سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 مطابق با تصمیم جدید هیئت حاکمه‌ی جمهوری ایران ساعت رسمی کشور آن‌ها از این پس در بازه‌ی تابستانی تغییر نمی‌کند.

 اولین تبعات این تصمیم در کامپیوترها و تلفن‌های موبایل مشاهده شد که در آغاز سال جدید طبق برنامه‌ریزی هوشمند ساعت را یک ساعت جلو کشیدند. تبعات بعدی حتماً در ریتم زندگی مردم در روزهای گرم احساس خواهد شد. به هر حال رژیم جمهوری یک بار هم حدود پانزده سال پیش در زمان ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد دست به چنین عملی زد و کسانی که سنشان اقتضا می‌کند، تبعات آن را به خاطر دارند.

 همین که شنیده شد قرار است ساعات کار ادارات و مدارس در بازه‌ی تابستانی قدری تغییر کند، نشانگر اطلاع قبلی حاکمان این منطقه از عواقب زیانبار تصمیمشان است. در واقع ساعت اداری یک ساعت عقب رفت تا در ادارات همه چیز مانند جلو کشیدن ساعت رسمی در سال‌های گذشته باشد.

 اما تا آن‌جا که می‌دانم جلو کشیدن تابستانی ساعت رسمی اتفاقی است که حداقل در 180 کشور از 200 کشور دنیا شاید بیش از یک قرن است سابقه دارد. حتی در بسیاری کشورهای پیشرفته بازه‌ی زمانی تابستانی برای جلو کشیدن ساعت رسمی به جای شش ماه، هفت ماه است. و این روند مطابق استدلال قوی صورت گرفته و به اصطلاح کاملاً علمی است.

 اما در جمهوری ایران ... . شبی را که مقامات خواب دیده بودند چنین بازیگوشی را عملی کنند، به خوبی به خاطر دارم. آن‌ها روز بعدش مطابق عادت از طریق دوربین‌های "رادیو تلویزیون دولتی ایران" به سراغ "مردم" رفته و در مصاحبه‌ها از آنان اعتراف گرفتند که تغییر تابستانی ساعت مضر است. و تنها استدلال آن مردم، تأکید می‌کنم: تنها استدلال آن‌ها، این بود که جلو و عقب بردن ساعت منزلشان هر شش ماه یک بار، برایشان زحمت دارد!!!!!

 به هر حال در میانه‌ی انواع مصائبی که رژیم جمهوری ایران در سالیان اخیر بر این مردم ساده دل تحمیل کرده، در میانه‌ی سر و صداها، تورم اقتصادی افسار گسیخته که همه را به ستوه آورده، سیل و زلزله‌ی هر از چندی، بیماری غیر قابل مهار کرونا و هزار و یک مشکل دیگر، مسئولین این رژیم اکنون با بحث تغییر ندادن ساعت وضع را برای مردم سخت‌تر هم خواهند کرد.

 به هر حال از همان ابتدای شکل‌گیری این رژیم مسئولین آن سخت اصرار داشتند که قصد دارند از همه جای دنیا مستقل باشند. و دود این استقلال هم فقط و فقط توی چشم خلق بی‌گناه می‌رود.

 ناگفته نماند که اصطلاح "رادیو تلویزیون دولتی ایران" را من اولین بار در وب سایت بی بی سی فارسی دیدم که در بحبوحه‌ی ناآرامی‌های چند ماه پیش برای نام بردن از صدا و سیما به کار برده بود. کم مانده بود با این بی‌احتیاطی‌ها و فراموشکاری‌ها بی بی سی بگوید: "رادیو و تلویزیون ملی ایران"!

 به هر حال در مقابل نگاه حیران مردم مظلوم ایران در خصوص طرح عجیب و غریب افزایش جمعیت و یا به قول حکومت: "جوانی جمعیت" که بعید نیست بعدها بی بی سی فارسی به آن نام "نجات جمعیت" هم بدهد (!!!)، و به خصوص در مقابل این سؤال که تأمین اشتغال جمعیت اضافه شده آن هم در این تنگنای اقتصادی قرار است چگونه صورت گیرد، شخصاً شاهد بودم که این رسانه مدام اخباری مبنی بر نگرانی سایر کشورها از جمله چین بابت کاهش نیروی کار در نتیجه‌ی سالمندی جمعیت منتشر می‌کرد!!! و اگر با دقتی بیش از معمول به این رسانه مراجعه کنید متوجه خواهید شد که تقریباً تمامی طرح‌هایی که حاکمان ایران خوابش را برای مردم آن می‌بینند به نحوی زیرکانه توسط بی بی سی مورد تأیید و تشویق قرار می‌گیرد. ممکن است قبلاً همین طرح جلو نبردن ساعت هم مورد حمایت بی بی سی قرار گرفته باشد. فعلاً اطلاعی ندارم.

تقدیم اجباری
 یکی از کارهای دود از کله برون آور دیگر در جمهوری ایران مربوط به تلویزیون آن‌ها و برنامه‌های پخش زنده‌ی فوتبال می‌شود. آن‌ها در حین پخش زنده ناگهان بازی را قطع کرده و تصاویر به ثمر رسیدن یک گل در مسابقه‌ی فوتبالی که هم‌زمان برگزار می‌شود را نمایش می‌دهند.

 ناگفته نماند که آن‌ها قبل از شروع بازی و از زبان "آقا رضای جاودانی" به مخاطب اطلاع می‌دهند که: "هر اتفاقی که در بازی هم‌زمان بیفتد، حتماً تقدیمتان می‌کنیم".

 به هر حال همه می‌دانند که ممکن است هم‌زمان با بازی فوتبال در حال پخش بازی مهم دیگری در جریان باشد و اطلاع از نتیجه‌ی آن هم برای مخاطب اهمیت داشته باشد. ولی هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که شما به عنوان پخش کننده‌ی یک مسابقه‌ی فوتبال، ناگهان تصاویر را قطع کرده و یک مسابقه‌ی دیگر را نشان دهید.

 به هر حال افراد حتماً علاقه داشته‌اند این مسابقه را ببینند که به شما مراجعه کرده‌اند و احتمالاً علاقه دارند هیچ یک از جزئیات این بازی را به هیچ بهانه‌ای از دست ندهند. ضمن این‌که در حین قطع این بازی ممکن است اتفاق تعیین کننده‌ای، مثل به ثمر رسیدن گل، روی دهد و تداخل تصاویر نامربوط در این شرایط یک خسارت برای مخاطب است (لازم به ذکر است که اتفاق اخیر را بنده بارها به چشم دیده‌ام).

 همه‌ی این‌ها در حالی است که در این دنیای پر هیاهو اگر هم کسی مشتاق به اطلاع از نتیجه و یا "اتفاقات" سایر مسابقات باشد، به راحتی با ابزار اینترنت می‌تواند جویای آن شود.

 و در نهایت یک چیز می‌گویم که امیدورام گریه‌تان را در نیاورد و آن هم این که همه‌ی این بلبشوی تلویزیونی یا به نظر من "شو در شو تلویزیونی" در شرایطی است که همواره بازی فوتبال تداخل کننده از شبکه‌ی دیگری از تلویزیون جمهوری ایران در حال پخش مستقیم است!!!

 واقعاً نمی‌دانم استدلال مسئولین مربوطه برای چنین اصراری به تقدیم سایر مسابقات در حین یک مسابقه چیست. ولی به نظر می‌رسد آن‌ها حتماً به اصل "استقلال شبکه‌های تلویزیونی از یکدیگر" در ایران اعتقاد جدی دارند (!) و بر این اساس احترامی برای پخش مسابقه‌ی هم‌زمان از شبکه‌ی دیگر قائل نیستند و دوست دارند مخاطب همه چیز را از شبکه‌ی خود خودشان ببیند. نمی‌دانم مخاطب تا چه حد به این اصل اعتقاد دارد.

 به هر حال توجه داشته باشید که این پخش هم‌زمان با فرض احتیاج مخاطب باز هم هیچ سودی برای او ندارد و تصاویر تداخل یافته فقط او را گیج می‌کند.

 در مشاهدات میدانی متوجه شده‌ام که این رویه‌ی تلویزیون جمهوری ایران سال‌هاست صدای مخاطبان را در آورده. ولی هر چه در اینترنت جستجو کرده‌ام مطلبی در انتقاد به آن ندیده‌ام. در حالی که مثلاً پانزده سال پیش در فضای مجازی انتقادات شدیدی به نحوه‌ی پخش زنده‌ی مسابقات ورزشی از سوی رعیت صورت می‌گرفت. مثلاً وقتی تلویزیون حاشیه‌ی تصاویر عریض (16 به 9) را می‌زد تا قالب 4 به 3 شوند، در اینترنت انتقاد می‌شد که چرا بخشی از تصویر را نشان نمی‌دهند. در حالی که در همان زمان همه شاهد بودیم که تلویزیون کشور کوچکی مثل جمهوری آذربایجان هم این تصاویر را با تکنیک letterbox پخش کرده و نشان می‌داد به حرفه‌ی خود واقف است. انتقاد از کپی تصاویر از سایر شبکه‌های تلویزیونی ورزشی که جای خود دارد و سر و صدای زیادی در فضای مجازی ایجاد می‌کرد.

 به هر حال از چنین آزار آشکاری کسی جرئت نمی‌کند انتقاد کند و این در حالی است که مثلاً بی بی سی فارسی بابت این‌که از حجاب اجباری در ایران انتقاد می‌شود، مدام وضع این منطقه را رو به پیشرفت قلمداد می‌کند.

 به هر حال تقدیم تصاویر نامربوط پیشینه‌ی ده ساله دارد و مقامات تلویزیون جمهوری هم هرگز سعی در تصحیح این اشتباه نداشته‌اند. در سیاست این یک اصل است که: برای انکار اشتباه بودن کارت، مدام به آن ادامه بده.

 شنیده‌ام که در زمان‌های بسیار دور که تاکسی‌ها در لندن هنوز درشکه‌ای بودند و توسط اسب حمل می‌شدند، قانون ارابه‌رانان را موظف کرده بود که همواره مقداری یونجه در قسمتی از درشکه برای زمان گرسنگی اسب‌ها همراه داشته باشند. وقتی که اتومبیل اختراع شد و تاکسی‌ها هم خودروی شدند، در کمال تعجب همه و تا مدت‌ها، و صرفاً به دلیل عدم تغییر قانون به هر دلیلی، راننده‌ها مجبور بودند همواره مقداری یونجه روی داشبورد اتومبیلشان با خود حمل کنند!

 پی‌نوشت: این پی‌نوشت کم‌تر از یک روز بعد اضافه می‌شود. با پوزش فراوان از مخاطب محترم ناچارم یک اشتباه بزرگ در این نوشته را تصحیح کنم. با کمی جستجو در اینترنت دریافتم تغییر ساعت تابستانی دقیقاً در 77 کشور جهان صورت می‌گیرد. کشورهایی که این تغییر را اعمال نمی‌کنند عمدتاً در عرض‌های جغرافیایی بسیار پایین یا بسیار بالا واقع هستند که چنین تغییری عملاً برایشان بی‌معنی است. کشورهای وابسته به بلوک شرق هم از اعمال این تغییر سر باز می‌زنند. یک چیز مسلم است و آن هم این‌که چنین تغییری برای ایران ما ضروری است. یک چیز دیگر هم مسلم است و آن هم این که تصمیم فعلی هیئت حاکمه‌ی جمهوری ایران برای عدم تغییر، بر خلاف تصمیمات دفعات پیش در این خصوص، چه تصمیم بر تغییر و چه تصمیم بر عدم تغییر و چه در زمان حکومت پهلوی و چه در زمان جمهوری، تقریباً با هیچ انتقاد و بحثی رو به رو نشده.

 به خوبی به یاد دارم که در سال 86 که پس از سالیان متمادی تصمیم به عدم تغییر تابستانی ساعت رسمی گرفته شد، یک روزنامه‌ی اصلاح طلب با انتقاد شدید نوشته بود که این تغییر در صد و پنجاه و چند کشور اعمال می‌شود. اشتباه من در خصوص تعداد کشورها هم از آن خاطره ناشی می‌شود (به همراه قدری مبالغه به منظور تأکید بر حساسیت مسئله). هم‌چنین ابراهیم نبوی، منتقد جدی رژیم ایران هم در آن برهه خیلی از تصمیم حکومت انتقاد می‌کرد.


نوشته شده در  چهارشنبه 102/1/30ساعت  12:36 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
[عناوین آرشیوشده]