حاکمان در دو دههی گذشته با روشهای خاص خود، فوتبال اسپانیا را در سطح جهان بسیار مطرح کردهاند. در این مدت تیم ملی فوتبال اسپانیا دو بار قهرمان اروپا و یک بار هم قهرمان جهان شده. تیمهای باشگاهی اسپانیایی هم موفقیتهای چشمگیری کسب کردهاند. شاید موفقترین مربی تاریخ فوتبال جهان یک اسپانیایی به نام جوزپه گواردیولا باشد. در واقع شاید تقریباً تمام موفقیتهای اسپانیا در فوتبال در طی 15 تا 20 سال اخیر به دست آمده باشد.
البته بخشی از اسپانیا به نمایندگی تیم باشگاهی رئال مادرید از قدیم الایام همواره موفق بوده؛ اما در دوران معاصر حاکمان به بخش اسپانیاییتر مسئله توجه ویژه داشتهاند. بخشی که نمایندهی روحیات، سبک زندگی، فرهنگ و آداب و رسوم بخش بزرگتری از اسپانیاست و حتی از این لحاظ با تیم مادرید در حال دشمنی است. بخشی از اسپانیا که به معنی واقعی کلمه، ماتادور است. حکومت در این مدت سعی کرده به شدت برای چنین اسپانیایی تبلیغ کند و هواداران زیادی را برای تک تک عناصر آن در سراسر جهان دست و پا کند.
کشورهای مدعی مبارزه هم به دلایلی در این زمینه کاملاً همسو با حکومت عمل کردهاند. آنها میخواهند ایدههای حکومت زودتر محقق شود و در نهایت حکومت از ایده تهی شده و تاریخ به پایان خود برسد. هدف آنها سرعت بخشیدن به روندهاست.
به عنوان مثال در یورو 2008 تیم ملی فوتبال آلمان با باخت در برابر اسپانیا زمینهی قهرمانی آنها را فراهم کرد و در فصل فوتبالی پس از آن، تیم باشگاهی بایرن آلمان با باخت پر گل در برابر بارسلونای اسپانیا مسیر قهرمانی این تیم در معتبرترین رقابت باشگاهی جهان را فراهم کرد. و از همه مهمتر شکست باورنکردنی و دور از انتظار تیم بسیار موفق آلمان در جام جهانی 2010 در برابر اسپانیا بود که زمینه ساز تنها قهرمانی اسپانیا در سطح جهانی شد.
عناصر و المانهای اسپانیا که بیشتر مد نظر حکومت هستند، بیشتر عبارتند از تیم بارسلونا، شخص مربی نامدار اسپانیایی، یعنی گواردیولا، تیم ملی فوتبال اسپانیا، تا حدی تیم اتلتیکو مادرید و سویا و با کلیت بیشتر، لیگ فوتبال اسپانیا. این نمایندگان، یک فرم ویژه و نامأنوس برای فوتبال بازی کردن معرفی کردند که ابتدا تیکی تاکا و بعدها فوتبال مالکانه نامیده شد. این فرم فوتبال مبتنی بر پاسگاری مداوم و تقریباً بی هدف است که در نتیجهی انواع تبانیها در عمل هیچ فرصتی برای عادی بازی کردن در اختیار تیم حریف قرار نمیدهد. روی این نکته تأکید میکنم که این نوع فوتبال در حقیقت هیچ کارآمدی ندارد و صرفاً همکاری محض تیمهای مقابل و عدم تلاش آنها برای تخریب بازی حریف است که آن را موفق کرده؛ وگرنه فوتبالیستهای نابلد اسپانیایی در شرایط عادی حتی قادر نخواهند بود 5 پاس پشت سر هم رد و بدل کنند. از طرفی آنها در میانهی پاسهای پشت سر هم و بی دلیل عملاً در زمین سردرگم هستند و خودشان هم نمیدانند به دنبال چه هستند. حتی گاهی شده آنها تقریباً روی خط دروازهی حریف هم به جای گل زدن، توپ را به کنار و یا حتی به عقب پاس میدهند!
به هر حال رقبا بدون دخالت در این فرم بازی حریف، امکان هر گونه جولان را به اسپانیا میدهند.
اما به نظر میرسد چنین شیوههایی در کنار تبلیغات رسانهای شدید مبنی بر کیفیت و نبوغ ذاتی اسپانیاییها در فوتبال، عملاً یک دشمن دارد و آنهم فوتبال معروف به تاکتیک آلمانی است.
به هر حال به نظر میرسد سرمدار مبارزه، یعنی آلمان در یکی دو سال اخیر تصمیم به موفقیت نسبی در ورزش و به ویژه فوتبال گرفته. در این بین شکست اسپانیا و فلسفهی فوتبالی آن هم ممکن است جزو اهداف آلمان باشد. اما از طرفی به نظر میرسد حکومت جهانی هراس زیادی از شکست این فلسفه و این روحیه آن هم در برابر آلمان دارد.
در مسابقات لیگ قهرمانان اروپای فصل گذشته، حکومت که از قصد آلمان مبنی بر موفق کردن دو تیم باشگاهیاش یعنی بایرن و دورتموند آگاه شده بود، صرفاً برای جلوگیری از زیر سؤال رفتن اسپانیا آن هم در برابر آلمان با شکست عمدی دو تیم بارسلونا و منچستر سیتی انگلستان به مربیگری گواردیولا در مراحل پایینتر رقابتها، از رویارو شدن آنها با تیمهای آلمانی پیشگیری کرد.
و در مسابقات قهرمانی اروپا (یورو) که اکنون در حال برگزاری است هم حکومت تمام تلاش خود را میکند که در بازی گریز ناپذیر آلمان برابر اسپانیا که به زودی روی خواهد داد، از اسپانیا حفظ آبرو کند.
انتظار مخاطبان ناآگاه و معصوم در این میانه این است که کشورهای مبارز بدون هیچ گونه ملاحظهای، سیاست مناسب، درخور و سودمند به حال ملتها را اتخاذ کنند.