این متن را درست دقایقی پس از تماشای یک برنامهی تلویزیونی به نام "چاووش" که به تازگی هر شب از شبکهی 4 تلویزیون جمهوری ایران پخش میشود، مینویسم. در برنامهی امشب از سه تن از اساتید دانشگاه علامه طباطبایی دعوت شده بود که در مجموع به علاوهی دو "میزبان" برنامه یک جمع پنج نفره را تشکیل میدادند.
بسیار تأسف خوردم به اوج کودن بودن و بیشعوری اساتید و همچنین میزبانانشان.
به هر حال یکی از چیزهایی که آنان به شدت از آن انتقاد میکردند، غرور و تکبر بود.
این مرا به یاد خاطرهای دیگر از تلویزیون جمهوری انداخت. یادم میآید دو سال پیش همین مواقع یکی دیگر از مجریان تلویزیون به نام آقای مدقق (که اکنون به سرنوشت نامعلوم و احیاناً عبرت انگیزی دچار شده) در شبکهی خبر میزبان یک روانپزشک بود. و از قضا قسمتی از بحثشان هم بر سر بیماری خودشیفتگی بود. همان بیماری که منتهی به "غرور و تکبر" میشود. هر دو نفر هم به شدت از این بیماری انتقاد میکردند.
اما آنچه جالب است بدانید اینکه هر دوی آنها، خود به بیماری خودشیفتگی مبتلا بودند؛ آن هم از نوع شدیدش!
اینجاست که گفتهاند: کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی.
و جالبتر است که بدانید آن پنج نفر یاد شده هم، خود به همین بیماری دچار هستند؛ آن هم از نوع شدیدش.
اینجاست که حافظ گفته: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی – تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی