سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://porharfi.parsiblog.com/Files/d8e1f3e84dc01a54487d578cb276b432.jpg

در این‌جا می‌خواهم قدری در مورد فیلم "گرگ وال استریت" آخرین ساخته‌ی مارتین اسکورسسی، کارگردان شهیر آمریکایی، صحبت کنم.

فیلم زندگی یک فرد فوق العاده ثروتمند را تصویر می‌کند. کسی که آن قدر ثروت دارد که می‌تواند با هلی کوپتر شخصی‌اش پرواز کند و به عنوان هدیه به همسرش یک کشتی کوچک تفریحی بدهد. فیلم تلاش می‌کند تمام روزمرگی‌ها، عادات و اتفاقات زندگی چنین فردی را نشان دهد. در فیلم می‌بینیم که این فرد به طرز اعجاب انگیز و غیر قابل کنترلی هوسران است. زندگی او و اطرافیان ثروتمندش پر است از انواع و اقسام عیاشی‌ها، هر یک به انواع و انحای بسیار متنوع. از سکس‌های بسیار متنوع و بی‌نهایت افراطی گرفته تا مواد مخدر از انواع بسیار مختلف و البته انواع الکل‌ها. قابل پیش بینی است که فساد مالی هم جزء جدا نشدنی زندگی چنین فردی است. در واقع شبانه روز این فرد صرفاً با سطح بسیار هولناکی از فساد می‌گذرد. او هر نوع لذتی را که تصورش را بکنید در حد بی‌نهایت افراطی تجربه می‌کند. برای یک انسان معمولی حتی تجربه‌ی یک درصد از لذایذ زندگی این فرد هم غیر قابل تحمل به نظر می‌رسد. البته زندگی این فرد آبستن حوادث بسیار زیادی هم هست. از جدایی از همسر و ازدواج مجدد گرفته تا تصادفات رانندگی و تجربه‌ی نزدیک به سقوط با هلی کوپتر و انواع و اقسام حوادث که هر کدامشان می‌توانند زندگی یک فرد معمولی را کاملاً زیر و رو کنند. ولی برای این فرد چنین حوادثی مثل روزمره‌های زندگی می‌مانند. وقتی فیلم را می‌بینیم، حتی اگر بسیار لذت جو هم باشیم، نه حسرت یک لحظه از زندگی این فرد را می‌خوریم و نه حتی از یک لحظه از تصاویر سکسی فیلم لذت می‌بریم. فقط آرزو می‌کنیم کسی این وضعیت را متوقف کند. آرزو می‌کنیم کسی این فرد را از این وضع نجات دهد! در واقع این فرد و اطرافیانش را به هیچ وجه خوشبخت نمی‌دانیم، که بر عکس آن‌ها را از هر فرد مفلوکی بدبخت‌تر می‌یابیم. در واقع ثروت هنگفت برای او و اطرافیانش ارمغانی نداشته جز این‌که آن‌ها را به افرادی مجنون و غیر قابل مهار تبدیل کند. افرادی که در لذت جویی، بی‌نهایت افراط می‌کنند و هر لحظه ممکن است بلایی به سر خود یا دیگران بیاورند. تازه این در شرایطی است که آن‌ها سعی کنند در ظاهر هم که شده به قوانین اجتماعی احترام بگذارند. اگر آن‌ها خلافکارهای گردن کلفت باشند، آن‌طور که در برخی فیلم‌های قدیمی‌تر اسکورسسی به تصویر کشیده شده، وضعیت به مراتب اسفبارتر هم خواهد بود.

عاقبت قهرمان قصه به دلیل فساد مالی به زندان می‌افتد؛ و تازه این‌جاست که احساس می‌کنیم او خوشبخت شده! تازه این‌جاست که احساس می‌کنیم او قدری آرام شده و راحت‌تر زندگی می‌کند.

می‌توان گفت این واقعیت زندگی نوع بشر است. ثروت و قدرت بی حد و حصر برای انسان زندگی رؤیایی مورد نظرش را فراهم نمی‌کنند. آن‌ها به انسان آرامش نمی‌بخشند. بلکه بر عکس او را در ملغمه‌ای از ناآرامی‌ها سرگردان می‌کنند. و این واقعیت زندگی این دنیاست. این دنیا ظرفیت خوشبخت بودن را ندارد. این دنیا ظرفیت آن را ندارد که آدمی در آن قدرت و اختیار عمل نامحدودی داشته باشد.


نوشته شده در  دوشنبه 93/1/18ساعت  12:52 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
سیاست داخلی
آدم شدن سگ
درک انگلیسی
[عناوین آرشیوشده]