سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امشب باخبر شدم تعدادی از پزشکان خدمتگزار ِ جمهوری به رئیس جمهور نامه نوشته اند و از او خواسته اند برای مهار کرونا از همان سیاست ممانعت از تماس افراد با هم تبعیت کند.

اول از همه لازم می دانم خاطرنشان کنم که بیماری کرونا یک بیماری کاملاً جدید است و نمی توان به واسطه ی این که افرادی پزشک هستند، بدون هرگونه تخصص در این زمینه دولت را وادار به تبعیت از یک سیاست به خصوص کنند. در واقع برای بزرگ ترین دانشمندان جهان هم این بیماری کاملاً جدید به حساب می آید و آن ها هم قطعاً به خود اجازه نخواهند داد بدون هرگونه آشنایی با این بیماری روش خاصی را برای برخورد با آن تجویز کنند.

در درجه ی دوم فکر می کنم بیماری کرونا با همه ی اپیدمی ها به طرز باورنکردنی متفاوت شده که مسئولان پزشک ایرانی برای آن نسخه ای به شدت متفاوت می پیچند. در مورد کابوس وارترین بیماری های واگیردار هم هیچ وقت دولت ها "مانع هر گونه تماس افراد با یکدیگر" نمی شوند. مثلاً جذام را در نظر بگیرید. گفته می شود این بیماری از طریق هوا منتقل می شود. ولی هیچ گاه برای جلوگیری از انتقال آن به افراد توصیه نمی شود از تماس با شخص به وضوح بیمار بپرهیزند. بلکه مثلاً به آن ها توصیه می شود موقع معاشرت با فرد بیمار از او مقداری فاصله داشته باشند.

به هر حال گویا کرونا به طرزی غیر منطقی با سایر بیماری ها متفاوت است که باعث شده سیاستمداران تمام آموزه های علم پزشکی را در مورد آن نقض کنند. در پایان لازم می دانم تذکر دهم که غیر منطقی است از انسان که موجودی اجتماعی است، انتظار داشت برای مدت طولانی از حضور در اجتماع پرهیز کند. آن هم برای بیماری که گفته شده هشتاد درصد شانس بهبود دارد. انسان ها کار و زندگی دارند و نمی شود با توجیهات غیر علمی آن ها را از کار و زندگی باز داشت.


نوشته شده در  پنج شنبه 98/12/29ساعت  9:44 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

چند روزی است که انتقاد آقای شهاب حسینی، بازیگر سینما، از مسعود کیمیایی بازتاب رسانه ای یافته. اما جالب این جاست که بسیاری منتقدان ِ نقد آقای حسینی وی را به خاطر انتقادش به بی ادبی متهم کرده اند! مثلاً خانم ِ منیژه حکمت که فکر می کنم خیلی از خوانندگان این نوشته او را حتی نمی شناسند، به آقای حسینی گفته که ایشان هنوز ادب نیاموخته!

اما بنده با مطالعه ی انتقادات آقای شهاب حسینی به مسعود کیمیایی آن را صرفاً یک انتقاد ملایم احساس کردم. ایشان گفته بود که برخورد مردم با فیلم های مسعود کیمیایی ناراحت کننده بوده، و حتی نگفته بود فیلم های مسعود کیمیایی بی کیفیت بوده اند. من به عنوان مخاطب حرفه ای سینما، کسی که فرق بین فیلم خوب و بد را درک می کند، معتقدم آقای حسینی حق داشته و فیلم های مسعود کیمیایی چندان ارزشمند نیستند.

من قادر نیستم نیت آقای شهاب حسینی را از وارد شدن به مسئله ی سرنگون کردن هواپیما توسط سپاه درک کنم. ولی سؤال این جاست که آیا قرار است همه تملق مسعود کیمیایی را بگویند و اگر در این آشفته بازار یکی پیدا شد که جرأت کرد حرف حق را بزند، باید همه او را بکوبند.

از طرفی بی بی سی فارسی طوری که گویی فاجعه ی بی سابقه ای رخ داده، این قسمت از حرف آقای حسینی را منعکس کرده بود که وی به طور تلویحی مسعود کیمیایی را خودخواه عنوان کرده بود (نچ نچ نچ، فکرش را بکنید چه فاجعه ای رخ داده. حالا باز خوب بود تلویحاً گفته بود، اگر مستقیم گفته بود که باید اعدام می شد!). در واقع آقای حسینی حتی تلویحاً هم کیمیایی را خودخواه ننامیده بود و فقط گفته بود: آدم نباید این قدر خودخواه باشد.

من فکر می کنم اگر بنا باشد اعتراض را در حالی که هیچ جوابی برای رد آن پیدا نکردیم و در حالی که کاملاً به حق بود، بی ادبی بنامیم، پس تکلیف هر اعتراضی مشخص است. مثلاً اعتراضات آبان ماه به خاطر آن که در آن مثلاً به دولت محترم انتقاد شده، محکوم می شود یا اعتراضات چهل و یک سال پیش به محمد رضا پهلوی به خاطر آن که به آریامهر توهین شده، وجاهت خود را از دست می دهد.

اما در مورد سرنگون کردن هواپیما توسط سپاه فکر می کنم یک نکته ی بسیار مهم از دید رسانه ها و صاحب نظران مغفول مانده و آن هم شباهت این اتفاق با سرنگونی هواپیما توسط آمریکا در سال 67 بود. در این مورد مقامات نظام به ابراز تأسف بسنده کردند و حتی عذرخواهی هم نکردند. در حالی در مورد آن یکی، مقام معظم رهبری در سالگردش و در حالی که تازه به سمت رهبری منصوب شده بود، در یک سخنرانی معروف که بارها از تلویزیون پخش شده، عذر خواهی آمریکایی ها را هم نمی پذیرد و خیلی طلبکارانه می گوید: "می گویند اشتباه کردیم. اشتباه کردید؟ غلط کردید که اشتباه کردید".

جدای از این که در مورد اخیر کسی پیدا نشد به مقام معظم رهبری بگوید: غلط کردی که اشتباه کردی، باید از خانم منیژه حکمت که ژست مخالفت با آقای خامنه ای را گرفته و از طرفی دغدغه ی ادب دارد، پرسید چرا پیش از این در مورد ادبیات ِ "آقا" که گاهی صرفاً شبیه به الوات و چاق کش هاست، هیچ انتقادی نداشته است.


نوشته شده در  چهارشنبه 98/11/23ساعت  9:13 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

اخیراً فرصت داشتم برخی بازی های قدیمی تیم ملی فوتبال آلمان را، که به آن علاقه ی وافری دارم، مرور کنم. یکی از این بازی ها بازی حساس آلمان و ایتالیا در نیمه نهایی جام جهانی سال 2006 بود. آن چه در این بازی نمایان بود، در درجه ی اول دوپینگ تمامی بازیکنان ایتالیا بود، در درجه ی دوم استیلای شگفت انگیز تیم آلمان بر ایتالیا با وجود دوپینگ آن ها و نداشتن بازیکن کلیدی خود، تورستن فرینگس، بود، و در درجه ی سوم داوری بد بود.

نقطه ی بحث برانگیز داوری در همان اوایل بازی رخ داد. زمانی که آندرا پیرلو، بازیکن ایتالیا، در محوطه ی جریمه ی خودی توپ را به طور واضح با قسمت بالایی بازوی خود لمس کرد ولی داور به نفع آلمان خطای پنالتی اعلام نکرد. من با دیدن این صحنه و یکی دو اشتباه دیگر داوری به زیان آلمان در ابتدا گمان کردم فیفا قصد داشته به طور عمدی از موفقیت آلمان جلوگیری کند. ولی هر چه بازی گذشت، بیش تر و بیش تر دریافتم که اشتباهات داور عمدی نبوده و توطئه ای، از لحاظ داوری، در کار نیست.

با این وجود یک سؤال پابرجا بود و آن این که چه طور داور آن خطای واضح را که کاملاً می توانست نتیجه ی بازی را تغییر دهد، پنالتی نگرفت. فکر می کنم جوابش این است که داور جرأت پنالتی گرفتن، آن هم در دقایق ابتدایی بازی، به سود هیچ تیمی را نداشت. در واقع داور در حد و اندازه ی این بازی مهم نبود. آن چه مهم است، این که داور تحت تأثیر اهمیت بازی به اصطلاح خود را باخته بود.

اما سؤال این جاست که آیا باید احساسات میلیاردها انسان در سراسر جهان گره بخورد به تصمیم گیری یک داور ترسو.


نوشته شده در  چهارشنبه 98/11/23ساعت  9:1 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

تولد یک کودک برای بشر بسیار شگفت انگیز است. تلاش زیادی از سوی علیا حضرت صورت گرفته که بحث تولید مثل برای انسان قابل هضم و معمولی به نظر برسد. آن ها خروارها کتاب و مقاله ی علمی در مورد مراحل تکوین انسان در شکم مادر ارائه داده اند.

یکی از شواهدی که نشان می دهد تولد یک انسان برای بشر تا چه اندازه شگفت آور است، نگرانی شدیدی است که بشر پیش ازدواج از احتمال عقیمی خود دارد. مردم واقعاً می ترسند نکند عقیم باشند. علیا حضرت هم به این ترس دامن می زند که 20 درصد زوج ها عقیم هستند. در واقع برای بشر سخت است باور کند که از همین او یک انسان تازه به وجود خواهد آمد. این برای بشر بسیار غیرقابل باور است.

بله، خداوند بدون هیچ قانون قابل نوشتنی پشت سر هم انسان می آفریند ولی انسان از او غافل است.


نوشته شده در  چهارشنبه 98/10/11ساعت  6:4 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

داستان موسی در قرآن فوق العاده آموزنده است. نکات بسیاری در آن است که قابل تطبیق با زمانه ی ماست. با این وجود سیاستمداران وقت صدا و سیما ترجیح دادند با این که داستان موسی حتی برای بیننده ی تلویزیونی هم هیجان انگیزتر است، به جای موسی در مورد یوسف فیلم بسازند. احتمالاً به این علت که موسی پیغمبر یهودیان است!!!

من فکر می کنم این سیاستمداران به خاطر این تعصب شیطانی نسبت به مذهب خود در آن دنیا به شدت مؤاخذه خواهند شد. به آن ها گفته خواهد شد: حالا برای من مسلمان بازی در می آورید؟ مگر نشنیده بودید که نباید بین پیغمبران خدا فرق گذاشت؟

حتی داستان یوسف هم که از تلویزیون پخش شد، بیش تر حکایت یک عشق و عاشقی سطحی بود تا داستانی که خداوند در قرآن برای آرام کردن پیامبرش، محمد، در مورد رنج های یوسف آورده.

به هر حال در داستان موسی آمده که سامری گفت: "آن چه را دیگران ندیده بودند، دیدم و یک مشت از جای پای رسول برداشتم" و با آن گوساله ساختم. شما در نظر بگیرید در همین دنیایی که ما فعلاً در آن به سر می بریم، دانشمندان علیا حضرت به گونه ای مشابه با آزمون و خطای بسیار می توانند تشخیص دهند فلان ماده اگر در فلان شرایط قرار گیرد، انفجار اتمی روی می دهد. این دانشمندان واقعاً از جزئیات چنین رویدادی آگاه نیستند و فرمول ها و تئوری هایی که در این زمینه به خورد ما می دهند، همه افسانه پردازی است. آن ها مثل سامری پی برده اند که در طبیعت یک چنین قانونی حکم فرماست. و درست مثل سامری با استفاده از همین قوانین برای ما اسباب بازی می سازند و ما را وادار به تعظیم در برابر آن می کنند.

به عنوان مثالی دیگر دانشمندان علم شیمی با تمرین بسیار پی می برند فلان ماده اگر با فلان ماده ترکیب شود، ماده ی سومی به وجود می آید. آن ها فقط پی به یک قانون طبیعی وضع شده توسط خدا می برند و بحث از مسائلی مثل استوکیومتری واکنش و غیره همه قصه است. یعنی بر بسیاری  پدیده های طبیعی قانون قابل نوشتنی حکم فرما نیست؛ امیدوارم توانسته باشم مقصود خود را بیان کنم.

در مثالی دیگر از داستان موسی وقتی که ساحران مارهایشان را در مقابل موسی به حرکت در می آورند، او ابتدا می ترسد. ولی خدا او را آرام می کند و اطمینان می دهد که "انک انت الاعلی". خدا می گوید بگذار شیاطین مهره های خدا در گود بیندازند، مکر من بسیار فراگیرتر است.

امیدوارم با قدری اندیشه و تدبیر به شکل جدی به خدا ایمان بیاوریم.


نوشته شده در  چهارشنبه 98/10/11ساعت  5:45 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ملا محمد
وارد آتش شوید
اقدام پاکستان
داعش، راه حل همیشگی
عیار ورزش ایران
[عناوین آرشیوشده]