم" انقلاب سخن راند!

و این یعنی فرار به جلو! معظم له با این ترفند همه‌ی سؤالات ناظران را در خصوص کارآمدی حکومت خود، در نطفه خفه کردند. ایشان به جای این‌که حتی به روی خود بیاورند که ایران را در طی 40 سال به چه کثافتی اداره کرده‌اند و نسبت به قبل از آن به چه منجلابی فرو برده‌اند، وانمود کردند که همه چیز اوکی است و ایشان در مسیر اعتلای کشورشان از این پس گام دوم را بر خواهند داشت.

به هر حال سؤالی که پس از بیانیه‌ی گام دوم رهبر معظم انقلاب در ذهن هر ایرانی ممکن بود نقش ببندد، این بود که با این سرعتی که ایشان قدم بر می‌دارند، چند هزار سال دیگر زمان لازم است که ایران به مقصد برسد؟!

از طرفی یادم هست در زمان حسن روحانی، دولت چندین "گام" در راستای کاهش تعهدات برجامی برداشت. ظرف چند ماه، ما تلویزیون را که روشن می‌کردیم، می‌شنیدیم که مثلاً دولت تصمیم گرفته گام چندم کاهش تعهدات برجامی را هم بردارد. سؤال این بود که دولت در آن مسیر کذایی قرار است چند قدم بردارد. به هر حال کرونا شد و آقای حسن روحانی و کابینه از مسیر خطرناک کاهش تعهدات برجامی قسر در رفتند. به عبارتی برای سه سال به بهانه‌ی کرونا دیگر بحثی از کاهش آن تعهدات به میان نیامد.

از طرفی اکنون سال‌هاست که مقام معظم رهبری نام سال جدید هجری شمسی را "تولید" می‌گذارند. من فکر می‌کنم ایشان در این زمینه خیلی گستاخ هستند و اگر پایش بیفتد، با وجود مسخرگی این رفتار دور از شأن یک حاکم، تا 36 سال بعد هم نام سال نو را "تولید" خواهند گذاشت. و ککشان هم نخواهد گزید.

از همه‌ی این‌ها بگذریم. در مقطعی قرار داریم که صحبت از عملیات "وعده‌ی صادق 2" ایران را در بر گرفته. و این عملیات هم در ادامه‌ی سایر مراحل انتقام گیری از ایادی استکبار اکنون موضوعیت یافته. و سؤال این‌جاست: قرار است چند عملیات انتقامی صورت پذیرد. یعنی در شرایطی که تا دری به تخته می‌خورد، به جای آن‌که سران حکومت سعی کنند حتی تا حدی مسئله را توضیح دهند، بلافاصله دم از "انتقام" می‌زنند، اصلاً معلوم هست این عملیات‌های خسته کننده کی قرار است به یک سرانجام مشخص برسد؟

شخصاً یک توصیه برای سران جمهوری ایران دارم. ببینید: مرگ یک بار و شیون هم یک بار. اگر قرار است جنگ راه بیندازید، این قدر لفتش ندهید و ناز و ادا نکنید. این قدر افکار عمومی و خصوصی را با تابوی جنگ تهدید نکنید. می‌دانید که جنگ آخرین اشتباه شماست. اکنون دهه‌ی شصت نیست که شما بتوانید ملت قهرمان خود را برای جنگ بسیج کنید. ولی اگر می‌خواهید اشتباه کنید، این گوی و این میدان. با افکار بازی بازی نکنید. این ترفند تکراری شده. اگر می‌خواهید اسرائیل را بزنید، با موشک، با بمب اتم، با بمب شیمیایی یا هر چیزی دیگر، دیگر دست دست نکنید. یک بار برای همیشه عمل کنید. باور کنید قصه‌ی عملیات‌های نظامی محدود خیلی حوصله سر بر شده. اگر می‌خواهید کاری بکنید، یک اقدام جدی بکنید. و البته، مرد باشید و پای لرزش هم بنشینید.


نوشته شده در  جمعه 103/5/12ساعت  1:23 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

پیش‌تر در همین وبلاگ از حضور موجودات غیرعادی در جهان پرده برداشته شد. دلیل وجود آن‌ها توانایی غیرعادی حکومت در پیش بینی آینده و هم‌چنین توانایی وی در خلق موقعیت‌های غیرعادی مثل آسیب و جراحت شدید است. در واقع توانایی ماورایی حکومت فقط می‌تواند فرد را به این نتیجه برساند که این حکومت با موجودات غیرعادی در ارتباط است. و توانایی ماورایی هم دو جنبه دارد: قدرت مافوق تصور در پیش بینی آینده و قدرت نمودار کردن افرادی با معلولیت عینی.

نتیجه گیری منطقی، حضور عینی و نه صرفاً نمادین همان موجوداتی در صحنه‌ی گیتی است که قرآن به آن‌ها شیاطین می‌گوید. البته در قرآن تصریح نشده که شیاطین قدرت پیش بینی آینده را دارند، که به نظر می‌رسد با توجه به توضیحاتی که در پی می‌آید، قرآن آن را بدیهی می‌دانسته و از این رو به آن نپرداخته. اما در قرآن قدرت‌های مافوق تصور نسبتاً زیادی به شیاطین نسبت داده شده. من‌جمله تاج و تخت بلقیس را به یک چشم بر هم زدن در پیشگاه سلیمان حاضر کردن.

افراد معلول زیادی در بین نخبگان حضور دارند که از اول عمر معلول نبوده‌اند و صرفاً طی سانحه‌ای که همه از ساختگی بودن آن آگاهی دارند، خبر معلولیت آن‌ها منتشر شده و از آن پس هم همه آن‌ها را با همان معلولیت مشاهده کرده‌اند. سانحه ساختگی بوده و در نتیجه نباید معلولیت عینی وجود داشته باشد. از طرفی خودزنی هم به دلیل برخورداری نخبگان از حداقل عقلانیت، نمی‌تواند در بین این گروه رایج باشد. تنها توضیح برای چنین معلولیت‌هایی وجود موجوداتی غیرعادی است که ظاهر شبیه به انسان مورد نظر را داشته و قابلیت وانمود به معلولیت هم در جسمشان وجود دارد. و این یعنی موجودات غیر طبیعی.

اما در مورد قابلیت پیش بینی، لازم می‌دانم در این‌جا قدری بیش‌تر توضیح دهم. تصور عامه در مورد آینده همواره این است که آینده به شکل صد در صد تصادفی پیش می‌آید و از این رو با هیچ ابزاری، من‌جمله با مساعدت نیروهای ماورایی نمی‌توان آن را پیشگویی کرد. اما حقیقت این است که آینده در واقع برآیند تصمیمات مختلف ابنای بشر است. این جهان یکسره در اختیار آدمی است و همان‌طور که می‌دانیم حتی بلایای طبیعی و حتی وضع آب و هوا هم امروزه کاملاً تحت کنترل آدمی است. در واقع با تصمیمات بشر است که اتفاقات آینده بروز می‌کنند. چیزی خارج از اختیار بشر وجود ندارد. البته از دید یک فرد مؤمن نیروهای ماورایی هم در این خصوص مؤثرند؛ ولی فعلاً ما به آن کاری نداریم. چیزی که می‌توان با قاطعیت و مطابق با علم خود بشر به آن تأکید کرد، یک سری نیروهای فیزیکی، مثل نیروی جاذبه، پرتو خورشید، باد و ... است که امروزه کاملاً تحت کنترل بشر است و در گذشته هم با توجه به پیروی از قواعد علم فیزیک، پیش بینی آن برای یک هوش برتر سخت نبوده.

ما به گذشته کار نداریم. در حال حاضر با قاطعیت می‌توان ادعا کرد که تصمیمات بشر است که آینده را می‌سازد. اما باید دید تصمیمات چه محرکی دارند.

محرک هر تصمیم، همانا ذهن آدمی است. آدمی در نتیجه‌ی فعل و انفعالات مختلف که خود نتیجه‌ی تصمیمات دیگران یا خود اوست، دچار احساس به خصوصی می‌شود و در نتیجه دست به عمل می‌زند.

پس اول احساس شکل می‌گیرد و در نتیجه‌ی آن فرد تصمیم می‌گیرد و نتیجه‌ی همه‌ی این‌ها، یک عمل به خصوص است. و رخ دادن هر عمل هم، یعنی بروز آینده.

حالا اگر ما هوش‌های برتری داشته باشیم که به اذهان آحاد بشر، و یا دست کم به اذهان آن گروه از بشر که بر روند اتفاقات مؤثرترند، اشراف داشته باشند، پیش بینی آینده چندان سخت نخواهد بود.

حتماً می‌دانید که پیشرفت تکنولوژی امکان خواندن ذهن هر بشر را، حتی به حکومت‌های بشری هم داده. در نتیجه دسترسی به ذهنیات یک امر کاملاً ممکن است؛ حتی برای خود آدم‌ها. و بحث این‌جاست که ما با موجوداتی بسیار باهوش‌تر از بشر مواجهیم که احاطه بر اذهان برای آن‌ها ساده است.

هر احساسی که در فرد شکل می‌گیرد، به دنبال خود آبشاری از احساسات را در پی دارد که در نهایت منجر به عمل یا انفعال می‌شود. نکته این‌جاست که پاسخ ذهن 99 درصد آدم‌ها به یک محرک به خصوص یکسان است. به عبارتی یک محرک به خصوص در ذهن 99 درصد افراد احساس مشابهی ایجاد می‌کند.

پس ما یک محرک اولیه داریم، که خود نتیجه‌ی تصمیمات دیگریست. در پی آن احساس را داریم و سپس اقدام. و برای پیش بینی کافی است از محرک اولیه خبر داشته باشیم؛ که خود نتیجه‌ی احساس قبلی فردی دیگر است.

متن خیلی پیچیده شد و ممکن است خواننده‌ی محترم کاملاً متوجه منظور من نشده باشد. آن‌چه من قصد دارم به آن تأکید کنم این است که اگر از ذهنیات آدم‌ها اطلاع وجود داشته باشد، می‌توان با توجه به احساساتی که در هر آن در هر بشر شکل می‌گیرد، اقدامات او را که منتهی به آینده می‌شود، پیش بینی کرد.

در پایان یادآوری می‌کنم که تداخل در آینده، توسط اقدامات عمدی حکومت کاملاً ممکن است. اما باید توجه داشت که اقدامات هر حاکم هم زاییده‌ی احساس او و در نتیجه قابل پیش بینی است. باید توجه داشت که در این صورت یک آینده‌ی متفاوت رقم می‌خورد که با احتمال پایین ممکن است سرنوشت بشر را هم تغییر دهد. اما در هر حال قابل پیش بینی است. این‌جاست که بحث از "آینده‌ها" مطرح می‌شود و نه یک آینده‌ی منفرد. در همین بازی‌های جنجالی یورو که اخیراً برگزار شد، یکی از تبلیغات بیلبوردهای کنار زمین از این قرار بود: Unlock the Futures؛ و به این ترتیب مسئولین برگزاری قصد داشتند به وجود انواع آینده تأکید کنند.


نوشته شده در  پنج شنبه 103/5/4ساعت  9:43 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

نمی‌دانم این حکایت را قبلاً نقل کرده‌ام یا نه. به هر حال تکرارش خالی از لطف نیست.

می‌گویند در روزگار استبداد رضاخانی، در شهر رشت، روزی زنان شهر از بی عملی و انفعال شوهرانشان در مقابل استبداد به ستوه آمده و خود تصمیم می‌گیرند به خیابان بریزند.

گویند یکی از شعارهای این جمعیت این بوده که یک دسته فریاد می‌زده‌اند: "مردای ما شیرن" و دسته‌ی دیگر پاسخ می‌داده‌اند: "پاکتی، پاکتی"!

و منظورشان این بوده که مردهایشان اگر هم شیر باشند، شیر پاکتی هستند؛ نه شیر جنگل!


نوشته شده در  شنبه 103/4/23ساعت  5:56 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

وقتی بچه بودیم، یادم هست موقع دعواهای بیهوده‌ی کودکانه، همان وقت‌ها که دو کودک به خاطر مسئله‌ای جزئی گلاویز می‌شدند، بقیه‌ی بچه‌ها گوشه‌ای می‌ایستادند و همگی فریاد می‌زدند: دعوا، دعوا، دعوا، سر یه قاشق مربا! و به این وسیله به طرفین دعوا گوشزد می‌کردند که دارند به خاطر مسائل کم ارزش دعوا می‌کنند.

چندی پیش انتخابات ریاست جمهوری هم به پایان رسید و یک کاراکتر تازه، گویی از کلاه شعبده بازی بیرون آمده باشد، رئیس جمهور آینده‌ی ایران شد. در این انتخابات هم بحث زیادی در ارتباط با میزان مشارکت در گرفته بود. به هر حال در پایان رژیم داعیه‌ی پیروزی در انتخابات را داشت.

پس از انتخابات بحث زیادی در مورد مشارکت ایرانیان خارج از کشور در رسانه‌های وابسته به جمهوری شکل گرفته بود. تحلیلگران ایرانی از ممانعت "گروهگ منافقین" از رأی دادن ایرانیان گله می‌کردند. حتی تصاویری پخش می‌شد که نشان می‌داد "منافقین" برای جلوگیری از رأی دادن، "روسری از سر زن مسلمان می‌کشیدند"!

هم‌چنین تأکید می‌شد که "کانادا" اجازه‌ی برگزاری انتخابات را در کشور خود نداده.

اما فکر می‌کنید با وجود همه‌ی این سر و صداها آمار مشارکت در خارج ایران، چند نفر اعلام شده؟ باور کنید فقط 88 هزار و 500 نفر! آن‌هم در شرایطی که طبق اعلام خود رژیم بیش از 4 میلیون واجد شرایط در خارج در حال زندگی هستند.

به هر حال احتمال دارد تحلیلگران سیاسی داخل ایران معتقد باشند "گروهک منافقین" و یا "دولت کانادا" مانع مشارکت حدود 4 میلیون و 100 هزار نفر در این انتخابات شده باشند!

من فکر می‌کنم هر چه هست، ارزش ندارد این‌قدر در مورد آن بحث شود!


نوشته شده در  شنبه 103/4/23ساعت  5:49 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیاست قدیمی
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
[عناوین آرشیوشده]