سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این متن را زمانی می نویسم که با خبر شده ام یک بازیگر معروف سینما و تلویزیون به طور علنی از شباهتی که گریم وی با آقای روحانی، رئیس جمهور، داشته، ابراز تأسف کرده! به این معنی که از شباهتش با ایشان متأسف بوده!
ببینید آش تا چه اندازه شور شده و اوضاع چه قدر بی ریخت است که هر کس که فرصتی برای اظهار نظر پیدا می کند، کنایه ای هم حواله ی "مرحوم" روحانی می کند! (1) این نشان می دهد که نفرت بسیار شدیدی از این موجود در میان خلق الله شکل گرفته. نفرتی بسیار شدیدتر از "مرحوم" احمدی نژاد!
سؤالی که در ذهن من شکل می گیرد، این است که مگر یک صندلی ریاست جمهوری چه قدر اهمیت دارد که به خاطرش افرادی حاضر می شوند تا این اندازه مکافات بکشند. یعنی مثلاً فردی چون روحانی چه لذتی در این "صندلی" یا دیگر صندلی های مشابه می دیده که حاضر شده بار این بی آبرویی ها را به خاطرش به دوش بکشد؟
جالب آن که روحانی و دیگران مطابق با یک سیاست از پیش تعیین شده این قدر بی آبرو شده اند. یعنی این که آن ها حتی می توانسته اند به اراده ی صاحبانشان، افرادی مثل مقام معظم رهبری و البته خانم علیاحضرت ملکه ی کشور بریتانیا، بسیار محبوب و مورد احترام باشند؛ ولی اراده ی آن صاحبان، صرفاً از سر بازیگوشی خاص آن ها، بر این قرار گرفته که روحانی و امثالهم را خراب کنند! چرا؟ چون دوست دارند به این وسیله قدری سرگرم شوند! یعنی هیچ منطقی برای خراب کردن روحانی توسط صاحبان وجود ندارد! و آن ها نه برای کنترل جامعه و نه به هیچ دلیل موجه دیگری روحانی را نزد بشر خوار و خفیف می کنند!
به هر حال به نظر می رسد افرادی مثل روحانی، احمدی نژاد و ... جرأت ندارند از زیر بار چنین خفت هایی شانه خالی کنند. آن ها به خاطر هراس، نوکری فرمانروایان را پذیرفته اند و تا ابد هم به این نوکری ادامه می دهند. حتی اگر این نوکری هیچ سودی برایشان نداشته باشد!
به هر حال حدود چهار سال پیش بود که پیش بینی کردم وقتی روحانی مجبور شود از صندلی ریاست جمهوری دل بکند، کار رژیم جمهوری ایران و البته به تبع آن تمامی رژیم ها تمام خواهد شد. به زمان دل کندن روحانی از عزیزش نزدیک می شویم؛ باید دید آیا افراد مسئول همت می کنند کار را تمام کنند. حالا که همه چیز رو شده.

پاورقی:
(1) برای توضیح بیش تر در مورد "مرحوم" به نوشته ی پیشین این جانب در همین وبلاگ تحت همین عنوان مراجعه شود.


نوشته شده در  یکشنبه 100/1/1ساعت  11:17 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
سیاست داخلی
[عناوین آرشیوشده]