روزهای بسیار حساس و تاریخی را پشت سر گذاشتیم. 22 خرداد، 25 خرداد و 27 خرداد. هشت سال پیش در این روزهای بزرگ استخوانهای استبداد زیر گامهای مستحکم مردم ایران شکست و نفسهایش به شماره افتاد. اما متأسفانه مردم یک گام دیگر را به هزار دلیل به نظر من ناموجه برنداشتند و استبداد را برای همیشه از هستی ساقط نکردند. حالا هشت سال گذشته و استبداد در کماست و مردم باز هم سعی نمیکنند او را نابود کنند. کاش این مردم میدانستند کار تا چه اندازه ساده است. کاش حرکت میکردند. کاش ...
اوضاع بر این منوال است. استبداد همواره به نابودی مطلق نزدیک میشود و باز از آن فاصله میگیرد. ولی با این حال من فکر میکنم امیدی برایش باقی نمانده. گذر زمان کاملاً به ضرر اوست. او علیرغم حیله گریهای بسیار نمیتواند از این عرصهی تنگ بگریزد. و وضع هر روز برایش بدتر و بدتر میشود. بله، اگر هم جریان تغییرات بسیار کند پیش میرود، ولی بنا نیست استبداد و دغل بازی دوباره جان بگیرد. او محکوم به فناست. زمان به عقب بر نخواهد گشت. پیشرفت عظیمی در این کشور روی داده که نمیتوان آثار آن را از صحنهی تاریخ زدود. هر چه هم حیله کنی.
شعار بسیار مهم من: جنبش سبز مدتهاست کارایی خود را از دست داده. او همچون حکومت زوال یافته. از جنبش سبز عبور کنیم. انقلاب نماییم.