خیلی سال پیش، حدود 10 سال، یادم میآید شبی، نیمه شب، در شبکهی 4 تلویزیون یک برنامهی پزشکی را مشاهده میکردم که شامل بحث یک مجری با یک پزشک متخصص بیهوشی بود.
چند سالی بود که در تلویزیون بحثها حول محور مبارزه بود و برنامهها عمدتاً عبارت از گوشه و کنایهی گروههای مختلف نخبگان با وابستگیهای سیاسی مختلف به یکدیگر بود.
اما این برنامه اصلاً سیاسی نبود. یک بحث نسبتاً جدی که صرفاً حیطهی پزشکی را شامل میشد.
میهمان برنامه، درست خاطرم نیست، یا لهجهی آذری داشت و یا اعلام کرد اهل تبریز است، به هر حال آذری زبان بود. و جالب آنکه پاسخهای این میهمان به مجری برنامه، عمدتاً مجری را متعجب میکرد. مجری در طول برنامه به وضوح چهرهاش برافروخته بود و از پاسخهای میهمان جا میخورد.
یک بار دیگر تذکر میدهم که برنامه جدی بود و جزو برنامههایی که در آن افراد به دلایل سیاسی و مبارزاتی کنایه و لطیفه بار هم میکنند، نبود. گفتههای میهمان، با وجود بی ربط بودن و عجیب بودن، حرفهای عادی او بود و وی قصد مجادلهی سیاسی مرسوم آن سالها را نداشت.
به هر حال در قسمتی از برنامه بحث به ورزش کشیده شد و مجری با احتیاط از کارشناس دعوت شده پرسید: راستی آقای دکتر، میانهی خود شما با ورزش چگونه است؟ کارشناس جواب داد: من خودم پیاده روی میکنم؛ در واقع یک ورزش بیشتر بلد نیستم و آن هم پیاده روی است!!!
توجه کردید چه شد؟ وقتی آقای دکتر میگوید: یک ورزش بیشتر بلد نیست، منظورش این است که به گمان وی افراد در این دنیا هر یک ده دوازده ورزش بلدند! و وقتی از پیاده روی یاد میکند، منظورش این است که در این میان ایشان به پیاده روی تسلط کامل دارند! البته فقط به پیاده روی. در واقع به دلیل مشغلههای ناشی از طبابت و شرکت در برنامههای تحلیلی تلویزیون، ایشان فرصت نکردهاند زیاد به ورزش بپردازند؛ ولی در یک ورزش که آن هم پیاده روی است، تبحر دارند و خبره هستند. ایشان پیاده روی را به طور حرفهای آموختهاند!
خدا شانس بدهد. در این دنیا یکی میشود مثل این آقای دکتر که هم پزشک متخصص بیهوشی است و به تلویزیون دعوت میشود و هم یک ورزش بلد است (!) یکی هم میشود مثل من که نه پی پزشکی را گرفتهام و نه هیچ ورزشی بلدم!
و جالبتر آنکه با وجودی که ورزش بلد نیستم، حکومت همواره از من میخواهد با او به رقابت ورزشی بپردازم. راستش را بخواهید، حکومت خودش در دو ورزش کاملاً حرفهای است: یکی شطرنج به شیوهی برره و یکی پینگ پنگ. او مدام مرا وادار میکند باهاش مشغول این دو ورزش شوم. شطرنج عبارت از همان سیاست اوست؛ همان سیاست حاکم بر جهان. او علاقه دارد من در زمینهی سیاست با او شطرنج بازی کنم. من هم با انواع و اقسام نرمشها و تمرینات مدام سعی میکنم خودم را آماده کنم و هر از چندی مهرهای را در پاسخ به حکومت جا به جا کنم. اما مشکل این است که حکومت در این فرم شطرنج بازی کردن، خیلی قدرتمند است. او شطرنج را از گری کاسپاروف روس هم بهتر بلد است. و درست هر وقت که من به زحمت زیاد او را کیش میکنم، او با حیلهای باور نکردنی، لنگ کفشش را در آورده و بر صفحهی شطرنج میکوبد و همهی صفحه را به هم میزند و بلند اعلام میکند: مات! و به این ترتیب مسابقه با پیروزی قاطع حکومت پایان میپذیرد!
به عبارتی حکومت هر وقت در سیاسی کاری از من کم میآورد، یک بحران بیسابقه در زندگیام ایجاد کرده و مرا شکست میدهد!
من همواره یادآوری کردهام که در این بازیهای فکری هرگز حریف حکومت نمیشوم، اما آنها مدام اصرار دارند با من شطرنج بازی کنند.
پینگ پنگ آنها هم عبارت از حواله کردن فحش و تهمت و توهین و اتهام، و به عبارتی عبارت از مجادله و بحث و جدل است. عبارت از بحثهای طولانی و بی فایده و پر مغلطه است. عبارت است از: یکی من میگم، یگی تو جواب بده؛ یکی تو بگو، یکی من جواب میدم!
و جالب است بدانید که من در این ورزش خیلی بیشتر لنگ میزنم. و حکومت باز هم مدام مرا شکست میدهد. همین دو سه روز پیش بود که به عنوان پینگ پنگ به "آقا"ی کشور تاختم. و در جواب مسعود ده نمکی از شدت عصبانیت یک خروار فحش و بد و بیراه نثارم کرد و مدعی شد باز هم در این رالی نفسگیر به من نباخته است.
میدانید چیست؟ آنها تا مرگشان فرا نرسد، برنده هستند. فقط باید دعا کرد زودتر بمیرند، وگرنه مدام همه را شکست میدهند و بر طبل شادانهی پیروزی میکوبند. هنوز 15 روز نشده که اسرائیل را شکست دادهاند. البته اسرائیل به علاوهی آمریکا و به علاوهی آلمان و هر جای دیگر دنیا. شما اگر معتقدید آنها در این جنگ درست مثل جنگ هشت ساله، همهی دنیا را شکست ندادهاند، آنهم فقط با نیروی ایمان و به لطف نبوغ جوانان متخصص، میتوانید سعی کنید به آنها اثبات کنید. بعد ببینید چه بلایی سرتان میآید! ببینید با شما هم پینگ پنگ و شطرنج بازی میکنند یا نه.
nose
چند وقت پیش آقای جواد خیابانی، گزارشگر ورزشی تلویزیون جمهوری در مورد من گفته بود: "نوس" فلانی را بگیری، نفسش بند میآید. نوس در گویش سبزواری به معنی دماغ و بینی است و گویی از قضا در ولایت آقای خیابانی هم همین معنی را میدهد. من که تا حالا نشنیده بودم در فارسی معیار این معنا را بدهد.
به هر حال آقای خیابانی با این ضرب المثل مدعی بود قدرت بدنیاش از من بالاتر است. من فکر میکنم یک تست آمادگی جسمانی ساده که یک فرد متخصص با انصاف میتواند با نگاه کردن به سر و وضع ما دو تا هم، به عمل آورد، ثابت میکند اگر بنا به دعوای تن به تن باشد، و اگر بنا باشد به هر دلیل این دعوا تا حد کشت ادامه پیدا کند، من خیابانی را زنده نمیگذارم. این یکی با شطرنج و پینگ پنگ فرق میکند! و شبیه پیاده روی هم نیست.