عطا مهاجرانی سیاستمداری است که سابقه‌ی نمایندگی مجلس و وزارت در دولت محمد خاتمی را در کارنامه دارد و در سالیان اخیر هم با وجود طرد شدن از سوی سران جمهوری ایران و با وجود ضد انقلاب نامیده شدن، شدیداً اصرار داشته که از مریدان امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است. به هر حال یکی از بوقلمون‌های حکومت جمهوری است.

القصه، روند کشور ایران در چند ماه اخیر اصلاً به نفع این قبیل افراد نبوده. نه این‌که خطری حکومت محبوبشان را تهدید کند؛ بلکه به این علت که در بحران‌های جاری آن‌ها خواه ناخواه مجبورند بیش‌تر به فکرشان فشار بیاورند و بیش‌تر از خورد و خوابشان بزنند تا اوضاع را برای سایرین توجیه نموده و از حکومتشان دفاع نمایند. به هر حال مهم‌ترین وظیفه‌ی یک چنین افرادی چیزی است که من آن را "حمالی فکری" می‌نامم.

اما اخیراً که به وب سایت شخصی این فرد مراجعه کردم، دیدم از اینترنت حذف شده. برایم عجیب بود. چه شده که در این بحبوحه و در میانه‌ی جنگ زرگری‌های بی پایان و اضطراری، مهاجرانی به فعالیت اینترنتی خود پایان داده؟ آیا او خسته و دلسرد شده؟ خستگی بابت یک عمر مجاهدت در سپاه شیطان؟

به هر حال از قدیم گفته‌اند: آب که سربالا می‌رود، قورباغه ابوعطا می‌خواند. و این اواخر من خیلی دوست داشتم ابوعطا خواندن مهاجرانی را بشنوم، که آن هم گویا از صدا افتاده!


نوشته شده در  دوشنبه 01/10/26ساعت  4:14 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

و اصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجرا جمیلا
و نسبت به آن‌چه می‌گویند صبوری کن و از آنان به نیکویی دوری گزین

و ذرنی و المکذبین اولی النعمة و مهلهم قلیلا
و آن تکذیب کنندگان برخوردار از نعمت را به من واگذار کن و به آنان، اندکی، مهلت بده

سوره‌ی مزمل - آیات 10 و 11


نوشته شده در  یکشنبه 01/10/4ساعت  12:1 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

بنده در خصوص وقایع اخیر (اعتراضات/اغتشاشات) تا جای ممکن سکوت کرده‌ام. اما امروز در بی‌بی‌سی فارسی اخباری دیدم که مرا وادار به واکنش می‌کند. 

شما می‌دانید که این رسانه (بی‌بی‌سی فارسی) چند ماه است مدام از خونریزی و اعدام شهروندان ایرانی می‌گوید.

در مقابل، این رسانه "اقدامات" معترضان را هم پوشش می‌دهد. برخی از اقداماتی که این رسانه همین امروز پوشش داده از این قرارند:

1. یک سینماگر خطاب به رئیس "رادیو تلویزیون دولتی ایران" گفته: "شما کی هستید که به ما قدر و منزلت یا کار بدهید؟"

هرچه فکر می‌کنم می‌بینم حرف خیلی تندی زده!!! جا دارد با این موضع گیری‌ها، "رئیس رادیو تلویزیون دولتی ایران" به فکر بادیگاردهای بیش‌تری برای خودش باشد!

از طرفی توجه داشته باشید که رادیو تلویزیون دولتی ایران در ماجراهای اخیر به جای به کار بردن لفظ "رسانه‌ی دولتی انگلیس" در مورد بی‌بی‌سی، از لفظ "رسانه‌ی حکومتی" استفاده می‌کند و بی‌بی‌سی که سابقاً رسانه‌ی ملی ایرانیان را "حکومتی" می‌نامید، حالا با کاربرد عبارت "رادیو تلویزیون دولتی" احترام بیش‌تری به آن نشان می‌دهد.

ادامه‌ی واکنش‌های تند "مخالفان" را در نظر بگیرید:

2. یک سینماگر دیگر گفته: "دیگر بس است … خسته شده‌ایم و به جان آمده‌ایم." و "فعلا نمى‌شود، من نمى‌توانم … تمام کارهایم را کنسل کرده‌ام‌، قرادادهایم را فسخ کرده‌ام، چه براى بازى، چه براى ساخت".

طرف احتمالاً با "کنسل کردن کارهایش" قصد داشته یک ضربه‌ی کاری به رژیم وارد کند!

3. و باور کنید تعداد سینماگران مطرح واکنش دهنده با شمارش من، به همین دو مورد ختم می‌شود؛ البته به علاوه‌ی یک نفر دیگر که صرفاً به دلیل یک چنین واکنش‌هایی زندانی هم شده!

4. امام جمعه‌ی اهل سنت زاهدان هم هم‌پای مقامات قضایی جمهوری که در طی دو سه هفته‌ی اخیر در مورد مصادیق محاربه و افساد فی‌الارض داد سخن داده‌اند، در نماز جمعه‌ی امروز این شهر یک بار دیگر این مصادیق را به شکل تخصصی برشمرده و این بحث پیچیده‌ی فقهی را ادامه داده تا احتمالاً مخاطب از همه جا بی خبر نتیجه بگیرد که اصلاً همه‌ی این بدبختی‌ها تقصیر خداست که چنین احکام گنگ و مبهمی ارائه داده!!!!!

توجه داشته باشید که مهم‌ترین هدف حاکمان از به بازی گرفتن خلق، تضعیف ایمان آن‌هاست.

5. در آمریکا و اروپا هم بحث بر سر تحریم بیش‌تر است. غربی‌ها می‌گویند: شما هر چه می‌توانید بکشید؛ در مقابل ما هم تحریمتان می‌کنیم!

کم مانده "اعلی حضرت" (جانشین علیا حضرت!) هم پیام شدید اللحنی صادر کند و مثلاً بگوید: ای بی تربیت‌ها! کشتار و شکنجه را متوقف کنید!

با این اوصاف من فکر می‌کنم دیگر کار این رژیم تمام است!


نوشته شده در  شنبه 01/10/3ساعت  10:4 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

دقایقی پیش شاهد صحبت‌های احساسی یکی از مجریان شبکه‌ی هشت تلویزیون جمهوری ایران بودم. در قسمتی از صحبت‌ها او ادعا می‌کرد که یکی دو زن فیلسوف و روان شناس ساکن کشورهای غربی در کتاب‌هایشان جملاتی به نفع وی و هم پالکی‌هایش گفته‌اند. در این خصوص لازم می‌دانم چند نکته را خاطر نشان کنم:

1.      جالب این‌جاست که پس از تجربیات عبرت‌آموز متعدد، این مجری تلویزیون جمهوری هم‌چنان گمان می‌کند دنیا به "ما" و "آن‌ها" تقسیم می‌شود. جا دارد یک بار دیگر گوشزد کنم که نه ایشان در مقابل آن‌ها قرار دارند و نه آن‌ها در مقابل ایشان. در واقع "آن‌ها" ایشان را اصلاً جدی نمی‌گیرند؛ حتی به عنوان سگ‌های دون‌پایه. جالب است که این توهم هنوز برای برخی حل نشده.

2.      احتمال می‌دهم اگر مانند بسیاری موارد دیگر به این دو زن نویسنده آن‌چه را این مجری تلویزیونی به ایشان نسبت می‌دهد، نشان دهند، شاخ در می‌آورند که چنین گفته باشند. در واقع سوء برداشت از کلام "آن‌ها" همواره در بین سگ‌های جمهوری موج می‌زده.

3.      شما یا برای گفته‌های آن‌ها احترام قائلید یا نه. این نمی‌شود که شما با تلاش و دوندگی‌های شبانه روزی بخش بسیار کوچکی از حرف‌های آن‌ها را که احتمال می‌دهید به نفع شما گفته شده باشد، "کشف" کنید و به خورد ملت از همه جا بی خبر ایران بدهید و از طرفی با این سانسور وحشتناکی که در ایران به راه انداخته‌اید، اجازه ندهید صدای احدی از آن‌ها به مردم برسد. به عنوان مثال تشدید محدودیت‌های اینترنتی در این روزها، روزهایی که خواه ناخواه آب دارد سربالا می‌رود، نشان می‌دهد که "شما" ارزشی برای حرف هیچ کسی جز خودتان قائل نیستید.


نوشته شده در  یکشنبه 01/7/3ساعت  4:58 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

در این‌جا قصد دارم برخی سوء تفاهمات در مورد منطقه‌ی ایران را مورد بررسی قرار دهم.

راستش وقتی کودک بودیم، و این احتمالاً برای شما خواننده‌ی گرامی هم اتفاق افتاده، طوری برای ما تبلیغ می‌شد که گویی ایران قدرتمندترین منطقه‌ی دنیاست. شخصاً اولین بار که شنیدم ایران یک کشور جهان سوم است و در ضمن از تعریف جهان سوم هم مطلع شده بودم، بسیار شگفت زده شدم.

به هر حال حتی وقتی بزرگ شدیم و با برخی حقایق رو به رو گشتیم، باز هم سر و صداهای کر کننده‌ی دستگاه تبلیغاتی جمهوری ایران این منطقه را یکی از مهم‌ترین مناطق دنیا و از طرفی قهرمان مبارزه با "استکبار" و ... معرفی می‌کرد. احتمالاً هنوز هم بسیاری از خوانندگان محترم همین برداشت را از ایران دارند. در واقع بسیاری از ما هنوز فکر می‌کنیم فرمانده جهان آمریکاست و او فقط یک دشمن دارد، که آن هم ایران است!

اما من در سال‌های اخیر با کسب تجربه دریافته‌ام ایران در سطح جهان چندان اهمیت ندارد. در واقع جالب است بدانید که درصد بسیار بالایی از مردم سرزمین‌های غربی اصلاً خبر ندارند که جایی به نام ایران روی کره‌ی زمین وجود دارد!

در واقع، به عنوان مثال، برای یک خبرنگار CNN هیچ فرقی بین ایران با، مثلاً، نیکاراگوئه وجود ندارد و حتی اهمیت نیکاراگوئه به مراتب بیش از ایران است. اگر صفحه‌ی اول وب سایت این کانال خبری را مرتب نگاه کنید، متوجه می‌شوید که حتی ماهی یک بار هم نامی از ایران در آن برده نمی‌شود.

و این در حالی است که در ایران سر و صداها همیشه بلند است: مرگ بر فلان، ننگ بر بهمان و ... . اما در واقع حاکمان جهان هیچ اعتنایی به سگ‌های ایرانی‌شان نشان نمی‌دهند. آن‌ها اصلاً سگ‌های ایرانی خود را قاطی آدم حساب نمی‌کنند. بزرگ شمردن ایران فقط یک توهم است.

باید توجه داشت که احتمالاً وضع در بسیاری نقاط دنیا به همین منوال است. یعنی شما اگر مثلاً در بحرین هم زندگی کنید، والیان آن‌جا طوری منطقه‌ی تحت سیطره‌ی خود معرفی می‌کنند که انگار در سطح جهانی اهمیت زیادی دارد. و این ترفند حکومت است که دنیا را به مناطق مختلفِ مشغول به جنگ لفظی و رقابت تقسیم کرده.

پرچم نسوزانید
یک بار در تلویزیون جمهوری ایران آقای دکتر فؤاد ایزدی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در مورد آتش زدن پرچم آمریکا اظهار می‌داشت: "پرچم بسوزانید، بیش‌تر بسوزانید"! و استدلال او هم این بود که: "در این صورت و با به آتش کشیدن پرچم آمریکا، مردم آن‌جا با خود خواهند گفت: ببینید دولت ما با آن‌ها چه قدر بد تا کرده که حالا آن‌ها دارند پرچم ما را آتش می‌زنند"!

لازم می‌دانم به این استاد ارجمند گوشزد کنم که یک مخاطب عادی مثل شما آن قدر پیچیده و پیچ در پیچ مسائل را تحلیل نمی‌کند که بگوید آن‌ها، مثلاً، به این دلیل پرچم را می‌سوزانند که بهشان ظلم شده! چنین مخاطبی با دیدن تصویر آتش زدن پرچم فقط و فقط به ذهنش می‌رسد که "ببین این‌ها چه‌قدر وحشی هستند که پرچم دیگران را آتش می زنند".

و اصلاً فلسفه‌ی این نمایش‌ها هم همین است. حکومت با آموزش این قواعد به سگ‌های ایرانی‌اش سعی دارد ایرانی‌ها را، نوعاً، در نظر مردم خود تحقیر کند.

اما ...
اما واقعیت سطحی عمیق‌تر هم دارد. در واقع حاکمان ایران نادانسته حقیقت را می‌گویند و ایران فوق‌العاده مهم است. و این حقیقتی است که فقط در مورد ایران صدق می‌کند و نه هیچ منطقه‌ی دیگر. این را من در طی تجربیات فراوان دریافته‌ام. احترامی که عوامل آگاه‌تر حکومت به ایران نشان می‌دهند، عواملی آگاه‌تر از خبرنگاران CNN، بی نظیر است. به هر حال باید به مدارکی که در خیابان وست مینستر خاک می‌خورد مراجعه کرد تا اهمیت ایران را دریافت و این مستلزم سرنگونی حکومت است؛ اما آن مدارک را ندیده از من بپذیرید که ایران مهم است.

پی نوشت: در فیلم "حاجی واشنگتن" به کارگردانی علی حاتمی، "حاجی" مأمور باز کردن سفادت ایران در آمریکا می‌شود. او که در ابتدا حکومت وقت ایران را بزرگ و معتبر می‌شناسد، در آمریکا با حقایق متفاوتی مواجه می‌شود.


نوشته شده در  دوشنبه 01/6/14ساعت  5:58 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شامورتی
سرّ دلبران
ساخت ایران
قمار ترامپ
توهمات آقای رئیس
توبه
[عناوین آرشیوشده]