توضیحی است در مورد بحثی که اولین بار مرحوم مغفور شریعتی در کتاب "اسلام شناسی" پیش کشید. ایشان میگوید هر نوع پرهیز از گناه نمیتواند "تقوی" باشد. تقوی زمانی حاصل میآید که فرد با یک بینش قوی نسبت به زشت بودن گناه از آن اجتناب کند. من نمیخواهم بگویم "پرهیزگاری" مطلقاً مستوجب اجر نیست؛ بلکه مسلم میدانم که ارزش تقوی به مراتب بالاتر از پرهیزگاری است. پرهیزگاری آن است که فرد از هر آنچه برایش "گناه" نامیده شده با تمام توان دوری کند. واضح است که چنین طرز اجتناب از گناه مستلزم صرف انرژی زیاد است و حتی عواقب روانی خاص خود را برای فرد در پی دارد. این نوع اجتناب از گناه در بین افراد مبتلا به بیماری روحی "افسردگی از نوع پرخاشگر" بسیار شایع است. در این زمینه یک استثنا وجود دارد و آن هم این است که اگر فرد با اعتقاد عمیق به درستی فرمان خدا در پرهیز از گناهان از آنها دوری کند، بدون آنکه زشتی هر یک را تک تک تشخیص داده باشد، باز هم میتوان گفت از تقوی برخوردار گشته. اما یک پرهیزگاری وجود دارد که بسیار زشت است و آنهم این که فرد به خاطر دستیابی به لذت گناهی تازهتر، که زشتی آن را کمتر میپندارد، از یک گناه خاص دوری کند. مثلاً گاهی فردی از رابطهی جنسی خارج از ازدواج دوری میکند چون عمیقاً به زشتی آن پی برده؛ تقوی است. گاهی از آن دوری میکند چون نگران با خبر شدن همسرش از موضوع است؛ پرهیزگاری است. ولی گاهی از آن دوری میکند تا وقتش را نگیرد و بهتر بتواند مثلاً پول در بیاورد و به شهرت برسد؛ نمیدانم چه است! شاید ریا. از همهی اینها گذشته میخواهم در پایان بگویم چه بهتر که گاهی تمام آنچه را برایمان "تقوی" نامیده شده تمام کنیم و کمی هم گناه کنیم! حافظ میگوید:
این تقوی ام تمام، که با "شاهدان شهر" - ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
تمام!