تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من – پیاده می روم و همرهان سوارانند
(حافظ)
فیلم کارتونی "جادوگر اوز"، ساخته ی 1982 ژاپن، سفر پر ماجرای یک دختر بچه و سگش را برای یافتن جادوگر حاکم بر یک سرزمین دورافتاده روایت می کند. ماجرا از این قرار است که دوروتی (دختر بچه ی فیلم) به همراه سگش، توتو، به وسیله ی یک طوفان سهگین به سرزمینی ناشناخته برده می شوند. آن ها باید اوز، بزرگ جادوگر سرزمین، را پیدا کنند تا بتوانند به کمک او به خانه برگردند. آن ها برای یافتن جادوگر مورد نظر یک مسیر نسبتاً طولانی را آغاز می کنند. در راه آن ها به یک مترسک بر می خورند. مترسک مغز ندارد و در نتیجه نمی تواند فکر کند. او با دوروتی همراه می شود تا از جادوگر اوز بخواهد مغزش را به او برگرداند. سپس همگی به یک آدم آهنی بر می خورند. آدم آهنی قلب ندارد و در نتیجه نمی تواند احساس کند. او هم با دوروتی، مترسک و سگ همراه می شود تا از جادوگر بخواهد به او قلب بدهد. پس از آن آن ها در آن مسیر به یک شیر جنگل برخورد می کنند. شیر شجاعت ندارد و در نتیجه نمی تواند آرام زندگی کند. او هم با سایرین همراه می شود تا از اوز شجاعت خود را طلب کند. آن ها با پشت سر گذاشتن دشواری های زیاد و مبارزه با انواع اهریمن به جادوگر اوز می رسند. توتو، سگ دوروتی، با زیرکی هویت واقعی جادوگر را افشا می کند. جادوگر مورد بحث فقط یک شعبده باز معمولی است که با حقه هایش خود را بسیار قدرتمند جلوه داده. به هر حال همه ی مسافران مسیر به خواسته هایشان می رسند.
فیلم در واقع سعی دارد کودکان را از سنین پایین افرادی ظلم ستیز بار بیاورد.
چندی پیش در نگاهی گذرا به وب سایت عطاء الله مهاجرانی، وزیر فرهنگ دولت خاتمی، متوجه شدم او در چند مقاله ی پشت سر هم در مورد حافظ صحبت کرده بود. مهاجرانی در مورد حافظ تقریباً چشم بسته غیب گفته بود. او به عنوان مثال معتقد بود لفظ "حافظ" به معنی آوازخوان نیست و به معنی کسی است که قرآن را از بر دارد. به هر حال به ذهنم رسید با آوردن چند شاهد از دیوان حافظ یک بار دیگر از اهمیت او صحبت کنم.
حسن
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم – که عشق از پرده ی عصمت برون آرد را زلیخا را
با استناد به همین بیت است که نام گیاه "حسن یوسف" انتخاب شده. منظور از حسن، جمال و زیبایی است. در قرآن به پیامبر توصیه شده حتی اگر حسن سایر زنان او را به شگفت آورد، به آنان نزدیک نشود. به هر حال به نظر می رسد حافظ مانند انبوهی کلمات دیگر کلمه ی "حسن" را هم از قرآن اقتباس کرده. در این بیت احتمال می دهم بین عبارت های "روزافزون" و "پرده" ارتباط معنایی لطیفی برقرار باشد که خود قادر به درک آن نیستم.
تواب سازی
من از رندی نخواهم کرد توبه – و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
(حتی اگر آزارم دهی، توبه نمی کنم)
این بیت نشان می دهد در زمان حافظ هم مسئله ی تواب سازی (وادار کردن به توبه از طریق شکنجه) رواج داشته. اما احتمال می دهم نفس تواب سازی ایده ای بوده که از قرآن اقتباس شده. از آیه ی 16 سوره ی نساء.
پزشکی
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه – تشخیص کرده ایم و مداوا مقرر است
"نقش" با توجه به مصرع دوم ایهام دارد. از یک طرف معنی "اثر" می دهد و از طرفی معنی "علامت بیماری". احساس می کنم همه چیز از همین سرزمین آغاز شده؛ من جمله ایده ی پزشکی. همه چیز از خاورمیانه یا "الشرق الاوسط" یا "امة وسطا" آغاز شده. بریتون ها هوش فوق العاده ای نداشته اند. آن ها به هر ترتیب حکومت را از این سرزمین به بریتانیا منتقل کرده اند و تمام عناصر حکومت به خصوص سیستم مخفی را از آن اقتباس نموده اند. عناصر اصلی پزشکی که در این بیت حافظ آمده اند عبارتند از: نقش (symptom)، تشخیص (diagnosis) و مداوا (cure).
تصرف با شعر
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ – بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
این بیت نشان می دهد که در زمان حافظ بغداد و تبریز سرزمین هایی مجزا از عراق و فارس بوده اند؛ نه جزئی از آن ها. احتمال می دهم که در زمان حافظ کل سرزمین اعراب، عراق نامیده می شده. به ویژه با توجه به مطلع یکی از غزل ها یعنی "سلیمی منذ حلت بالعراق"، با توجه به عربی بودن آن و با توجه به نام بردن هم زمان از عراق در آن، این حدس تقویت می شود. همین طور حدس می زنم "وقت تبریز" هم ایهام دارد و می تواند چیزی مثل "وقت گرینویچ" باشد. یعنی تبریز در آن زمان از نظر سنجش زمان اهمیت داشته.
به نظر می رسد مسئله ی کرونا به چالشی بی سابقه برای حکومت جمهوری ایران تبدیل شده. به نظر می رسد آن ها وحشت شدیدی از پایان دادن به این بحث دارند. احتمالاً آن ها گمان می کنند پایان کرونا همان و یک تظاهرات اعتراضی تازه همان. تا به این جا آن ها به لطف کرونا دو تاریخ حساس، یعنی چهارشنبه سوری و سیزده بدر، را به سلامت پشت سر گذاشته اند. باید دید در آینده چه رخ خواهد داد.