1. همهی ما در طول زندگی قطعات موسیقی بسیار زیادی با صدای خوانندگان مختلف شنیدهایم. من هم شخصاً موسیقی زیاد شنیدهام و در میان موسیقیهایی که شنیدهام آثار تحسین برانگیز زیادی هم جای داشته. موسیقیهایی که مرا حسابی تحت تأثیر قرار داده. اما در میان تمام این موسیقیهای خوب و بد، تا آنجا که به خاطر دارم، فقط صدای دو نفر بوده که فراتر از تأثیرگذاری، مرا حیرت زده کرده. صداهایی که زیبایی آنها برای من فراتر از تصور و به عبارتی غیر طبیعی بوده. یکی سال 1377 و وقتی من سیزده ساله بودم و آن صدای محمد اصفهانی بود که کلیپ معروف حسرت را برای اولین بار در تلویزیون میخواند. من وقتی آن صدا را شنیدم سر جایم خشکم زد. یعنی چه؟ مگر میشد صدای یک آدم به این زیبایی باشد؟
و یکی زمانی که برای اولین صدای داریوش اقبالی را از برنامهی شب ششم یا شب هفتم رادیو بی بی سی فارسی شنیدم. سال 1382 بود. پیشتر اسم داریوش را از یک هم کلاسی مدرسه شنیده بودم. او خیلی به داریوش علاقه نشان میداد و این کنجکاوی مرا بر انگیخته بود. به هر حال وقتی صدای داریوش را شنیدم، باز هم شگفت زده شدم. مگر میشد صدای یک فرد به این زیبایی باشد؟
لازم به ذکر است که صداهای فوق العاده قابل احترامی مثل صدای هایده یا شجریان هم در عین تأثیرگذاری برای من شگفت انگیز نبودهاند.
به هر حال حتماً با من موافقید که چنین شگفتیهایی در زندگی گذرا هستند و حتی گرد تکرار آنها را از رونق میاندازد. ولی:
در جمال تو چنان صورت چین حیران شد – که حدیثش همه جا بر در و دیوار بماند
2. تابستان 1381 روزی در برنامهی آیینه و آواز شبکهی رادیویی جوان چند موسیقیدان دعوت شده بودند. برای آنها که میخواهند برنامه را به خاطر بیاورند، لازم است ذکر کنم که آنطور که یادم هست برادر آقای امیر تاجیک هم جزو دعوت شدگان بود. بقیه را یادم نیست.
یکی از مدعوین یک آلبوم موسیقی را مثال زد که پیش از انتشار از فرط سادگی و کم تکنیکی هیچ موسیقیدانی احتمال موفقیت آن را نمیداده. ولی وقتی آلبوم منتشر شده، به موفقیت بیسابقهای رسیده و فروش فوق العادهای داشته. با وجودی که قطعاتش در تلویزیون هم پخش نشده.
آن فرد دعوت شده به برنامهی رادیویی از این مثال نتیجه گرفت که ملاک ارزشمندی موسیقی پاپ فقط علاقه مندی مردم است. من حدس میزنم منظور دعوت شدگان از آن آلبوم موسیقی که اسمش را نبردند، آلبوم معروف دهاتی از شادمهر عقیلی بوده. امیدوارم این حدس اشتباه باشد؛ چرا که شخصاً هنر شادمهر عقیلی را محترم میدانم و آن را بیش از حد ساده و عاری از تکنیک نمیدانم. ولی مسلم است که او در آن یکی دو آلبوم اول خود که البته در جامعه هم غوغایی به پا کرد و بسیار موفق بود، قدری از موسیقی علمی فاصله گرفته و آثار مردمیتری ارائه داده.
به هر حال قدر مسلم این که هر هنری حتی اگر با استقبال بینظیری رو به رو شود، باز در بین متخصصان ممکن است واجد نقص شمرده شود. یعنی هر چه از یک نظر زیبا باشد، از نظر دگیر ناقص به نظر آید. ولی:
لب لعل و خط مشکین، چو اینش هست آنش نیست – بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد
3. وقتی فیلم "تروی" را برای اولین بار دیدم، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. زمانی بود که من تازه داشتم با زیباییهای قرآن، کتاب خدا، آشنا میشدم. یک سؤال در ذهنم شکل گرفت. هنر قرآن تحسین برانگیز بود؛ اما فیلم تروی هم بسیار زیبا بود. بلافاصله به یاد ابیات زیر افتادم:
هزار نقد به بازار کاینات آرند – یکی به سکهی صاحب عیار ما نرسد (صاحب عیار = دارای عیار بالا)
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی – به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
4. بهروز افخمی، سیاستمدار و سینماگر، فرد باهوش و باکفایتی است. کسی در تلویزیون از او نقل میکرد که: "فیلمسازی فطری است". این یک نکتهی تعیین کننده است. و من فکر میکنم هنر در کل فطری است و از قواعد بشری خاصی پیروی نمیکند.
به هر حال افخمی در یک برنامهی تلویزیونی می گفت: مردم کم کم دارند دوباره رو به هنرهای نوشتاری میآورند. و او برای اثبات این ایدهی خود آمار فروش کتاب را مثال زد که با یک محاسبهی پیچیده، از نظر او رو به افزایش است.
اما من فکر میکنم افخمی در این مورد بیشتر آرزوی خود را بیان کرده و هنر نوشتاری روز به روز بیش از گذشته طرفدارنش را از دست میدهد. همین اواخر وب سایت بی بی سی جهانی را دیدم که ضمن نقد یک رمان، ادبیات را در دنیای امروز به کل از مد افتاده (outdated) نامیده بود. با این حال:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر – یادگاری که در این گنبد دوار بماند
(شعرها از حافظ)