سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حافظ در جایی یک ویژگی مهم متشرعان را توضیح می دهد:

گر موج خیز حادثه سر بر فلک زند - عارف به آب تر نکند رخت و پخت خویش
(اگر موج حوادث حتی به فلک برسد، باز هم عارف لباسش را هم تر نمی کند و خود را درگیر حوادث نمی کند)

به تعبیر امروزی یعنی اگر دنیا را آب ببرد، عارف را خواب می برد!

نکته: هر چه بیش تر به حافظ و دیگر شخصیت های این سرزمین نزدیک می شوم، بیش تر این سرزمین را جادویی می یابم. چه بزرگانی و چه کشوری!


نوشته شده در  جمعه 97/12/24ساعت  9:2 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

یکی از مهم ترین روش های حکومت ها برای کنترل بشر وادار کردن او به مشارکت در انواع رقابت هاست. رقابت مالی، رقابت علمی، رقابت ورزشی، رقابت در زیبایی و ... رقابت هایی هستند که افراد و جمعیت ها به آن مشغول نگه داشته می شوند. رقابت ها بین افراد یا بین دو گروه، دو تیم، دو شهر، دو کشور، دو آیین و ... ایجاد می شوند و بشر را کاملاً سرگرم و، برای حکومت، بی خطر می کنند. بشری که سرگرم رقابت است، کم تر فکر می کند، کم تر تأمل می کند و در نتیجه کم تر به رازهای جهان پی می برد. حاکمان هم در عیش و نوش، مانند شاهان یونانی که در آکروپولیس از هم دریدن گلادیاتورها را نظاره می کنند، از رقابت های مختلف بین افراد بشر لذت می برند.

اما برای این که رقابت ها جذابیت خود را حفظ کنند، مدام پیچیده تر می شوند. و این فلسفه ی آن چیزی است که مدرنیسم نامیده می شود. مدرنیسم مدام جوایز مسابقه را نفیس تر و خواستنی تر می کند. مدرنیسم هم چنین برای اصالت دادن به رقابت و ارزشمند جلوه دادن آن، نفسِ رقابت را سخت تر می کند. بدین ترتیب مسابقه دهنده حتی قادر نخواهد بود به منشأ و چراییِ رقابت بیندیشد؛ او مبهوتِ پیچیدگی رقابت و جذابیت جوایز شده است و مجبور است فقط کار کند ( یک نمونه ی کوچک از پیچیدگی فزاینده را می توان در روند سخت شدن "کنکور" در کشور خودمان دید).

از طرفی متأسفانه کم ترین انصاف و عدالتی بر رقابت ها حاکم نیست و تقلب در این رقابت ها کاملاً معمول است. اما به بازنده ها آموخته شده فقط خود را مقصر شکستشان بدانند و از این بابت افسرده شوند. در نهایت برنده و بازنده هر دو برای حکومت بی خطر هستند. برنده در پی بردهای بیش تر است و بازنده به فکر جبران.

هر چیزی که بشر را از رقابت بازدارد، برای حکومت خطرناک است. از این منظر، سکس، به دلیل آن که انسان را به طرز وسواس گونه ای به خود مشغول می دارد و "از کار و زندگی باز می دارد"، می تواند برای حکومت خطرناک باشد. و دقیقاً به همین دلیل است که سکس را در ماهواره، فضای مجازی و ... غیر جذاب و حتی کثیف نشان می دهند. این در حالی است که الگوهای رقابت، شامل بازیگران فیلم ها، برای شدت بخشیدن به رقابت ها دارای جذابیت جنسی هستند! در واقع حکومت با این روش عملاً مشغول پیاده کردن یک پارادوکس در اذهان بشر است؛ از طرفی سکس را او به بشر آموزش می دهد و از طرفی خود او آن را برای بشر غیر جذاب جلوه می دهد.

و این جاست که قرآن می گوید: "الهیکم التکاثر" و "ان اکرمکم عند الله اتقیکم"! بله، فرد دانا خود را درگیر این رقابت های بی ارزش نمی کند.


نوشته شده در  جمعه 97/12/24ساعت  8:55 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

دیشب در برنامه ای در شبکه ی تلویزیونی افق دیدم که آقای حسن رحیم پور ازغدی، متفکر نان خور حکومت، در مورد رضاخان پهلوی گفت که او را از کارگری اصطبل های سفارتخانه ها به مقام شاهی رسانده اند و خود او هم تصور نمی کرده حکومت این قدر "کشکی" باشد. این نکته بینی آقای رحیم پور ازغدی مرا به این فکر انداخت که مگر "انگلیس ها" مقام معظم رهبری را از کجا گیر آوردند و به پادشاهی رساندند.

آقای رحیم پور ازغدی در همان برنامه ی دیشب قدری هم در مورد مسئله ی "سواد" نطق نمودند. با شناختی که از آقای رحیم پور ازغدی دارم، می دانم که ایشان مو را از ماست می کشند و یک اشتباه تایپی کم اهمیت را هم نشانگر "بی سوادی" می دانند. اما اگر ایشان بی سوادی را در نداشتن مدرک تحصیلی می دانند و یا ندانستن معنی عبارت "استغراق فِرَق"1 باید به اطلاع ایشان برسانم در جمهوری اسلامی هم نمونه هایی مثل احمد توکلی پیدا می شوند که با مدرک تحصیلی دیپلم به وزارت و حکومت برسند و در ضمن مدرک تحصیلی بسیاری از مدیران جمهوری اسلامی افتخاری بوده! با توجه به این حقایق، فکر می کنم آقای رحیم پور ازغدی باید با رضاخان هم عقیده باشند که حکومت خیلی "کشکی" است!

زمان در سیاست
آقای خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، چند ماه پیش ادعا کردند که در سال 57 آمریکا را از ایران بیرون رانده اند و در سال 97 آن ها را از منطقه بیرون کرده اند. صرف نظر از این که تا چه حد این ادعا صحیح باشد، فکر می کنم با این سرعتی که مقام معظم رهبری دارند آمریکا را عقب می زنند، ظرف چهارصد تا چهارصد و پنجاه سال آینده بالأخره رؤیای جمهوری اسلامی محقق خواهد شد و آمریکا کاملاً نابود می گردد. و البته چهارصد و چهل تا چهارصد و نود سال در برابر تاریخ هزاران ساله ی زندگی بشر چیزی نیست!

 

1 عبارت، صد در صد من درآوردی است!


نوشته شده در  شنبه 97/12/18ساعت  4:36 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

نارضایتی عمومی که در ایران شکل گرفته و بی اعتمادی روزافزون مردم در سراسر دنیا نسبت به حکومت ها احتمال وقوع انقلاب را در ایران و حتی کشورهای غربی در آینده ی نزدیک مطرح می کند. اما این جانب به دلایلی این احتمال را کاملاً منتفی می دانم. در این جا به برخی دلایل اشاره می کنم:

1. برخلاف آن چه که حتی خود من هم در گذشته می پنداشتم، نارضایتی و بی اعتمادی به هیچ وجه چیز جدیدی نیست. اگر به دقت گذشته را بررسی کنیم، می بینیم شرایط برای حکمت ها در بسیاری مقاطع از این هم بدتر بوده ولی آن ها با استفاده از امکانات خود آن شرایط را به سلامت پشت سر گذاشته اند. در واقع بسیاری از کشوهای جهان همواره در آستانه ی انقلاب بوده اند، ولی اشتباهات اپوزیسیون مانع انقلاب شده.

2. هیچ یک از انقلاب هایی که پس از جنگ دوم در کشورهای جهان سوم شکل گرفته، بدون اراده ی ابرقدرت ها نبوده و در واقع اگر ابرقدرت ها نخواهند، هیچ انقلابی روی نخواهد داد.

3. قدرت رسانه ای و تبلیغاتی حاکمان بسیار زیاد است و در برابر، مخالفان جدی، به نظر من، حتی یک وب سایت هم ندارند.

4. تلاش های روتین از ابتدای انقلاب سال 57 توسط گروه هایی مثل مجاهدین خلق و فداییان خلق با جدیتی حتی بیش از این و با همکاری بلوک شرق همواره در جریان بوده ولی در طول چهل سال هیچ نتیجه ای در پی نداشته. حالا که نه خبری از این گروه های سازمان یافته است و نه خبری از حمایت هیچ ابرقدرتی چگونه می توان انتظار موفقیت داشت؟

5. روحیه ی ضعیف و اعتماد به نفس پایینی که در عوامل حکومت مشاهده می شود، صرفاً به دلیل ترس از ظرفیت مخالفان است. ظرفیتی که متأسفانه به هر دلیل تا کنون به کار گرفته نشده.

افسوس من: چه خوب بود انقلاب می کردیم.


نوشته شده در  جمعه 97/12/10ساعت  5:12 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
انکار واقعیت
تغییر صدا
سیاست قدیمی
درندگی
فهمیدگی
[عناوین آرشیوشده]