تاریخ معماهای نسبتاً پیچیدهی زیادی دارد. برای من اما دو سؤال اساسی وجود داشته که مدت زیادی ذهنم را به خود مشغول کرده بود. متأسفانه به دلیل مطالعهی ناکافی متون اصیل تاریخی، متونی مثل قرآن و دیوانهای شعر قابل اعتماد، پیدا کردن جواب برای این دو سؤال برای من زمان زیادی برد.
بسیاری از ما انسانها عمرمان را که باید صرف مطالعه و تحقیق شود، به بطالت میگذرانیم. در واقع بسیاری از ما وقت خود را صرف مطالعه میکنیم؛ اما مطالعهی متونی که ارزش ندارند یا حتی کاملاً جعلی هستند. در واقع متون اصیل را از دید ما مخفی نگه داشتهاند و ما را سرگرم یادگیری شعبده برای آزار یکدیگر کردهاند؛ و یا در بهترین حالت سرگرم خنثی کردن شعبدهها!
به هر حال یک سؤال مهم برای من که آگاهی نسبتاً خوبی از جعلیات تاریخی پیدا کردهام، ساز و کار مصونیت قرآن، کتاب شریف خداوند، از گزند تحریف بوده. به عبارت سادهتر برای من سؤال بود که چگونه در شرایطی که دیگر کتب پیامبران به وضوح دستخوش تحریف شده، قرآن قابل تحریف نبوده. اکنون به این پاسخ رسیدهام که قرآن در شرایطی به دست حاکمان جهان رسیده که به هر دلیل اثری از سایر کتابهای پیامبران نبوده. در واقع اگر کتابهای دیگر باقی میماندند، آنها هم غیر قابل تحریف بودند. جا افتادن یک متن ارزشمند، علمی و سودمند در میان جمعیتهای بشری به بیان ساده مثل جا افتادن مثلاً نوشتههای مرحوم شریعتی است: همانطور که حتی صد سال بعد هم اگر کسی تلاش کند در آن دخل و تصرف کند، به دلیل زبان فاخر از یک طرف و عقاید بکر و خاص نویسنده از سوی دیگر، به سرعت دستش رو میشود، در مورد متنی مثل قرآن هم - بلا تشبیه - همین گونه است. قرآن هم به دلیل داشتن زبانی بی نظیر و همچنین به دلیل بحث از مسائل خاص خود هرگز قابل تحریف نیست.
من اکنون بیش از هر وقت دیگر معتقدم مسیحیت، یهودیت و بسیاری عناوین و نحلههای مذهبی دیگر همگی از قرآن اقتباس شدهاند. و این اعتقاد، یا دست کم فرض، کمک خوبی برای یافتن جواب برای معماهای تاریخیام است. البته باید با مطالعهی بیشتر برای این عقیده دلایل محکم پیدا کنم؛ ولی متأسفانه در حال حاضر امکان مطالعه ندارم.
به هر حال سؤال دوم من دلیل اهمیت سرزمین، زبان و اندیشهی فارسی در طول تاریخ بود. این سرزمین از نظر من یک سرزمین جادویی است. "مردم صاحب کمال" در این سرزمین از هر جای دیگر دنیا بسیار بیشترند. و در این سرزمین اتفاقات بزرگ بسیاری در طول تاریخ رخ داده که بی مانند است. ایمان در این سرزمین جلوهی بارزی دارد. انسانیت در این سرزمین نمود بیشتری دارد.
جوابی که برای این سؤال به دست آوردهام، امتزاج و اختلاط احتمالی دو جمعیت فارس و عرب در طول تاریخ بوده. چیزی که باعث شده فارسها به خوبی به عظمت قرآن پی ببرند؛ حتی اگر نتوانسته باشند به دلیل قلب مداوم حقایق تا به امروز تمامی حقایق آن را درک کرده باشند.
تسلط فوق العادهی شاعران بزرگ ایرانی به زبان عربی، تا آنجا که آنها دل انگیزتر از هر عرب زبانی شعر عربی میسرودهاند، میتواند دلیل مناسبی بر امتزاج تاریخی فارس و عرب باشد.
از نظر من خط فارسی همیشهی تاریخ به همین شکل امروزی بوده و مثلاً به دلیل حملهی اعراب از شکل "میخی" به این شکل در نیامده!
همچنین اگر به شاهنامهی فردوسی اعتماد کنیم که در آن "عجم" را معادل فارسی نامیده، میتوان احتمال داد که "عجمی" یا "اعجمی" که در قرآن از آن اسم برده شده، همین فارسی است.
روشن است که برای اثبات درستی این پاسخها نیاز به ارائهی مدارک قویتری دارم. اما همانطور که گفتم فعلاً قادر به مطالعه نیستم. امیدورام با تغییر شرایط بتوانم به پاسخ معماهای تاریخیام برسم.