نخبگان عامل حکومت افراد ویژهای هستند. من در زندگی با افراد مختلفی سر و کار داشتهام. افرادی از شهرهای مختلف و حتی، به مدد اینترنت، افرادی از کشورهای مختلف. از طرفی به لطف اطلاعات کافی از دانش روان شناسی دارم، قادرم روحیات افراد را به خوبی درک کنم. اما در کمال تعجب دریافتهام نخبگان هیچ شباهتی به هیچ یک از انسانهایی که با آنان سر و کار داشتهام، ندارند. در واقع نخبگان ویژگیهایی دارند که هیچ انسان عادی ندارد.
نخبگان از یک طرف تعصب عجیبی روی ایدههایشان دارند. هیچ چیز قادر نیست به آنان ثابت کند که در اشتباهند. آنها سرسختانه به اصولشان پایبندند. مردم عادی به مراتب سادهتر به اشتباهشان اعتراف میکنند. از طرف دیگر نخبگان اعتماد به نفس فوقالعاده بالایی دارند. روحیهی آنها خیلی بالاست. شکستهای متعدد، بدبیاریها و غلط از آب در آمدن تمامی ادعاها، هیچ یک خللی در روحیهی آنها ایجاد نمیکند؛ آنان مثل روز اول و حتی مدعیتر از آن به فعالیت معمول خود ادامه میدهند؛ آنان همچنان سرافرازند! در همین مراودهای که شخص من در طول بیش از 12 سال با آنان داشتهام، گمان میکنم اگر حتی یک اپسیلون از آنچه بر آنها رفته، بر من میرفت، من خودکشی میکردم! در هر حال آنها همواره ضایع شدهاند، ولی از رو نرفتهاند. انسانهای عادی در موقعیتهای مشابه به سادگی از پا در میآیند.
یک ویژگی دیگر نخبگان، توانایی بالا و غیرعادی آنان برای مغلطه است. آنان با ترفندهای غیر قابل باور حتی سفید بودن ماست را هم زیر سؤال میبرند. نمیتوان هیچ چیز را به آنان اثبات کرد. حقیقت محض با کوشش آنان دستخوش تحریف و انکار میشود. آنان دست بردار نیستند. هر چه دلایل قوی به آنان نشان دهی، آنان ایراد میگیرند.
و ویژگی آخری که میخواهم در موردش صحبت کنم، استعداد عجیب و تکرار نشدنی نخبگان در طنزپردازی است. آنان به راحتی همه چیز را مسخره میکنند. جدیترین مسائل سوژهی تمسخر آنان میشود. آنان ترک دیوار را هم به مسخره میگیرند. اگر پایش بیفتد، مادرشان را هم مسخره میکنند. این استعداد آنان، حیرت انگیز است. آدم چه طور میتواند تا این حد بذله گو باشد؟ آنان متخصص مسخره بازی هستند. آنان در این زمینه PhD دارند! من در میان مردم عادی، ولو بسیار هرزه، بدزبان و لاابالی، هرگز کسی را نیافتهام که تا این اندازه قادر به تمسخر موقعیتها باشد.
در همان برنامهی تلویزیونی که در نوشتهی پیش از آن صحبت کردم، آقای محمد رضا احمدی، گزارشگر فوتبال، در بخشی، شمهی تازهای از این استعداد را بروز داد. او برای تمسخر من واژهی "بدنسازی" را صرفاً دو سه بار با لحن طنز بر زبان جاری کرد. به این معنی که با توجه به مراجعهی من به یک باشگاه بدنسازی، سعی کرد آن را مسخره کند. او با میهمانش، از بدنسازی تیم ملی فوتسال صحبت میکرد. اما همین اشارهی او به واژهی بدنسازی کافی بود که کل بدنسازی و پرورش اندام و bodybuilding، کاملاً مسخره به نظر برسد. بدنسازی ذاتاً هیچ ایرادی ندارند. اما احمدی که در طنزپردازی متخصص است، بدون آنکه مستقیماً از آن ایراد بگیرد، صرفاً با دو سه بار نام بردن از آن با لحن طنز، آن را به مسخرهترین کار دنیا شبیه کرد!
محض توجه آقای احمدی باید ذکر کنم من بدنسازی کار نمیکنم. دست کم فعلاً. من تمرین بدنی میکنم؛ که شامل کار با وزنه هم میشود. اما اینکه به بدنسازی گیر بدهند، مثل این میماند که من بگویم: آقای احمدی "گزارشگری" میکند و بزنم زیر خنده. و یا بگویم: آقای مسعود پزشکیان کار "ریاست جمهوری" انجام میدهد؛ کِر کِر کِر کِر!