تا این غزل شبیه غزل‌های من شود - چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
(محمد علی بهمنی)

ساعتی پیش در اخبار 14 تلویزیون، گوینده از "حضور مقتدرانه"ی شب گذشته مقام معظم رهبری در انظار خبر داد. من قدری با خودم کلنجار رفتم تا اصلاً معنی عبارت مورد کاربرد، یعنی معنی حضور مقتدرانه را دریابم. احتمال می‌دهم منظور رسانه‌ی ملی ایران، حضوری بود که نشانگر اقتدار مقام عظمای ولایت است.

قضیه از این قرار است که شب گذشته و پس از غیبت طولانی معظم له در انظار که از آن تعبیر به مخفی شدن از گزند اسرائیل می‌شد، بالأخره ایشان با آب و تاب و پیغام پسغام فراوان دقایقی را به مناسبت عاشورای حسینی، در میان عشاق خود در "حسینیه‌ی امام خمینی" حاضر شدند. در واقع با حملات اخیر دشمن صهیونی بود که ایشان رو به زندگی مخفیانه آورده بودند. تصور بر این بود که ایشان از این پس قرار است فرم زندگی مشابه حسن نصر ا... فقید، رهبر پیشین حزب ا... لبنان در پیش گیرند.

منتها دیشب ایشان بدین ترتیب در انظار حاضر شد تا به تعبیر صدا و سیما اقتدار خود را نشان دهد. اگر منصفانه به قضیه نگاه کنیم، ایشان صرفاً قصد داشته‌اند ثابت کنند که هم‌چنان زنده هستند و به نوعی صرفاً اعلام حضور کنند. از این منظر این حضور ایشان را در واقع باید حضوری "حقیرانه" نامید.

به هر حال مراسم عبارت بود از سخنرانی به مناسبت شهادت امام حسین که در میانه‌ی آن مقام معظم رهبری وارد شده و با دیگران حضور به هم رساندند. به مجرد حضور ایشان، جمعیت حسابی به وجد آمده و برای حدود 10 دقیقه‌ی تمام با شعار دادن نسبت به حضرتشان ابراز احساسات و ادای احترام نمودند. جمعیت از این اشتیاق طولانی دست بردار هم نبود، تا این‌که سخنران با التماس همگی را دعوت به آرامش و پیگیری بقیه‌ی سخنرانی کرد. معظم له بدون سخنرانی در گوشه‌ای نشسته و هرم حضورشان، مجلس را بیش از پیش گرما بخشید.

اما بحث اصلی بر سر این است که چرا از میان تمامی عباراتی که می‌توان برای این رویداد اتخاذ کرد، تلویزیون شدیدترین و قوی‌ترین را و از طرفی دروغین‌ترین را مورد استفاده قرار داده. از واقعی به غیر واقعی می‌توان ده دوازده تعبیر، مثل حضور ناگهانی، حضور غیر منتظره، حضور کوتاه، حضور، حضور عاری از ترس، حضور مسرت بخش، حضور امید بخش و غیره را برای این مناسبت برگزید. اما چرا تلویزیون غلو آمیزترین و پرحرارت‌ترین عبارت را به کار می‌برد؟

در واقع اهالی رسانه، شعرا، فیلم سازان، هنرمندان، طنزپردازان و سایر گروه‌هایی که من قبلاً آن‌ها را در زمره‌ی تلخک حکومت دسته بندی کرده‌ام، اطلاع چندانی از واقعیات جهان ندارند. به آن‌ها یک شرح وظیفه‌ی خیلی کلی داده می‌شود و آنان بی چون و چرا و با تمام توان، سعی در عملی کردن آن می‌کنند. در این مورد هم مثلاً به رسانه توصیه شده حضور رهبر معظم انقلاب را برجسته کند. و او هم بی اختیار (!) و از ترس این‌که مبادا کم بگذارد، از هیچ کوشش و هیچ کلمه‌ای برای بزرگنمایی ماجرا فروگذار نمی‌کند.

به عنوان یک مثال دیگر، می‌توان تصور کرد که اخیراً به همگی توصیه شده به اسرائیل، و به اسرائیلی‌ها توصیه شده با ایران، تا می‌توانند ابراز خصومت کنند. و خیل ماله کش‌ها و جیره مواجب گیر‌ها برای این توصیه‌ی کوتاه سنگ تمام گذاشته و همه‌ی هنرشان را خرج می‌کنند. آن‌ها اصلاً نمی‌دانند دلیل این دستورات چیست و اجرایشان به نفع کیست. آن‌ها فقط برایش زحمت می‌کشند. آن‌ها حق سؤال ندارند.

و این سرگذشت دنیاست. بدین ترتیب به هیچ وجه نمی‌توان تشخیص داد در سر اربابان چه می‌گذرد. با توجه به آن‌که نیروهای آنان کاملاً نادانسته مشغول فعالیتند و خود هیچ نمی‌دانند. و فردی مثل من هم صرفاً به این نیروها دسترسی دارد، نه به خود ارباب‌ها.

به راستی آیا دلیل ابراز خصومت‌های شدید اخیر در رسانه‌ها، شامل بی اعتمادی روزافزون رعیت آن‌هاست؟ آیا آن‌ها می‌خواهند دشمنی‌ها را به گروهی که اکنون پی به صمیمت حاکمان برده، اثبات کنند؟


نوشته شده در  یکشنبه 04/4/15ساعت  5:2 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

خوش بود گر محک تجربه آید به میان - تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
(حافظ)

من مطابق با راهنمایی و ادعای آلمان بود که پیش بینی کرده بودم "همه چیز تمام شد". بر این اساس بود که کار حکومت را بالفور یکسره در نظر گرفته بودم و با دیگران هم در میان گذاشتم. آلمان به من اطمینان داده بود که تا ژوئیه (جولای) حکومت رسماً سقوط می‌کند و من هم باور کرده بودم.

منتها اتمام غیر منتظره‌ی جنگ ایران و اسرائیل ثابت کرد که حکومت حداقل ماه‌ها با فروپاشی فاصله دارد. آن‌ها برای چند هفته نیست که رو به بازی کردن با چنین جنگ پرهیاهویی می‌آورند. آن‌ها حداقل ماه‌ها و شاید خیلی بیش‌تر بر اریکه‌ی قدرت باقی خواهند ماند؛ اگر نه برای همیشه.

به هر حال آن‌ها با جنگ 12 روزه یک بار دیگر همه را به بازی گرفتند. و این ناامید کننده است. آن‌ها دو سه بار تا مرز اعلام فروپاشی فارس پیش رفتند و سپس از آن منصرف شدند. همه‌ی علایمی که بروز می‌دادند، حاکی از همین بود.

این ناامید کننده است، اما دستاوردهای مهمی هم داشت. مهم‌ترین دستاورد این بود که نیروهای حوزه‌ی فرهنگی حکومت بیش از پیش و به شکل عیان ماهیت واقعی خود را بروز دادند. جنگ جهانی سوم، پیش از هر چیز یک جنگ فرهنگی است. و در چنین بزنگاه‌هایی از آن است که معلوم می‌شود افراد چند مرده حلاجند. آن‌ها برای دو سه هفته که حتماً بیش‌تر هم خواهد شد، به عینه و بی هیچ ملاحظه یا واهمه‌ای، در رسانه‌ها مدام قورباغه‌های رنگ شده را به جای قناری تحویل خلایق دادند. آن‌ها هر اراجیفی که ممکن بود را برای فریب سایرین سر هم کردند و با صدای رسا، بی هیچ شرمندگی فریاد زدند. و این تازه در شرایطی بود که آنان به شدت تحت فشار بودند و هول و هراس بی‌سابقه‌ای را از سر می‌گذراندند.

به هر حال معلوم شد این گروه تا چه اندازه پست و تا چه اندازه بی حیا هستند. آن‌ها هیچ مرزی برای شرارت در زمینه‌ی فرهنگ نمی‌شناسند. و از سویی با ظاهر جنتلمن در رسانه‌ها ظاهر می‌شوند. امروز آن‌ها واقعیت خود را نشان دادند. و این دستاورد بزرگی برای من است.

شامورتی محرم
یکی دو سال پیش، ماه محرم در تلویزیون تصادفی به یک تعزیه برخوردم. تعزیه برای من یادآور سال‌های کودکی است. به همین دلیل قدری در برنامه‌ی تلویزیونی دقیق شدم. تعزیه مربوط به قاسم بود. من تصویر روشنی از تعزیه‌ی قاسم در ذهن نداشتم. از کودکی تعزیه‌ی همه را به یاد می‌آوردم، جز تعزیه‌ی قاسم. و به این دلیل تصمیم گرفتم برنامه‌ی تلویزیونی را با دقت تماشا کنم و ببینم تعزیه‌ی قاسم چه شکلی است.

چشمتان روز بد نبیند. "تعزیه" آن‌چنان سوزناک و غم انگیز بود که نزدیک بود مرا با این همه آگاهی و تجربه و دانایی وادار کند بنشینم زار زار بر آن گریه کنم. باور کنید آن‌چنان با انواع و اقسام هنرها فرد را فریب می‌داد، آن‌چنان تأثیرگذار بود که نزدیک بود خود مرا به مراسم‌های سینه زنی، زنجیر زنی، قفل زنی، قمه زنی و دیگر خودزنی‌ها در راه اباعبدا... به اقرار وادارد. خود مرا به فکر فرو برد که بر مصایب قاسم و عمویش شروع کنم خودم را بزنم!

و این جادوی تعزیه است. و تعزیه مراسمی مربوط به 200 سال پیش است. و آن‌ها از طریق آن این‌چنین افراد را تحت تأثیر قرار داده و به بازی می‌گیرند. فکرش را بکنید با این ابزارهای روی هم جمع شده در دنیای امروز چه طور می‌توانند افراد را فریب دهند. ابزارهایی که تعزیه در بینشان گم است. به هر حال از قدیم گفته‌اند که این محرم و صفر است که این‌ها را زنده نگه داشته است. همین امسال من با رسم غریبی در رابطه با عزای سیدالشهدا رو به رو شدم. چیزی که دست کم من تا حالا ندیده بودم. عنوان مراسم "اذن عزا" بود. و عبارت بود از تعویض پرچم گنبد منور رضوی و اذن گرفتن از امام رضا برای آغاز عزاداری محرم!!! من تا حالا همچین چیزی نشنیده بودم. در طی سالیان، مدام چیزهای جدیدی در ارتباط با محرم ابداع شده. مراسم مربوط به شیرخوارگان حسینی و یا زیارت اربعین از این جمله‌اند. ممکن است این آخری هم جدید باشد. خیلی هم شبیه است به مراسم تعویض پوشش خانه‌ی کعبه که به مناسبت آغاز سال جدید قمری هر سال در همین زمان انجام می‌شود.

در پایان یک بار دیگر به همه‌ی پیگیری کنندگان یادآوری می‌کنم که این‌جانب سعی خواهم کرد، این بار به طور جدی‌تر، از فعالیت سیاسی بیش‌تر پرهیز کنم. ممکن است باز هم تحت تأثیر حوادث این تعهد را زیر پا بگذارم. منتها فعلاً تصمیم من این است. فکر می‌کنم به قدر کافی فعالیت کرده‌ام. من از مجموع تلاش‌های تمام 8 میلیارد جمعیت دنیا بیش‌تر تلاش کرده‌ام. منتها فایده‌ای نداشته و تأثیری به جا نگذاشته. از طرفی کناره گرفتن از سیاست را با توجه با دانش کنونی به نفع همه می‌دانم.

بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم - اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
(حافظ)


نوشته شده در  یکشنبه 04/4/8ساعت  7:30 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

من دقیقاً نمی‌دانم چرا در جنگ اخیر، تلویزیون جمهوری ایران، برای اعلام اخبار مدام به رسانه‌های اسرائیلی استناد می‌کرد. شاید به قول یکی از کارشناس‌هایش اعتقاد داشت که: خوش‌تر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران!

به هر حال این رسانه‌های اسرائیلی منبع اخبار تلویزیون ایران، ظاهراً مدام از شکست‌های سنگین و بی‌سابقه‌ی اسرائیل و ضمناً از پیروزی‌های چشمگیر جمهوری ایران خبر می‌دادند!

به عنوان یک مثال صرف، مثلاً تلویزیون ایران از قول روزنامه‌ی هاآرتص اسرائیل، به شکل زیرنویس نقل قول می‌کرد که: اسرائیل کاملاً فلج شده است. و این درست در راستای منویات رهبر معظم بود که: اسرائیل له شده است!

من با تجربیاتی که اکنون دارم، کاملاً مطمئنم که دیدگاه روزنامه‌ی اسرائیلی در این مثال از سوی ایرانی‌ها تقطیع نشده و سر و تهش زده نشده. هم‌چنین مطمئنم که مورد تحریف و تفسیر به رأی هم قرار نگرفته. بلکه مطمئنم از اساس کذب است و مستقیماً جعل شده!

این نتیجه‌ی آخرین تجربیات من است و به آن اطمینان کامل هم دارم. در واقع "صدا و سیما" و سایر رسانه‌های ایران هیچ ابایی از انتشار کذب محض ندارند. آن‌ها می‌دانند کسی پیگیر ادعاهایشان نمی‌شود. ضمن این‌که حتی در صورت افشای دروغ گویی مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند. ضمن این‌که دیگر آب از سرشان گذشته!

من در این‌جا به مقامات ایرانی که علاقه‌ی زیادی به نقل قول از رسانه‌های جاهای دیگر دنیا دارند، توصیه نمی‌کنم این شیوه‌های غیراخلاقی و غیرحرفه‌ای را کنار بگذارند. فقط توصیه می‌کنم اگر این‌قدر علاقه دارند از هاآرتص نقل قول کنند، دست کم اجازه دهند هاآرتص هم در ایران منتشر شود! به هر حال یا هاآرتص را قبول دارند یا نه؛ یا رومی رومی، یا زنگی زنگ!


نوشته شده در  شنبه 04/4/7ساعت  9:46 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

تا همین لحظه که من در خدمت شما مخاطب گرامی هستم، "رهبر معظم" (Supreme Leader)، 3 تبریک عرض کرده‌اند و بیم آن می‌رود شمار تبریک‌ها، مانند شمار سال‌های "تولید" و یا شمار امواج عملیات وعده‌ی صادق 3، یا شمار بسیاری مسائل شمرده شده‌ی دیگر از دستان مبارک معظم له بیرون برود. به هر حال، ظاهراً ارزیابی حضرت ایشان، یک پیروزی قاطع بر اسرائیل، آمریکا و هر جای دیگر دنیاست. و به همین دلیل مشغول ردیف کردن تعدادی تبریک هستند.

اما در خصوص جنگ اخیر که سراسر سؤال بود، باید گفت که به هر حال با یک شعبده بازی، سر و ته قضیه هم آمد و بانیان واقعی ماجرا آن را جمع و جور کردند. باید منتظر روزهای آینده بود و دید آیا اربابان آقای خامنه‌ای همان‌طور که وانمود می‌کنند توانسته‌اند با دخیل کردن ایشان در جنگ بازی، به موفقیتی نائل شوند.

اما در وب سایت صدای آلمان فارسی خواندم که طی اعلام نظر رسمی اسرائیل، در طول 12 روز، 550 موشک و 1000 هواپیمای بی سرنشین انتحاری از سوی ایران به اسرائیل شلیک شده که 31 موشک و تنها یک هواپیما از تیررس رهگیری در امان مانده و به ساختمان‌ها برخورد کرده‌اند. ضمن این‌که 28 کشته و 3000 مصدوم، شامل آسیب دیدگان روحی، به طور رسمی در اسرائیل ثبت شده‌اند.

و به همین دلیل زیردستان مقام معظم رهبری در ایران جشن و "هیاهو"ی بی‌سابقه‌ای به پا کرده‌اند و خود ایشان هم تا این لحظه، 3 تبریک اعلام کرده‌اند.

اما فارغ از این‌که جمهوری صاحب چه پیروزی شده که هیچ جای دنیا جز خودش خبر ندارد، باید دید قدرت واقعی جمهوری چه‌قدر است. به عبارتی آیا جمهوری واقعاً صاحب ادوات نظامی یاد شده، حتی برای یک نمایش جنگی هست یا نه.

پیش از هر چیز لازم می‌دانم یادآوری کنم که این پیروزی‌های تکراری خیلی سابقه دار است و از لحاظ تعداد دیگر ملال آور شده و اساساً مریدان رهبر معظم انقلاب تا وقتی نمرده‌اند، مدعی پیروزی خواهند ماند؛ هر چند در کثافت و لجن مشغول زندگی باشند.

اما موشک و یا حتی هواپیمای بی سرنشین. مایلم درک کنید که ما از چه چیزهایی حرف می‌زنیم. این ابزارهای نسبتاً پیشرفته‌ی نظامی، چیزهایی هستند که بدون کنترل و یا با کنترل از راه دور، باید 3 هزار کیلومتر را تا خاک اسرائیل طی کنند و به هدف بخورند. موشک دوربرد یا برد متوسط و مانند آن، چیزی است که باید به شکل کامپیوتری به آن برنامه داد تا درست به یک طول و عرض جغرافیایی مشخص برخورد کند. هواپیمای بی سرنشین هم باید همین مسافت فوق العاده طولانی را بی وقفه و تحت کنترل از راه دور طی کند. آیا کشور شما به واقع صاحب چنین تکنولوژی است؟ دقت کنید که از چیزی مثل چراغ قوه یا حتی اتومبیل مدل روز سمند حرف نمی‌زنیم. که اگر از آن‌ها هم حرف بزنیم، عقل سلیم به سرعت تشخیص می‌دهد ایران تا چه اندازه عقب مانده است. داریم از موشک و هواپیمایی که با برنامه ریزی نسبتاً پیشرفته، باید 3 هزار کیلومتر را بی وقفه طی کرده و درست به محدوده‌ی جغرافیایی کوچکی مثل اسرائیل برخورد کنند، حرف می‌زنیم.

یک چیز مسلم است. ایرانی‌ها خیلی شارلاتان هستند. خیلی بیش از آن‌چه می‌توان تصور کرد. از این بدتر نمی‌شود. من خودم از این حد شیاد بودن در تحیرم. من که تجربیات زیادی را از سر گذرانده‌ام. شیوه‌ی برخورد رسانه‌های آن‌ها با جنگ اخیر، گویای اوج رذالت آن‌هاست. آن‌ها فقط و فقط دروغ می‌گویند و هیچ تعهدی به هیچ واقعیتی ندارند. یک روده‌ی راست در شکم آن‌ها پیدا نمی‌شود. جالب آن‌که نه تنها حد و مرزی برای دودوزه بازی نمی‌شناسند که هیچ ابایی هم از افشای دروغ‌ها و هیچ ابایی از برملا شدن حقیقت ندارند.

در وب سایت DW انگلیسی دیدم که ویدیوهای جعل شده‌ی زیادی از جنگ اخیر را به عنوان نمونه‌هایی از جعل حقایق در فضای مجازی مورد بررسی قرار داده بود. ویدیوهایی که می‌شد ثابت کرد جعلی هستند. وگرنه ویدیوهایی که غیر قابل اثبات بود، قطعاً به مراتب بیش‌ترند. یک ویدیو مربوط به رسانه‌ی ایرانی تهران تایمز بود. ویدیویی که اتفاقاً خیلی هم وسیع منتشر شده بود. و با اثبات DW از اساس ساخته‌ی هوش مصنوعی بوده. ویدیو تحت عنوان "روز قیامت در اسرائیل" ظاهراً تخریب گسترده را در تل‌آویو در اثر برخورد تسلیحات ایرانی نشان می‌دهد. اما در واقع مربوط به یک نقطه‌ی دیگر روی کره‌ی زمین است که من با توجه به انگلیسی بودن توضیحات، اسمش را نفهمیدم، و از سویی خرابی‌هایش هم با هوش مصنوعی طراحی شده‌اند. در ویدیو دو اتومبیل در هم فرو می‌روند و سایه‌های مختلف در جهات متضاد هستند و چند نشانه‌ی دیگر هم هست که ثابت می‌کند یک کار جعلی است.

تأکید می‌کنم که این از مواردی است که می‌توان جعلی بودنش را به عینه برای مخاطب عام اثبات کرد. وگرنه مواردی که با دقت بالاتر و با حواس جمع‌تر جعل می‌شوند، از حوصله‌ی بحث خارجند. امیدوارم درک کنید که  از نظر من 90 درصد تصاویری که از رسانه‌های ایران تحویل ما داده می‌شوند، ساختگی هستند؛ ساخت خود ایران.

البته کیست که نداند خیلی تصاویر در همه جای دنیا ساختگی هستند. اما بحث بر سر این است که آن‌ها رسمیت دارند و مورد تأیید رسانه‌های معتبر دنیا هستند. اما ویدیوهایی که به ما نشان داده می‌شود، مستقل از همه جای دنیا در ایران جعل می‌شوند.

فارغ از این‌که باور کنید 90 درصد تصاویر خبری در تمام رسانه‌های ایران، فقط و فقط در ایران اعتبار دارند و به نمایش می‌آیند، آن‌چه که من به عینه از رسانه‌های این کشور در روایت جنگ اخیر دیدم، مرا مجاب می‌کند که ما با هیولاها طرف نیستیم؛ با آشغال و زباله هم طرف نیستیم؛ ما با عین نجاست طرفیم. هر یک از این‌ها را فقط می‌توان یک تکه نجاست نامید. آن‌ها به همین اندازه نفرت انگیز و مهوع هستند.

در پایان یادآوری می‌کنم که هزینه‌ی ساخت یک موشک دوربرد، 10 میلیون یورو است و به عبارتی پنج و نیم میلیارد یورو هزینه‌ی تمام شده‌ی آن تعداد موشکی است که رسماً اعلام شده به سمت اسرائیل شلیک شده. من نمی‌دانم این موشک‌ها را در کجای ایران می‌سازند. در کارخانه‌ی موشک سازی تهران، یا در کارخانه‌ی موشک سازی تبریز؟


نوشته شده در  پنج شنبه 04/4/5ساعت  7:52 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

ترامپ (13 جون): حملات اسرائیل عالی بود. (چند روز بعد): مخفیگاه رهبر ایران را می‌دانیم ولی او را نمی‌کشیم. (یکی دو روز بعد): ایران باید بی قید و شرط تسلیم شود. (یکی دو روز بعدتر): آن‌ها حداکثر دو هفته دوام می‌آورند. (23 جون): چرا نباید حکومت ایران تغییر کند؟ MIGA. (ترامپ، کم‌تر از 12 ساعت بعد): دو طرف موظف به آتش بس هستند!

به نظر می‌رسید ایده‌ی تغییر حکومت ایران که تمام شواهد حاکی از همان بود، تدبیر مناسبی برای تأخیر در فروپاشی کل حکومت بود. اما آقای "ترامپ" صرفاً به منظور لج و لجبازی (با من!) در آخرین لحظات از آن منصرف شد. باید دید این رفتارهای کودکانه تا چه اندازه برای حاکمان گران تمام خواهد شد. و یا باید دید آیا آن‌ها همان‌طور که وانمود می‌کنند بر اوضاع تسلط دارند یا نه. 


نوشته شده در  چهارشنبه 04/4/4ساعت  4:59 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حضور
شامورتی
سرّ دلبران
ساخت ایران
قمار ترامپ
توهمات آقای رئیس
[عناوین آرشیوشده]