شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد - بنده‌ی طلعت آن باش که آنی دارد

شیوه‌ی حور و پری خوب و لطیف است ولی - خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
(حافظ)

پس پریشب، بعد از نیمه شب باید برای یک کار بانکی به خودپرداز سر فلکه‌ی نزدیک خانه‌مان مراجعه می‌کردم. از کوچه  که بیرون آمدم، دیدم یک پسر جوان از یک ساختمان شیک نزدیک کوچه بیرون آمده و برای گذاشتن زباله دارد به سمت سطل زباله‌ی دورتر از هر دوی ما حرکت می‌کند. از دور دیدم پسرک شلوار کوتاه، شلوارک به پا داشت و ساق‌هایش پیدا بود. با این اوصاف شستم خبردار شد که حکومت او را سر راه من قرار داده تا یک بار دیگر به خیال خودش مرا به هم‌جنس گرایی متهم کند. در شرایطی که ثابت شد خود او در این باره متهم ردیف اول است و من جزو سالم‌ترین افراد هستم.

به پسر که نزدیک شدم، متوجه شدم بلوزش هم آستین حلقه‌ای و بدن نماست. با خودم گفتم فردی است که شایسته‌ی احترام نیست و وقتی موقع برگشت او به ساختمانشان، با او رو به رو شدم، یک نگاه گذرا به صورتش خواهم انداخت تا حمل بر بی اعتنایی هم نشود. اما وقتی با او رو به رو شدم و نگاهمان فقط برای یک ثانیه در هم گره خورد، حسابی جا خوردم و حیرت زده شدم. پسرک فوق‌العاده زیبا بود. یک زیبایی بی نظیر. در واقع یک فرشته بود، یک پری بود. اگر زیبایی یک "بچه خوشگل" را 100 در نظر بگیریم، گمان می‌کنم برای مثال زیبایی خود من (بدون مشکلات پوستی که حکومت در من ایجاد کرده) 40 درصد است و زیبایی پسرک، 120 درصد!

گاهی به نظر می‌رسد برخی اشارات قرآنی، صرفاً سمبلیک و یا مربوط به گذشته‌ی دور هستند و در حال حاضر نمود بیرونی ندارند. مثلاً ماهی که یونس را بلعید، به نظر می‌رسد در دنیای کنونی وجود نداشته باشد. اما من مطمئنم حقایق از ما مخفی می‌شود و چنین ماهی که می‌تواند فرد را ببلعد و بدون آسیب، او را با استفراغ به بیرون پس بزند، وجود دارد؛ در همین دنیای کنونی.

به عنوان یک مثال دیگر، در نگاه اول به نظر می‌رسد بریدن دست زنان با مشاهده‌ی یوسف مبالغه آمیز است. ولی من خودم وقتی افرادی به زیبایی آن پسر را می‌بینم که می‌توانند فرد را حسابی آشفته کنند، مطمئن می‌شوم اگر زیبایی یوسف 200 درصد باشد، باعث بریدن دست فرد هم می‌شود.

آن پسر با تخمین اولیه بین 18 تا 22 سال سن داشت. تعجب می‌کنم که حکومت با چه برنامه ریزی می‌تواند افرادی با این ویژگی‌های ظاهری و یا حتی گاهی روحی را سر راه من قرار دهد. فکرش را بکنید: آن‌ها از قبل اطلاع دارند که در همسایگی ما پسری به این زیبایی زندگی می‌کند که از قضا در محیط خانه شلوارک و بلوز آستین حلقه‌ای می‌پوشد و آخر شب‌ها هم آشغال بیرون می‌گذارد. و با اطلاع از تمامی این حقایق محرمانه، حکومت تصمیم می‌گیرد او را در ساعت معین سر راه من قرار دهد. تعجب می‌کنم که حکومت چه‌طور آمار همه را دارد!

به هر حال من جا خوردم. فکر نمی‌کردم او تا این حد زیبا باشد. همان‌طور که گفتم ساختمان خانه‌شان هم شیک بود و لباس‌های او هم با کیفیت و گران قیمت بود. طرز لباس پوشیدن و آرایش او، حاکی از خودنمایی بود؛ اما با نگاه به چهره‌اش معصومیت می‌بارید. طوری که می‌شد نتیجه گرفت که خودنمایی کردن او هم، با توجه به زیبایی بی حد و حصر، عادی، عاری از افراط، دور از شیطنت و معصومانه است.

خلاصه، وقتی آدم چنین افرادی را می‌بیند، خواه ناخواه و فارغ از مسائل جنسی دوست دارد با افرادی مثل آن‌ها نشست و برخاست کند. من هم با دستپاچگی که از دیدن پسر پیدا کردم، یک لحظه از ذهنم گذشت که کاش می‌توانستم با این تیپ افراد مراوده داشته باشم. و با این فکر به سرعت به استنباط‌هایم رجوع کردم. دیدم من دوستانی به مراتب زیباروتر دارم. افرادی به زیبایی و لطافت حافظ. و یا به زیبایی و لطافت غیر قابل تصور خود حضرت باری. و دیدم من می‌توانم دیر یا زود این دوستان پاک را ملاقات کرده و در مجاورتشان آرام بگیرم. دیدم در واقع من نیاز به معاشرت با سایرین ندارم.

حالا، به راستی، شما چه طور؟ آیا هرگز تمایل داشته‌اید برای همیشه زندگی کنید؟ و در این زندگی هم‌نشین افراد زیبا و لطیف باشید؟ افرادی که گرچه زیبایی‌شان دل و دین آدم را سلب می‌کند، ولی بحث بیش‌تر بر سر لطافت طبع و خلق و خوی نیکوی آن‌ها باشد؟1

اگر این را می‌خواهید، باید قدری به خود زحمت دهید. باید قدم در راه راست بگذارید.

1 حافظ: حسن مهرویان مجلس گرچه دل می‌برد و دین - بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود 


نوشته شده در  جمعه 04/5/3ساعت  5:17 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
معصومیت از دست نرفته
شاهد آن نیست
جنگ، جنگ
آقا جواد باهوش می شود
اقتدار ایران
قدرت عجیب اسرائیل
[عناوین آرشیوشده]