روزی سلطان جنگل شیر به همراه یک گرگ و روباه به شکار میروند. آنها یک گورخر، یک آهو و یک خرگوش شکار میکنند. شب و موقع صرف غذا، شیر از گرگ میخواهد غذا را تقسیم کند. گرگ میگوید: گورخر برای شیر، آهو برای من و خرگوش برای روباه. شیر تا این را میشنود، برآشفته و به یک اشاره گرگ را از هم میدرد!
این در حالی است که تقسیم بندی گرگ کاملاً عادلانه بوده و او ظاهراً هیچ خطایی مرتکب نشده.
به هر حال شیر این بار از روباه میخواهد غذا را بین خودشان تقسیم کند. روباه که سرنوشت شوم گرگ را به چشم دیده، با احتیاط زیادی هر سه شکار را به شیر واگذار میکند؛ دقیقاً میگوید: گورخر برای شام امشب، آهو برای صبحانهی شما و خرگوش را هم به عنوان میان وعده میل کنید! شیر با احساس رضایت، خرگوش را به روباه میبخشد و بقیهی غذا را نزد خود نگه میدارد.
از این داستان میتوان نتیجه گرفت که یک شیر در مورد خود حتی عدالت را هم نمیتابد. او از یک گرگ و یک روباه انتظار بسیار بیشتری برای احترام گذاشتن دارد.
به هر حال ... در مسابقات جهانی چند ماه پیش کشتی، شخصاً شاهد اتفاق جالبی بودم. اعتقاد من بر این است که مانند تمام عرصهها، در عرصهی ورزش هم کشور ایران جزو بدترینها در دنیاست. به هر حال در یکی از این مسابقات، یک کشتی گیر روس تصمیم گرفته بود با حریف ایرانیاش تبانی نکند و مسابقهی نسبتاً جدی برگزار کند. ناگفته نماند که مسابقات ورزشی در سالهای اخیر بسیار بیش از گذشته حالت نمایشی و غیر جدی به خود گرفته؛ اما کشورهایی که خصومت سیاسی با هم دارند، با جدیت بیشتری به مصاف هم میروند. بین ایران و روسیه در پس هزار پرده هیچ خصومتی نیست؛ منتها این کشتی گیر روس از سر هوس تصمیم به یک مسابقهی جدی گرفته بود.
طرف روس با امتیاز گرفتنهای تک و توک تا ثانیههای پایانی از کشتی گیر ایرانی جلو بود. و البته باید توجه داشت که اگر مسابقه کاملاً جدی بود، طرف روس باید در همان 30 ثانیهی اول، حریف ایرانی را ضربه فنی میکرد.
به هر حال ورزشکار روس از ورزشکار ایرانی جلو افتاده بود. منتها ورزشکار ایرانی تمایلی به تسلیم و پذیرش شکست از خود نشان نمیداد و بسیار اکتیو به تلاش برای امتیازگیری ادامه میداد. تا اینکه در لحظات پایانی این کشتی گیر تازه به دوران رسیدهی ایران، حرکت عجیبی بروز داد؛ او با پریدن روی سر کشتی گیر روس سعی کرد یک فن پر امتیاز که احتمال میدهم نام آن "فیتیله پیچ" باشد را اجرا کند.
این جسارت کشتی گیر ایرانی اصلاً به مذاق ورزشکار روس خوش نیامد. او این را یک بیاحترامی به خود میدانست. و در این لحظه او، کشتی گیر ایرانی را با یک دست از کمر گرفت و روی هوا نگه داشت. سپس درست عرض تشک کشتی را، در حالی که کشتی گیر ایرانی در دستش بود، طی کرد و در نهایت او را زمین زد.
سعی کنید صحنه را تجسم کنید. من اسم این را میگذارم یک آبروریزی بزرگ برای ورزش ایران و شخص مقام معظم رهبری. صحنه همان قدر بزرگ است که صحنهی دفع پنالتی رونالدو توسط بیرانوند و لایی خوردن پیکه از فوتبالیست ایرانی در جام جهانی 2018. صحنههایی که به عنوان افتخار ورزش ایران مدام از تلویزیون پخش میشوند.
به هر حال ... کشتی گیر روس هم، درست مانند یک شیر، از ورزشکاران ضعیفتر انتظار احترام بیشتری دارد. او انتظار ندارد در شرایطی که آوانسهای متعدد به یک فرد ناکارآمد داده، او نه تنها تسلیم نشده، که سعی در اجرای فنون پیچیده کند.
چاق سلامتی با "کریس"
در مسابقات این فصل لیگ قهرمانان فوتبال آسیا، تقریباً هر چه فوق ستارهی خریداری شده توسط تیمهای عربی بود، صرفاً در نتیجهی قرعه کشیها (!)، با تیمهای ایرانی هم گروه شدند. بازیکنانی مثل کریستیانو رونالدو و نیمار.
و این بازیکنان برای مسابقات با تیمهای ایرانی به ایران هم آمدند و همه آنها را از نزدیک دیدند و متوجه شدند هیچ فرقی با سایر آدمها نمیکنند!
به هر حال در یک مسابقه بین تیم رونالدو و تیم پرسپولیس در ورزشگاه آزادی، صحنهی جالبی پیش آمد.
اول از همه باید بگویم با سر عقل آمدن مقامات و با درس گرفتن از گذشته، اتفاق دراماتیکی در رویایی بازیکنان سرشناس و تیمهای ایرانی روی نداد.
اما در این بازی به خصوص، یک صحنه توجه مرا جلب کرد. گزارشگر ایرانی بازی، آقای محمد رضا احمدی بود. میدانیم که در تقابلات "ملی" به گزارشگران توصیه میشود به طرزی اغراق آمیز از تیمهای ایرانی تمجید کنند. و در این مسابقه هم آقای احمدی با آب و تاب زیادی به تمجید از حتی اوت پرتاب کردنهای ایرانیها میپرداخت و از طرفی سعی میکرد حریف را ضعیفتر جلوه دهد.
بالأخره در یک صحنه رونالدو هم وارد معرکه شده و یک ضربهی سر خیلی یواش به سمت دورازه روانه کرد. ضربهای که درست در دستان بیرانوند، دروازهبان پرسپولیس قرار گرفت.
اما آنچه جالب بود، نحوهی گزارش این صحنه توسط احمدی بود. او با سر و صدایی کم سابقه این اتفاق کم اهمیت را برجسته کرد. دقیقاً گفت: "و بیرانوند توپو میگیره. ... [راستی،] چهطوری کریس؟!".
برای آنها که هنوز متوجه نشدهاند، باید توضیح دهم که منظور احمدی این بود: میبینی "کریس"؟ تو هر چه هم بزرگ باشی، باز باید جلو بازیکن ایرانی لنگ بیندازی!!! آن هم به خاطر یک صحنهی کم اهمیت در یک بازی فوق فیکس شده!
و ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
خداحافظی
دیروز لحظاتی از فینال لیگ برتر کشتی ایران را از تلویزیون میدیدم. یکی از کشتی گیرها که برنده هم شده بود، قصد خداحافظی داشت. او را روی دوش گرفتند و او اشک ریخت و ... خلاصه از این جور بازار گرمیها. اما آنچه مهم بود و آنچه به نظر من رسید، تلاش آنها برای لودگی و مسخره بازی بود. واقعیت این است که به دلایلی که توضیحش برای مخاطب سخت است، آنها با این نمایشها سعی داشتند ظریفی را مسخره کنند. آن هم به این دلیل که گفتههای او را درک نکرده بودند. به عبارتی نفهمیده بودند طرف چه گفته و نتیجه گرفته بودند که او پرت و پلا گفته و یا نامربوط حرف زده!
من به این قبیل کشتی گیرهای با سابقه و با اخلاق توصیه میکنم در این جور مواقع حد و حدود خود را تشخیص دهند. هر چه باشد آنها کشتی گیرند و مثلاً در زمینهی ادبیات فارسی تخصص ندارند.
و السلام!