سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکی از میهمانان امشب برنامه‌ی "چاووش" فردی به نام دکتر محمد امین ناصح بود.

اجازه بدهید به خواننده‌ی فهمیده تذکر دهم که این‌جانب قصد دارم در این نوشته ملاحظات پیشین را قدری کنار بگذارم. همان‌طور که از نوشته‌هایم بر می‌آید، همواره بسیار می‌کوشم آن گروه را که "مبارزان" نامیده می‌شوند، به طور مستقیم مورد خطاب قرار ندهم و حتی اصل قرار گرفتن خود در یک مبارزه را هم به روی خودم نیاورم.

اما امشب می‌خواهم قدری صریح‌تر حرف بزنم.

به هر حال استاد فوق الذکر از سر تا پای فردی مثل من ایراد گرفت. لازم می‌دانم برخی نکات را به وی گوشزد کنم:

1. من تعجب می‌کنم که چنین اساتیدی چه اصراری دارند بنده را با خودشان مقایسه کنند؟ من بارها گفته‌ام ایشان متفکرین ایران زمین هستند و من هم جایگاه خودم را دارم.

2. این استاد شدیداً اصرار داشت که بنده بیش از حد ساده حرف می‌زنم! گیرم که این طور باشد؛ آخر پدر آمرزیده! حالا که ساده حرف می‌زنم، به اندازه‌ی موهای نداشته‌ی سرت با دیگر اساتید به سوء تفاهم بر خورده‌ام. چه برسد به زمانی که بخواهم پیچیده حرف بزنم! به هر حال جای شکرش باقی است که این استاد دانشگاه علامه طباطبایی اعتراف کرده که من ساده حرف می‌زنم. من از این اعتراف نتیجه می‌گیرم که سوء تفاهم‌های پیشین با افرادی مثل استاد پناهیان، استاد رحیم پور (ازغدی)، آقای خیابانی، آقای محمد خاتمی، آقای حسن خمینی، آقای محمود رضا قدیریان، آقای قوامی، خانم لواسانی (شاعره و مجری سابق تلویزیون) و ... دیگران تقصیر بی سوادی نامبردگان بوده که حتی متن ساده را هم درک نمی‌کرده‌اند. از طرفی به کار بردن کلماتی مثل "گویشور" (یکی از کلماتی که "میزبان" ادیب برنامه در همین برنامه به کار برد) به معنی سنگین حرف زدن نخواهد بود.

3. ایشان که از دیگران در این برنامه با تجربه‌تر به نظر می‌رسید، هم‌چنین از شوخی کردن خوشش نمی‌آمد. جا دارد یک بار دیگر این بیت سعدی، شاعر سهل و ممتنع‌گوی ایران زمین که کشته مرده‌های زیادی هم دارد، را خاطر نشان کنم: اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب - گر ذوق نیست تو را کج طبع جانوری. ( لازم به ذکر است که به عنوان مثال من اکراه دارم از واژه‌ای مثل "سهل و ممتنع‌‌گو" استفاده کنم و احتمالاً این قبیل استفاده نکردن‌ها باعث شده استاد ناصح بنده را ساده‌گو قلمداد کنند).

4. در مورد ارفاق کردن به دانشجویان یا دانش‌آموزان، فقط به ذکر این نکته بسنده می‌کنم که استادان واقعی، دانشگاه یا مدرسه را آن اندازه‌ که دکتر ناصح جدی می‌گیرند، جدی نمی‌گیرند . و من فکر می‌کنم حق با آن‌هاست.

5. برویم سر اصل مطلب. دو عبارت کلیدی در فرمایشات این استاد فرزانه مرا مجاب کرد که آن‌چه در ذهن من می‌گذرد، به طور غیر مستقیم در اختیار ایشان قرار گرفته. در واقع ایشان از دو عبارت من تقلید کرده بودند: "در مشت داشتن زبان" و "بازی دادن مخاطب". من این دو عبارت را در ذهن خود و معمولاً در مورد حافظ به کار می برم. به این ابیات از حافظ توجه کنید:

شبی گفتا که چشم کس ندیده ست - ز مروارید گوشم در جهان به
سخن اندر دهان دوست شکر - و لیکن گفته‌ی حافظ از آن به

مخاطب کم‌تر با تجربه در نگاه اول ممکن است استنباط کند که حافظ گفته‌ی خود را از سخن دوست بهتر تلقی کرده. کاری به این نداریم که این یک توهین است؛ اما حافظی که می‌گوید: عرض هنر پیش یار بی‌ادبی است و یا " به‌سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ - چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد" چنین اعتقادی ندارد. در واقع با قدری تمرکز بر دو بیت پیش گفته مقصود حافظ روشن‌تر می‌شود: منظور حافظ این است که گفته‌اش از مروارید گوش یار که خود یار آن را بهترین نامیده، بهتر است!

به این می‌گویند بازی دادن مخاطب مغرض. درست مثل قرآن کریم که تأکید دارد هر که را بخواهد هدایت کرده و هر که را بخواهد، گمراه می‌کند.

                                                         ***

به هر حال وارد بحث شدن یک اشتباه بیهوده است. گفتنی‌ها گفته شده و از طرفی همین تلاش شبانه ورزی اساتید ثابت می‌کند که آب دارد سر بالا می‌رود. در پایان، یک بیت ساده از حافظ که امیدوارم اساتید درکش کنند:

اگرچه زنده رود آب حیات است - ولی شیراز ما از اصفهان به


نوشته شده در  پنج شنبه 102/5/26ساعت  1:28 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
سیاست داخلی
[عناوین آرشیوشده]