اخیراً وبسایت بی بی سی فارسی بیانیهای از 15 تشکل صنفی منتشر کرد که در آن آمار تازهای از جمعیت ایران ارائه شده بود. طبق این آمار جمعیت ایران 90 میلیون نفر شده.
در ظاهر قصد بیانیه ارائهی آمار نبود و صرفاً در آستانهی روز جهانی کارگر در پی انتقاد از سرکوب رژیم بود. اما مگر چه دلیلی داشت در حالی که تا همین پنج شش سال پیش در چنین بیانیههایی جمعیت 80 میلیون نفر ذکر میشد، این بیانیه آمار تازهای ارائه دهد؟
در واقع به نظر من صادرکنندگان بیانیه بیشتر به دنبال دامن زدن به بحث افزایش جمعیت بودند. میدانید که آنها عامل حکومتند و با چنین ظریف کاریهایی سعی در حمایت ضمنی از حکومت دارند. اینجا هم در جمعیت مبالغه میکنند تا طرح یا "قانون جوانی جمعیت" را تشویق کرده باشند.
البته به نظر من در تمام دنیا جمعیت همواره بسیار بیشتر از آن چیزی بوده که به طور رسمی اعلام میشده و نگاهی گذرا به شکل میدانی به جامعهی ایران هم جمعیتی حدود 120 میلیون نفر را نشان میدهد. به هر حال بر بنده پوشیده است که چرا همواره حکومتها جمعیت را بسیار پایینتر اعلام میکنند.
به هر حال با آمار تازهی 15 تشکل صنفی طرف هستیم و تبلیغات شدید حکومتی برای افزایش جمعیت. با وجودی که برای شخص بنده و عموم مخالفان جمهوری ایران رشد جمعیت همواره نگران کننده بوده که در ادامه در مورد آن بیشتر صحبت خواهم کرد.
ناگفته نماند که تشکلهای یاد شده اسمهای عجیب و غریبی داشتند و به عبارتی گمنام بودند. این مرا به یاد تجمعات سال 98 میاندازد که در آن بی بی سی مدام اسم شهرهای ناشناختهی ایران را به عنوان محل تجمعات گزارش میکرد. شهرهایی بسیار ناشناخته در حد ایذه، علی آباد کتول، ساوجبلاغ، قهدریجان، کپر بالا، قزل قلعه و ... ! دلیل این سیاست برجسته کردن اسمهای عجیب و غریب هم برای من نامعلوم است.
به هر حال همانطور که گفتم به اعتقاد بنده ایران در وضعیت انفجار جمعیتی به سر میبرد. فارغ از آمارها و مطابق با مشاهدات میدانی. هر کس میتواند ترافیک سنگین حتی در شهرهای کوچک را گواهی دهد. شلوغی کاملاً مشهود است. نرخ بالای بیکاری و سایر شاخصهای اقتصادی هم بر این ایده صحه میگذارد.
در این شرایط طرح افزایش جمعیت از سوی حکومت حیرت انگیز است. و اصلاً یکی از دلایل چنین طرحهایی ایجاد همین حیرت است.
طرح نه، قانون!
برای اینکه بار معنایی قضیه بیشتر شود، اخیراً به جای عنوان "طرح" در این خصوص از واژهی "قانون" استفاده میشود. این مرا به یاد موارد مشابه در سالهای دور میاندازد. زمانی که قرار بود با طرح هدفمندی یارانهها اقتصاد ایران جراحی شود و چون حیرت و خشم آحاد جامعه را دیدند، به جلو فرار کرده و به آن نام "قانون هدفمندی یارانهها" دادند. به هر حال نیک میدانید که با وجود آن قانون وضع اقتصاد به چه روزی در آمد!
دیدگاههای سنتی
هیچ منطقی نمیپذیرد که در این دنیای شلوغ و در شرایطی که جهان از جمعیت مملو است و در شرایطی که در ایران شرایط اقلیمی جای کافی را در اختیار جامعه برای زیستن نمیدهد، جمعیت بیش از این افزایش یابد.
استدلال حکومت این است که با افزایش مداوم سالمندان به دلیل بهداشت بهتر نسبت به گذشته، نسبت جمعیت جوان به سالمند مدام کاهش خواهد یافت.
البته ناگفته نماند که در ابتدای پیش کشیده شدن چنین بحثی خبری از چنین استدلالهایی نبود و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت، صرفاً اعلام کرد که آمادگی مدیریت 150 میلیون جمعیت را دارد. هم او که به شهادت آگاهان توانایی مدیریت یک روستای 400 نفره را هم نداشت!
به هر حال معلوم است که دلیل قانع کنندهای وجود نداشت و دلایلی هم که امروز ارائه میشود، با تلاشهای اتاق فکر و برای تنبیه بیشتر نگاههای حیران صاحبنظران ارائه میشود. به هر حال حکومت که قرار نیست از طرح خودش عقب نشینی کند. بلکه هر روز بیشتر از آن دفاع میکند. هر چند کاملاً غیر منطقی باشد.
اما اتفاقاً افزایش سالمندان خود دلیلی بود که قبلاً همین حکومت در کتابهای جغرافی دوم دبیرستان قدیم برای جلوگیری از رشد جمعیت ارائه میداد. میدانید که آنها قبلاً در پی مهار جمعیت بودند. به هر حال آنها به گونهای تخصصی اعلام میکردند دنیا تغییر کرده و پیشرفتها باعث شده طول عمر بیشتر شود و خود این نشان میدهد که زاد ولد باید کاهش یابد تا رشد جمعیت مهار شود.
دقت کنید همین امروز هم گفته نمیشود سیاست سابق حکومت مبنی بر کنترل جمعیت باعث کاهش جمعیت جوان شده. بلکه فقط اصرار بر این است که نسبت جوانان به سالمندان در میان جامعه در حال کاهش است. من نمیدانم این چه عیبی دارد!
در مقابل این شگفتی آنها همین اواخر استدلال کردند که در صورت کاهش نسبت جوانان به سالمندان در آینده نیروی کار کافی برای جمعیت کاهش خواهد یافت. در مقابل این بیکاری فعلی، این استدلال درست مثل یک فحش مضاعف بود.
به هر حال بر کسی پوشیده نیست که ایدهی افزایش جمعیت در دنیای امروز به هر بهانهای یک ایدهی منسوخ و قدیمی است. این حرفها که حکومت میزند، شاید دویست سال قبل خریدار داشت، ولی حالا ... .
از کمدی به تراژدی
ایدهی کرونا هم در ابتدا ایدهای کمیک و خندهدار به نظر میرسید ولی اکنون یک تراژدی بیسابقه از آب در آمده. البته تراژدی برای بشر. وگرنه حکومت که همواره به ریش ما میخندد. به هر حال افزایش جمعیت هم در ابتدا خندهدار و مضحک بود ولی با تلاش شبانه روزی اکنون وجههای غیر قابل انکار پیدا کرده.
به عنوان مثال آنان هر روز بیش از پیش در این زمینه از اصطلاحات ظاهراً علمی و پیچیده استفاده میکنند. آخرین آنها تأکید بر این بود که اگر زودتر بچه نیاورید، ایران شما، وطن شما، بالفور در یک "سیاهچالهی جمعیتی" فرو خواهد رفت!!! یکی "سیاهچاله" را برای من یکی توضیح دهد!
تولیدی
گیرم که واقعاً بشر نیاز به افزایش جمعیت داشته باشد. نشان به آن نشان که چین هم برای تبدیل این کمدی ایرانی به تراژدی، دیریست دست به کار شده و قوانین لازم برای افزایش جمعیت را به کار گرفته.
باید دید این نیاز بشر به "حمایت از خانواده" منتهی میشود یا به فروپاشی خانواده. دقت داشته باشید که در زمان باب بودن بحث کنترل جمعیت، یکی دیگر از دلایل حکومت همین تعلیم و تربیت صحیح در خانوادههای کم جمعیت بود!
به هر حال فرض کنید خانوادههای وطن پرست ایرانی زیر بار بروند و شروع به بچه دار شدن کنند. امیدوارم 5 بچه برای مقام معظم رهبری کافی باشد. اما به دنیا آوردن 5 بچه واقعاً پر زحمت است! فرض کنید فاصلهی فرزند آوری تا حاملگی بعدی فقط یک سال باشد. در این صورت با احتساب حدود یک سال حاملگی، یک زن و شوهر باید 10 سال تمام برای به دنیا آوردن 5 بچه تلاش کنند! این یعنی 4 سال تمام تحمل حاملگی برای یک زن ناتوان و همچنین 5 بار تحمل دردهای مربوط به زایمان برای او در طی 10 سال. البته هزینههای بچهها را حکومت میدهد. اما ده سال بغل کردن یکی دو بچه و در سالهای پایانی، همزمان با بغل کردن، به دنبال خود کشیدن یکی دو بچهی دیگر خیلی زور دارد.
همهی اینها 10 سال زمان میبرد. اما تربیت بچهها، بزرگ کردن آنها، ازدواج آنها و ... . به هر حال الآن قدیم نیست و همهی اینها چالش برانگیز است.
من فکر میکنم یک زن و شوهر تولیدی بچه نیستند.