اخیراً با قدری بررسی عملکرد ایرانیها، پی بردهام که آنها همواره و به طور سیستماتیک در حال حمله به فوتبال آلمان بودهاند.
به عنوان مثال گزارشگران تقریباً از گزارش تمامی حرکات زیبای بازیکنان آلمان در حین یک مسابقهی فوتبال طفره میروند و بر عکس کوچکترین حرکت تیم مقابل را به شدت برجسته میکنند. مثلاً وقتی آلمان یک شوت بسیار زیبا میزند که دروازهبان دوپینگی حریف به شکلی شلخته آن را دفع میکند، گزارشگر ایرانی بدون توجه به شوت زده شده، به تمجید غیر عادی از دفع توپ دروازهبان میپردازد. به طور مشخص فریاد میزند که: "چه عکس العمل زیبایی از دروازهبان. عجب دروازهبان بزرگی!"
کافی است مثلاً بازیکنی ضعیف مثل لیونل مسی در شرایطی که گزارشگر ایرانی به خوبی از 20 سال پیش هم آگاه بوده که موفقیتهای او و سایرین در نتیجهی یک سری تبانی محض به دست آمده، مثلاً توپ را یک تکانی بدهد. آن وقت است که همین گزارشگر شروع به بزرگنمایی کرده، نبوغ مسی را یادآوری میکند و از این همه استعداد او اظهار حیرت کرده و یادآوری میکند که "کارشناسان فوتبال" نتوانستهاند هیچ توضیح قانع کنندهای برای این همه مهارت ارائه کنند و فقط حدس میزنند هورمون درمانی مسی در سنین کودکی میتواند در موفقیت فعلی او تأثیرگذار باشد.
و همین گزارشگر عامدانه و به طرزی که حسابی توی ذوق بیننده میزند، دریبلهای تماشایی بازیکنان آلمانی را در زمینهای مسابقه تقریباً تماماً از قلم میاندازد و طوری وانمود میکند که در لحظهی هنرنمایی بازیکن آلمان در حال جستجوی مطلبی در برگهی پیش رویش و یا گوش فرا دادن به اشارهی تهیه کنندهی برنامه بوده.
همین دیشب که سعی کردم خلاصهی بازی زیبای آلمان برابر دانمارک در مسابقات قهرمانی اروپا را از یک وب سایت ورزشی ایرانی دریافت کنم، با تعجب شاهد بودم که حرکات زیبای آلمانیها در ویدیوی ارائه شده در این وب سایت در اثر یک ویرایش گستاخانه کاملاً حذف و به عبارتی سانسور شده بودند. حتی ویدیو طوری طراحی شده بود که اشتباهات محض داور به سود تیم حریف از دید مخاطب مخفی میماند.
سگهای ریزه خورتر جمهوری ایران در اینترنت، یعنی همان کاربران فضای مجازی هم دربست مشغول پیگیری همین سیاست هستند. به عبارتی سر و صدای کاربران ایرانی اینترنت هم به شکلی همه جانبه در راستای زیر سؤال بردن، لوث کردن، متهم کردن و از شدت انداختن موفقیتهای فوتبال آلمان است.
آنچه تعجب آور است سیستماتیک بودن، گستاخانه بودن و قدمت این روش در عین بی اطلاعی 99 درصد ایرانیها از قرارگیری آلمان در محور مبارزه است.
به هر حال وقتی که عوامل ناآگاه جمهوری ایران چنین عمل میکنند، نمیتوان انتظاری از عوامل آگاهتر حکومت داشت؛ عواملی که در کشورهای پیشرفته زندگی میکنند.
به عنوان مثال همین اواخر ویدیوی مربوط به بازی آلمان و آرژانتین در فینال جام جهانی 1990 را مرور میکردم. حکومت که از تصمیم آلمان برای قهرمانی آگاه بود، یک اشتباه داوری محض را که تأثیرگذار هم بود به این تیم تقدیم کرد تا آنها را به نوبهی خود در نزد افکار عمومی خراب کند. اشتباه هم عبارت از یک ضربهی پنالتی بود. به هر حال آلمان با گلی که در نتیجهی همین پنالتی به ثمر رسید قهرمان شد.
اما شنیدهها حاکی است که در سراسر جهان هجمهی گستردهای به خاطر این خطای داوری علیه آلمان شکل گرفته. حتی رئیس جمهور آرژانتین هم در این زمینه موضع گرفته! در این بین فوتبالیستهای ایرانی که جای خود دارند.
به هر حال آنچه میخواهم در اینجا روی آن تأکید کنم، نحوهی مواجههی گزارشگران آلمانی بازی با این مورد است. آنها بلافاصله پس از نمایش حرکت آهستهی مربوط به خطای پنالتی، دو سه بار تکرار کردند که: این یک هدیه بود؛ و به عبارتی به اشتباه داور تأکید کردند. و در حین جشن قهرمانی هم چند بار تکرار کردند که خیلی حیف شد که این پیروزی با اشتباه داور به دست آمد.
همین را مقایسه کنید با رفتار گزارشگران وطنتان موقعی که یک اشتباه داوری واضح به نفع تیمشان رخ میدهد. من دقت کردهام که آنها در این مواقع کاملاً سکوت میکنند و از ابراز نظر خودداری میکنند. البته از یک گزارشگر سابق، آقای عادل فردوسی پور، به خاطر دارم که وقتی گند چنین مسائلی بالا میآمد و کارشناس داوری هم مجبور به تأیید اشتباه داور به نفع ایران میشد، با خونسردی میگفت: "پس داور اشتباه کرد؛ که دستشم درد نکنه"!
یاد آقای فردوسی پور افتادم. میدانید که سالهاست عذر او را خواستهاند. یادش به خیر، مثلاً وقتی مسی "حرکتی زیبا" با توپ میکرد، ایشان به وجد آمده، با هیجان مثلاً میگفتند: "یه یه پا دو پای خوشگل میزنه"! بله، ایشان علاقه داشتند از اصطلاحات عامیانهای که در شهر بزرگ تهران رایج است، در گزارش استفاده کنند. هر چند خودشان اهل کرمان بودند.
به هر حال آقای فردوسی پور به این روز افتادند. سرنوشت ایشان باید برای سایر گزارشگران این مرز پرگهر مایهی عبرت باشد. اما آنها برای ابراز لطف به فردوسی پور به شکلی گسترده و غیر طبیعی، تکیه کلامهای او را مدام تکرار میکنند.
یک گزارشگر دیگر آقای محمد رضا احمدی است که در همین مسابقات فوتبال قهرمانی آسیا، جایی به تأسی از آقای فردوسی پور و با قدری ابتکار، حرکت زیبای بازیکن ایران را این طور توصیف کردند: "یه تو سر توپ ناز نازی میزینه"!!!
همهی این خوشمزگیهای این گزارشگران از سر عشق به وطن است. اما باید به عاقبت این معاشقه هم بیندیشند. باید ببینند مثلاً با آقای فردوسی پور چه کردهاند. با همین آقا رضای جاودانی ...، دیدید چه بیرحمانه برخورد شد؟ عذر او را هم خواستند. فقط به این دلیل که کند صحبت میکند و نسل جوان ایرانی علاقه دارد برنامههای ورزشی را با هیجان بیشتری مشاهده کند.
خلاصه که، تصور کنید مثلاً گزارشگران خلف آقای محمد رضا احمدی در آینده چه تعبیرهای عامیانهای به کار خواهند برد. مثلاً ممکن است در مسیر پیشرفت و مدرنیسم، به یک صحنه بگویند: یه دریبل مامانی میزنه! و یا: یه پاس میده، باقلوا! و یا: گلش با لبات بازی میکنه! ...
حافظ یک بیت بسیار معروف دارد که میگوید:
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب – چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
چند وقتی هست که دریافتهام در فوتبال جهان، تقریباً همه دوپینگ میکنند! یعنی به جز تیمهای وابسته به خود بریتانیا، آمریکا، استرالیا، کانادا و ... و به جز تیمهای وابسته به محور مبارزه مثل آلمان، ژاپن، اتریش و ... بقیه از یک کنار و در هر مسابقهای دوپینگ میکنند. به عبارتی از فرانسه گرفته تا ایتالیا، اسپانیا، برزیل، تا پرتغال، هلند، آرژانتین، بلژیک و یا تیمهای کمتر مطرح مثل مکزیک، رومانی یا حتی ایسلند و غیره همگی بدون استثنا دوپینگ میکنند.
جالب آنکه وقتی هدایت تیمهای فوتبال مدعی مبارزه به مربیان غیر مبارز سپرده میشود، حتی این تیمها هم دوپینگ میکنند. مثلاً در همین رقابتهای قهرمانی اروپا که اکنون در جریان است، با توجه به اینکه مربیگری دو تیم مجارستان و ترکیه (دو کشور مبارز) به دو فرد ایتالیایی سپرده شده، این دو تیم هم طبق تاکتیک سرمربی دوپینگ میکنند.
بازیکن بحث برانگیز
در کنار مسابقات فوتبال قهرمانی اروپا، اکنون مسابقات لیگ ملتهای والیبال هم در حال برگزاری است و با توجه به حضور جمهوری ایران در این بازیها، توجهات ایرانیها به این مسابقات هم معطوف است.
تیم آمریکا که در سالهای اخیر یک ابرقدرت بلامنازع در والیبال بوده، در این دوره چندان قدرتمند ظاهر نشده و حتی به ایران هم باخته؛ ژاپن که جای خود دارد.
یکی از بازیکنان حساسیت برانگیز آمریکایی، سالهاست که با بی دقتی گزارشگران ایرانی، نامش آشکارا اشتباه تلفظ میشود. این بازیکن، Mica ChrisTENson نام دارد که ایرانیها همگی بدون قید و شرط او را ChrisTIANson صدا میزنند.
این آلمان ضعیف
مسابقات فوتبال قهرمانی اروپا این دوره در آلمان برگزار میشود. دقت کردهام که سیاست دستگاه حاکمهی جمهوری در خصوص این مسابقات، بر مبنای یک هجمهی بی سابقه علیه آلمان شکل گرفته.
البته از قدیم بنای جمهوری بر همین بوده. اما اینبار آنها بی پردهتر حمله میکنند. شاید کینهشان از آلمان بیشتر شده.
مثلاً تقریباً در هر بخش خبری ورزشی در تلویزیون ایران، شما میتوانید اخباری مبنی بر برگزاری ضعیف بازیها از سوی آلمان مشاهده کنید! یک روز صحبت از ضعف سیستم امنیتی آلمان میشود (!) که به تماشاگران آشوبگر فرصت خرابکاری داده؛ یک روز صحبت از ضعف سیستم حمل و نقل آلمان میشود (!!!) و یک روز صحبت از کیفیت پایین زمین چمن ورزشگاهها میشود (!!!) که باعث مصدومیت بازیکن انگلیسی شده (!) و کاربران انگلیسی فضای مجازی را مجاب کرده که آلمان صلاحیت برگزاری مسابقات را ندارد!!!!!
به هر حال اگر به رسانههای معتبر حکومت جهانی رجوع کنید، اثری از انتقاد نخواهید دید. ولی ظاهراً ایران با بقیهی مستعمرات حکومت جهانی فرق میکند. یکی از اساتید دانشگاههای ایران معتقد است که فرق ایران با بقیهی جاهای دنیا این است که ایران مستقل است!!!!!
به هر حال اگر از رسانههای ایران در این خصوص مدرک بخواهید، آنها به شما مدرک ارائه خواهند داد. مثلاً تصاویری از صفحات اینترنتی منتشر میکنند که عین ادعای آنها را بازتاب میدهد؛ یا با خبرنگاران دیگر جاهای دنیا ارتباط زندهی تصویری برقرار میکنند تا آنها هم نظرشان را تأیید کنند و یا دست آخر با "مردم" مصاحبه میکنند و از آنها اعتراف میگیرند که میزبانی آلمان ضعیف بوده! شاید حتی با خود مردم آلمان هم مصاحبه شود!
یادآوری میکنم که حین برگزاری مسابقان جام جهانی در قطر هم تلاش مشابهی از سوی رسانههای ایران، البته در ابعاد بسیار محدودتر در جریان بود. احتمالاً ایرانیها کشور خود را برای میزبانی مناسبتر میدانند.
صنعت فضایی
حتماً خبر دارید که در پی شهادت یک رئیس جمهور در ایران، اکنون قرار شده انتخابات تازهای برگزار شود. اما به نظر میرسد که سؤال مردم ایران در خصوص انتخابات این باشد که مگر کاندیداهای معرفی شده با هم فرق هم میکنند. به عبارتی به نظر میرسد مردم گمان میکنند کاندیداها همه سر و ته یک کرباسند.
با این حال دریافتهام که رسانههای ایران و خارج ایران (کانالهای رسانهای آریایی) در تلاشند صورت سؤال را تغییر دهند. آنها تلاش میکنند به مخاطبانشان بقبولانند که این کاندیداها قطعاً با هم فرق میکنند اما ممکن است (و صرفاً ممکن است!) این که چه کسی انتخاب میشود، علیالسویه باشد.
به عبارتی آنها معتقدند این افراد قطعاً با هم فرق میکنند؛ اگرچه ممکن است فرق نکند کدامشان انتخاب میشود! چرا که همه میدانیم رئیس جمهور در مقابل رهبر کارهای نیست.
به هر حال تلویزیون جمهوری با پخش مکرر میان برنامههایی با موضوع موفقیتهای ایران در زمان "شهید رئیسی" سخت در تلاش است القا کند که "فرق میکند چه کسی رئیس جمهور شود".
یکی از این میان برنامهها مدعی است که شهید رئیسی با "نشستن پای درد دل کارگران هپکو" مشکل آنان را حل کرده. و یا یک میان برنامهی دیگر از موفقیت "صنعت فضایی کشور" در دورهی شهید رئیسی صحبت میکند و ادعا میکند که "طبق اعتراف ناسا" ایران اکنون جزو ده کشور برتر دنیا در این صنعت است.
این میان برنامهی دومی طوری از صنعت فضایی صحبت میکند که گویی از صنعت پرورش دام و طیور یا صنعت تولید کود شیمیایی سخن میراند. به عبارتی از نظر این برنامه اکنون صنعت فضایی هم برای ایرانیها چیز پیش پا افتادهای شده!
چندی پیش هم، پس از موفقیت ایرانیها در عملیات "وعدهی صادق"، صادق زیبا کلام به بیبیسی فارسی گفته بود این عملیات جز شکستن هیمنهی اسرائیل دستاورد دیگری نداشته؛ و منظورش این بود که این دستاورد را حتماً داشته! و از طرفی این یک دستاورد کوچک برای حکومتی مثل ایران به شمار میآید!