سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چندی پیش در نگاهی گذرا به وب سایت عطاء الله مهاجرانی، وزیر فرهنگ دولت خاتمی، متوجه شدم او در چند مقاله ی پشت سر هم در مورد حافظ صحبت کرده بود. مهاجرانی در مورد حافظ تقریباً چشم بسته غیب گفته بود. او به عنوان مثال معتقد بود لفظ "حافظ" به معنی آوازخوان نیست و به معنی کسی است که قرآن را از بر دارد. به هر حال به ذهنم رسید با آوردن چند شاهد از دیوان حافظ یک بار دیگر از اهمیت او صحبت کنم.

حسن 
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم – که عشق از پرده ی عصمت برون آرد را زلیخا را 

با استناد به همین بیت است که نام گیاه "حسن یوسف" انتخاب شده. منظور از حسن، جمال و زیبایی است. در قرآن به پیامبر توصیه شده حتی اگر حسن سایر زنان او را به شگفت آورد، به آنان نزدیک نشود. به هر حال به نظر می رسد حافظ مانند انبوهی کلمات دیگر کلمه ی "حسن" را هم از قرآن اقتباس کرده. در این بیت احتمال می دهم بین عبارت های "روزافزون" و "پرده" ارتباط معنایی لطیفی برقرار باشد که خود قادر به درک آن نیستم.

تواب سازی
من از رندی نخواهم کرد توبه – و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
(حتی اگر آزارم دهی، توبه نمی کنم)

این بیت نشان می دهد در زمان حافظ هم مسئله ی تواب سازی (وادار کردن به توبه از طریق شکنجه) رواج داشته. اما احتمال می دهم نفس تواب سازی ایده ای بوده که از قرآن اقتباس شده. از آیه ی 16 سوره ی نساء.

پزشکی
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه – تشخیص کرده ایم و مداوا مقرر است

"نقش" با توجه به مصرع دوم ایهام دارد. از یک طرف معنی "اثر" می دهد و از طرفی معنی "علامت بیماری". احساس می کنم همه چیز از همین سرزمین آغاز شده؛ من جمله ایده ی پزشکی. همه چیز از خاورمیانه یا "الشرق الاوسط" یا "امة وسطا" آغاز شده. بریتون ها هوش فوق العاده ای نداشته اند. آن ها به هر ترتیب حکومت را از این سرزمین به بریتانیا منتقل کرده اند و تمام عناصر حکومت به خصوص سیستم مخفی را از آن اقتباس نموده اند. عناصر اصلی پزشکی که در این بیت حافظ آمده اند عبارتند از: نقش (symptom)، تشخیص (diagnosis) و مداوا (cure).

تصرف با شعر
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ – بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است

این بیت نشان می دهد که در زمان حافظ بغداد و تبریز سرزمین هایی مجزا از عراق و فارس بوده اند؛ نه جزئی از آن ها. احتمال می دهم که در زمان حافظ کل سرزمین اعراب، عراق نامیده می شده. به ویژه با توجه به مطلع  یکی از غزل ها یعنی "سلیمی منذ حلت بالعراق"، با توجه به عربی بودن آن و با توجه به نام بردن هم زمان از عراق در آن، این حدس تقویت می شود. همین طور حدس می زنم "وقت تبریز" هم ایهام دارد و می تواند چیزی مثل "وقت گرینویچ" باشد. یعنی تبریز در آن زمان از نظر سنجش زمان اهمیت داشته.


نوشته شده در  پنج شنبه 99/1/28ساعت  8:36 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
سیاست داخلی
[عناوین آرشیوشده]