سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدت زیادی فکر می کردم تشابه اشعار حافظ و سعدی، با توجه به این که دوران حیات سعدی را پیش تر از حافظ ذکر کرده اند، به دلیل تضمین های هنرمندانه ای است که حافظ با توجه به شهرت بالای سعدی از اشعار او کرده. از این منظر سعدی را یک شاعر درباری می دانستم که به لطف قدرت حاکمان و بدون برخورداری از هنر آن چنانی در میان مردم معروف شده؛ حافظ هم با تأخیر حدود دو قرن اشعار او را که ورد زبان مردم بوده، با هنر خاص خود در میان اشعارش به کار برده. اما با این تحلیل به سختی می شد باور کرد که دوازده مصراع کاملاً یکسان از سعدی در میان اشعار حافظ وجود داشته باشد و حافظ نه تنها به ضمنی بودن آن ها در شعرهایش اشاره نکرده، بلکه یک اشاره ی خشک و خالی به خود سعدی در میان انبوه شعرهایش نکرده باشد. توجه کنید که تضمین در شعر فارسی عمدتاً با اشاره ی مستقیم به صاحب اصلی بیت تضمینی همراه است. چنان که خود سعدی وقتی از فردوسی تضمین می کند که:

میازار موری که دانه کش است – که جان دارد و جان شیرین خوش است

در بیت قبلی می آورد:

چنین گفت فردوسی پاک زاد – که رحمت بر آن تربت پاک باد

یا محمد حسین بهجت تبریزی (متخلص به شهریار) وقتی از خود حافظ تضمین می کند که:

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی – به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

پیش تر اشاره می کند که:

چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم – که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را

به نظر می رسد یکسان بودن یک بیت یا حتی یک مصراع بین دو شاعر بدون ذکر صاحب اصلی فقط خبر از یک دزدی می دهد. مگر این که آن بیت یا مصراع واقعاً در جامعه جا افتاده باشد و همه اطلاع داشته باشند صاحب اصلی آن کیست. در این صورت ذکر نام صاحب اصلی ضرورت ندارد. مثلاً حافظ خیلی استادانه به بیت مشهور منتسب به رودکی (بوی جوی مولیان آید همی – یاد یار مهربان آید همی) اشاره می کند و آن را این گونه در خلال غزل دل انگیز خود می آورد:

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم – کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

مع الوصف استفاده ی حافظ از دوازده مصراع سعدی یا می تواند به دلیل شهرت بسیار زیاد سعدی و آن دوازده مصراع باشد، یا یک سوء استفاده. همان طور که گفتم حافظ حتی در میان تمامی اشعارش کوچک ترین اشاره ای به شخص سعدی هم نکرده. از طرفی حافظ یک سوء استفاده گر نیست! و از طرفی حافظ با آن مشخصات نیازی به سوء استفاده از آثار یک شاعر مشخصاً متوسط ندارد.

مسئله فقط به آن دوازده مصراع خلاصه نمی شود. روح حاکم بر شعرهای حافظ، یعنی عشق، بر شعرهای سعدی هم حاکم است؛ فقط با این تفاوت که حافظ عشق را از زمین کنده و به اوج آسمان رسانده و سعدی عشق را روی زمین به بند کشیده. آیا این جا هم باید گفت حافظ تحت تأثیر شهرت سعدی از عنصر خاص او سود برده و حتی اسمی هم از سعدی در دیوانش نیاورده؟

مسئله فقط به این ها ختم نمی شود. تشابه اصطلاحات و واژگان مورد استفاده ی دو شاعر بسیار زیاد است. حافظ می گوید:

از کیمیای عشق تو زر گشت روی من – آری به یمن لطف شما خاک زر شود

و سعدی می گوید:

گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد – اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم (!)

معنی این فقط تقلید است و حافظ با آن شخصیت اهل تقلید نیست و از طرفی نیازی به تقلید ندارد و از طرفی سعدی با آن هنر محدود برای حافظ نمی تواند جایگاه یک تقلید شونده را داشته باشد.

همه ی این ها بود تا زمانی که یک اصطلاح اختصاصی حافظ، یعنی "غلامِ همت"، را در یک بیت سعدی دیدم! نه، این یکی دیگر به هیچ وجه قابل توجیه نیست. این فقط نشانه ی کارشکنی است. این بوی توطئه می دهد. و با کمی تأمل پی به زوایای این توطئه بردم. بله، سعدی یک شاعر درباری بوده که پس از حافظ می زیسته و به طور مشخص برای تحت الشعاع قرار دادن حافظ شعر می سروده. او عشق آسمانی حافظ را به زمین تقلیل داده و با تبلیغات زیاد سعی داشته توجهات را از حافظ به سوی خود معطوف کند. او حتی هیچ ابایی از تقلیدِ صریح از حافظ نداشته. در ضمن او هنر چندان والا و قابل اعتنایی هم نداشته. گاهی با دقت در اشعار سعدی آن ها را صرفاً نوعی بازی ناشیانه با کلمات می بینم؛ و گاهی برخی آن ها را مهمل گویی محض می بینم! به این بیت سعدی توجه کنید:

هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن – اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

مرد می خواهم این بیت را معنی کند!

به هر حال از یک طرف به دلیل سادگی و قابل فهم بودن اکثریت اشعار سعدی و از طرفی تحت تأثیر تبلیغات هدفمند حاکمان به منظور منحرف کردن اذهان از حافظ، این سعدی است که در میان طبقه ی تحصیل کرده (؟)ی ایران شهرت و مقبولیت زیادی دارد.


نوشته شده در  جمعه 98/6/22ساعت  6:37 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
سیاست داخلی
[عناوین آرشیوشده]