نه هر که چهره برافروخت دلبری داند - نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست - کلاه داری و آیین سروری داند
...
به قدّ و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد - جهان بگیرد اگر دادگستری داند
به قدر  مردم چشم من است ورطه‌ی خون - در این محیط نه هر کس شناوری داند

(حافظ)

شعار مهمی که در پایان هر وبلاگ تکرار خواهم کرد: جنبش سبز کارایی خود را از دست داده. از آن عبور کنیم. انقلاب کنیم.


نوشته شده در  دوشنبه 96/3/1ساعت  7:17 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

با این پیش فرض که دولت آقای روحانی دولتی میانه رو است، بیانیه‌ی وزارت کشور در مورد جشن‌های پس از انتخابات جای نقد جدی دارد. این‌که مردم برای برگزاری جشن یک روند قانونی شامل درخواست، کسب مجوز و ... را دنبال کنند، یعنی این‌که دولتی که با وعده‌ی آزادی سیاسی بر سر کار آمده چیزی مشابه یک دموکراسی غربی را برای ایران در نظر گرفته. یعنی همان‌طور که در غرب مردم درخواست می‌دهند و مجوز می‌گیرند و به خوبی و خوشی جشن بر پا می‌کنند و بعد می‌روند خانه‌هایشان تا جشن بعدی و خلاصه نه سیخ می‌سوزد و نه کباب، ایران هم همان‌طور باشد. هم مردم هیجان‌ها و عقده‌هایشان (عقده کلمه‌ی زشتی نیست. "عقده را کسی دارد که ..." - مرحوم شریعتی) را خالی کنند و هم به جان رهبری دعا کنند که لطف کرده چنین بزکی از دموکراسی را بهشان عنایت کرده و هم حکومت از تجمع اعتراضی آن‌ها جلوگیری کرده باشد. دولت حتی اگر هم جداً در پی ایجاد تحول مشخص (و نه انقلاب) در جامعه‌ی ایران است، باید این مصلحت اندیشی‌ها را کنار بگذارد. این روش‌ها یعنی به بهترین شکل ممکن هیجان مردم را کنترل کردن و نه یعنی پاسخ مناسب به هیجان آن‌ها. برای جنبش سبز هم این روش‌ها نشانی از تلاش برای ایجاد انقلاب ندارد. اصلاً من فکر می‌کنم یک بار برای همیشه باید مسئله‌ی برگزاری تجمع در ایران تکلیفش مشخص شود. آیا حاکمیت، منتقدان و مخالفان حق برگزاری تجمع را به رسمیت می‌شناسند یا نه؟ در هر حال بهتر است همگی ما مخالفان، رفتارهای انقلابی را در پیش بگیریم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. وزارت کشور هم اگر نگران مسئله‌ی تکراری "اخلال در نظم عمومی" است، بهتر است به طور جدی با اخلالگران واقعی برخورد کند.

شعار مهمی که در پایان هر وبلاگ تکرار خواهم کرد: جنبش سبز کارایی خود را از دست داده. از آن عبور کنیم. انقلاب کنیم.


نوشته شده در  دوشنبه 96/3/1ساعت  12:14 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

به نظر می‌رسد با گذشت سالیان جنبش سبز کارایی خود را به کل از دست داده باشد. موضع گیری‌های این جنبش پس از حصر آقایان موسوی و کروبی دارای نوسان‌های متعدد بوده و کار به جایی رسیده که امروزه هدف مشخصی برای این جنبش قابل تعریف نیست. رفع حصر که به نظر می‌رسید در بادی امر صرفاً یک نقطه‌ی شروع برای پیگیری خواسته‌های جدی‌تر مردم باشد، امروزه به اوج مطالبات دست اندرکاران این جنبش تبدیل شده. و این بی شک مردم را دلسرد می‌کند. اقبال نه چندان قابل توجه مردم به انتخابات اخیر نشانگر همین دلسردی است. مشارکت نسبتاً محدود در انتخابات در حالی است که مسئولین جنبش با دستپاچگی حتی از زبان آقای میرحسین هم اعلام کردند باید به آقای روحانی رأی داد. من فکر می‌کنم امروزه جامعه‌ی ایران در یک بن بست به سر می‌برد. مردم تا حد زیادی سردرگم هستند و جنبش سبز نمی‌تواند پاسخگوی سؤالات و مطالبات آن‌ها باشد.

امروزه باید حرکت تازه‌ای شکل بگیرد. باید پذیرفت جنبش سبز دیگر کارایی ندارد. به فعالان اجتماعی دلسوز توصیه می‌کنم نهضت تازه ای را پی ریزی کنند. و چه بهتر که این نهضت به عنوان انشعابی از همان جنبش سبز مطرح شود. و چه بهتر که افراد سرشناس سردمدار آن باشند. فعالان اجتماعی ایرانی که در طول بیش از سی و پنج سال تلاش، انواع و اقسام روش‌ها را امتحان کرده‌اند، این یکی را هم امتحان کنند. این یک حرکت صد در صد انقلابی است و می‌تواند اعتماد مردم را جلب کند. مردم حتماً به یک نهضت تازه اقبال نشان می‌دهند و آن را نیاز خود برای برون رفت از این بن بست تلقی می‌کنند. ولی من فکر می‌کنم حتی اگر این ایده با موفقیت مواجه نشود، ما چیزی را از دست نداده‌ایم. جنبش تازه می‌تواند موازی با جنبش سبز فعالیت کند. به هر حال این بدتر از موازی کاری عجیب در نامزدی هم زمان رئیس جمهور و معاون اول او در انتخابات گذشته نیست.

دوستان، این ایده را به دیگران منتقل کنید. منتظر نظرات شما هستم.


نوشته شده در  یکشنبه 96/2/31ساعت  2:41 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

با امید به یاری خداوند پس از یک وقفه‌ی طولانی قصد دارم وبلاگ نوشتن را از سر بگیرم. اما محتوای وبلاگ از دل نوشته‌های صرف تبدیل خواهد شد به تلاشی هر چند کوچک و ناچیز برای ایجاد یک حرکت فراگیر اجتماعی در کشورمان. من در حد خود تلاش خواهم کرد خواسته‌های - به گمان من - 90 درصد ایرانیان را در این وبلاگ پیگیری کنم. خواسته‌ای که به طور مشخص عبارت خواهد بود از یک انقلاب سیاسی مسالمت آمیز و به دور از خشونت. وبلاگ تمام تلاش خود را خواهد کرد تا در چهارچوب قوانین فعلی کشور عمل کند. قوانینی که مشخصاً اجازه‌ی پیگیری تغییر در نظام سیاسی به طور مسالمت آمیز و یا به عبارتی اجازه‌ی اپوزیسیون بودن را به هر شهروند می‌دهد. نظرات را خواهم خواند ولی فرصت پاسخگویی ندارم. دوست من، با من باش و با شتاب بیش از پیش به سمت فردا حرکت کن.


نوشته شده در  یکشنبه 96/2/31ساعت  2:16 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه - هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

اشک به چشمانم خشکیده است. می‌دانم که نیاز دارم گریه کنم ولی نمی‌توانم. یادش به خیر سال‌های نوجوانی. تا دلم ذره‌ای می‌گرفت، به گوشه‌ای پناه می‌بردم و گریه می‌کردم. اکنون کار به جایی رسیده که دلم می‌ریزد ... نه، ترک برمی‌دارد ... نه، می‌شکند ... نه، قطعاتش پراکنده می‌شود ... نه، باد جهل و ظلم دلم را از من می‌گیرد ... (آها این درست است) بله، این گونه می‌شود و دریغ از یک قطره اشک! اما نباید ناراحت باشم. مگر نه این که در تمام این سال‌ها که راه شناخت را برگزیده‌ام، دلم از سویی دیگر در گرو دوست حکیم و دور اندیشم بوده؟ پس نباید از بی دلی و سنگدلی ناشی از بی دل شدن‌ها ناامید بود. "بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی" (حافظ).

 

در اوج سنگدلی

ع. افگار

93/9/21 ساعت 9 و 31 دقیقه

 


نوشته شده در  جمعه 93/10/12ساعت  2:39 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
جنگ ارزش ها
ورزشکاران
سوابق مسعود
زبان قومیت ها
حضور
شامورتی
[عناوین آرشیوشده]