سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادم می‌آید زمانی که راضی شدن و دل بستن به زندگی دنیا را مورد نکوهش قرار دادم، راه و بیراه در میان نخبگان افرادی را می‌دیدم که به طور غیرمستقیم و با اشاره به کلید واژه‌ی "زندگی بی هدف" طرز نگاه مرا مورد هجمه قرار می‌دادند. گویا نخبگان اعتقاد داشتند که با این شکل نگاه کردن به دنیا، زندگی به قول خودشان بی هدف و کسالت بار می‌شود. آن‌ها معتقد بودند باید در زندگی مسیر به خصوصی را در پیش گرفت.

می‌دانیم که در دنیا حکومت برای ما بی نهایت مسیر برای در پیش گرفتن ارائه داده. انواع و اقسام مسیرها را برای پیگیری و "رشد و پیشرفت" به ما معرفی کرده. ما می‌توانیم با هیجان زمینه‌های بسیار زیادی را برای دنبال کردن و تسلط و در نتیجه ارتقای سطح زندگی طبق تعریف حکومت، به چشم ببینیم. و البته جذابیت زیادی که هر زمینه در اثر تبلیغات فراوان برای ما پیدا کرده، قطعاً باعث کشش ما به پیگیری آن خواهد شد.

ولی سؤال این است که آیا هر یک از این مسیرها کم‌ترین ارزشی دارد؟ یعنی آیا درست است یک بشر عمرش را صرف دنبال کردن هر یک از این حوزه‌ها، و یا چند حوزه کند؟ آیا با فرو رفتن در دالان هر مسیر، آیا با چسبیدن به ریسمان از قبل آویزان هر مسیر، پیشرفت ما تضمین شده و هدف والایی در پیش گرفته شده؟

ما با مسیرهای متنوع و گوناگونی طرفیم. مسیرهایی مثل زیست شناسی یا شیمی یا ریاضی، مسیرهایی مثل تئاتر، سینما، تلویزیون و ...، مثل فوتبال، بسکتبال، پینگ پنگ و پَدِل، مسیرهایی مثل انرژی هسته‌ای یا انرژی بادی، مسیرهایی مثل تولید واکسن کرونا، یا رادیو داروها یا واکسن‌های دامی، مسیرهایی مثل مطالعه‌ی تاریخ، مثل هواشناسی، مسیرهایی مثل تلاش برای رفع "ناترازی‌ها" (ناترازی‌های انرژی) در ایران، مسیرهایی مثل حوزه‌ی علیمه و فقه و اجتهاد و کنکاش در احادیث ائمه، مسیرهایی مثل کاوش‌های باستان شناسی و میلیون‌ها مسیر دیگر برای گذران زندگی و استفاده بردن از آن.

بیایید کمی به خود آییم. با نگاه گذرا به چنین مسیرهایی آیا احساس نمی‌کنید ما در بهترین حالت فقط در حال سرگرم کردن خود در دنیا هستیم؟

در واقع جز پوچی و بی معنایی، چیزی در پس این اهداف نیست. به عبارتی 99 درصد محتوای هر مسیر جعلیات محض است و مابقی بیهوده و بی فایده که دردی از کسی دوا نمی‌کند. گفتم: "درد". هیچ می‌دانید که در صورت حکمرانی حقیقت بر دنیا، در واقع احدی تحت هیچ شرایطی هیچ دردی نخواهد داشت؟ هیچ می‌دانید که هر چه درد است به طور کاملاً مصنوعی برای بشر ایجاد می‌شود و سپس عده‌ای از همه جا بی‌خبر تحت عنوان پزشک، یا ستاد بحران (در موقع زلزله و سیل) یا مأمور آتشنشانی یا مدافعین حرم (در موقع "جنگ") و یا ... ، مشغول درمان این دردها می‌شوند؟

ما را سرگرم کرده‌اند. سر ما را گول مالیده‌اند. ما را وادار به حمالی عبث و پوچ کرده‌اند. ما را سرگردان و سرگشته کرده‌اند. و ما فکر می‌کنیم در صورت تبعیت از مسیرهایی که به ما معرفی می‌شود، کار مهمی کرده‌ایم و به احساس اهیمت رسیده‌ایم.

ممکن اسن بگویید آگاهی یافتن از اسرار طبیعت، به هر حال بهتر از ناآگاهی است. یعنی مثلاً با پیگیری مسیر مطالعات طبیعی، اگرچه بی نیاز است، خواه ناخواه بر دانش خود افزوده‌ایم. گذشته از این‌که همین طرز فکر ساده لوحانه بوده که سرآغاز تمام این مفسده‌ی امروز شده، باید توجه داشت که حاکمان هرگز اجازه نخواهند داد حتی یک درصد از واقعیت در اختیار ما قرار گیرد. به عنوان مثال آیا می‌دانید در دندانپزشکی حتی یک درصد واقعیت به "دانشجویان" آموخته نمی‌شود؟ تجربه‌ی مربوط به شخص من، یک تجربه‌ی زنده است. شاهد بوده‌اید که حکومت قادر است از بین 32 دندان داخل دهان من، صرفاً یک دندان به خصوص را نشانه بگیرد و صرفاً با یک ماده‌ی خوراکی آن را تخریب کند!!! و مکانیسم چنین اتفاقاتی هرگز به سایرین تعلیم داده نمی‌شود.

چه بهتر که به فکر در پیش گرفتن مسیر درست باشیم. در پایان برگردانی از سوره‌ی قرآنی عصر را می‌آورم.

به نام خدای بخشنده‌ی مهربان . قسم به دوران . که انسان یکسر در حال زیان است . مگر آنان‌که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند و به حق و به صبر توصیه کردند


نوشته شده در  پنج شنبه 04/3/8ساعت  8:55 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حقوق زن و مرد
تنها راه نرفته
هدف زندگی
برد و باخت
بدتر از بد
خرسندی (2)
[عناوین آرشیوشده]