سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چند روزی است که انتقاد آقای شهاب حسینی، بازیگر سینما، از مسعود کیمیایی بازتاب رسانه ای یافته. اما جالب این جاست که بسیاری منتقدان ِ نقد آقای حسینی وی را به خاطر انتقادش به بی ادبی متهم کرده اند! مثلاً خانم ِ منیژه حکمت که فکر می کنم خیلی از خوانندگان این نوشته او را حتی نمی شناسند، به آقای حسینی گفته که ایشان هنوز ادب نیاموخته!

اما بنده با مطالعه ی انتقادات آقای شهاب حسینی به مسعود کیمیایی آن را صرفاً یک انتقاد ملایم احساس کردم. ایشان گفته بود که برخورد مردم با فیلم های مسعود کیمیایی ناراحت کننده بوده، و حتی نگفته بود فیلم های مسعود کیمیایی بی کیفیت بوده اند. من به عنوان مخاطب حرفه ای سینما، کسی که فرق بین فیلم خوب و بد را درک می کند، معتقدم آقای حسینی حق داشته و فیلم های مسعود کیمیایی چندان ارزشمند نیستند.

من قادر نیستم نیت آقای شهاب حسینی را از وارد شدن به مسئله ی سرنگون کردن هواپیما توسط سپاه درک کنم. ولی سؤال این جاست که آیا قرار است همه تملق مسعود کیمیایی را بگویند و اگر در این آشفته بازار یکی پیدا شد که جرأت کرد حرف حق را بزند، باید همه او را بکوبند.

از طرفی بی بی سی فارسی طوری که گویی فاجعه ی بی سابقه ای رخ داده، این قسمت از حرف آقای حسینی را منعکس کرده بود که وی به طور تلویحی مسعود کیمیایی را خودخواه عنوان کرده بود (نچ نچ نچ، فکرش را بکنید چه فاجعه ای رخ داده. حالا باز خوب بود تلویحاً گفته بود، اگر مستقیم گفته بود که باید اعدام می شد!). در واقع آقای حسینی حتی تلویحاً هم کیمیایی را خودخواه ننامیده بود و فقط گفته بود: آدم نباید این قدر خودخواه باشد.

من فکر می کنم اگر بنا باشد اعتراض را در حالی که هیچ جوابی برای رد آن پیدا نکردیم و در حالی که کاملاً به حق بود، بی ادبی بنامیم، پس تکلیف هر اعتراضی مشخص است. مثلاً اعتراضات آبان ماه به خاطر آن که در آن مثلاً به دولت محترم انتقاد شده، محکوم می شود یا اعتراضات چهل و یک سال پیش به محمد رضا پهلوی به خاطر آن که به آریامهر توهین شده، وجاهت خود را از دست می دهد.

اما در مورد سرنگون کردن هواپیما توسط سپاه فکر می کنم یک نکته ی بسیار مهم از دید رسانه ها و صاحب نظران مغفول مانده و آن هم شباهت این اتفاق با سرنگونی هواپیما توسط آمریکا در سال 67 بود. در این مورد مقامات نظام به ابراز تأسف بسنده کردند و حتی عذرخواهی هم نکردند. در حالی در مورد آن یکی، مقام معظم رهبری در سالگردش و در حالی که تازه به سمت رهبری منصوب شده بود، در یک سخنرانی معروف که بارها از تلویزیون پخش شده، عذر خواهی آمریکایی ها را هم نمی پذیرد و خیلی طلبکارانه می گوید: "می گویند اشتباه کردیم. اشتباه کردید؟ غلط کردید که اشتباه کردید".

جدای از این که در مورد اخیر کسی پیدا نشد به مقام معظم رهبری بگوید: غلط کردی که اشتباه کردی، باید از خانم منیژه حکمت که ژست مخالفت با آقای خامنه ای را گرفته و از طرفی دغدغه ی ادب دارد، پرسید چرا پیش از این در مورد ادبیات ِ "آقا" که گاهی صرفاً شبیه به الوات و چاق کش هاست، هیچ انتقادی نداشته است.


نوشته شده در  چهارشنبه 98/11/23ساعت  9:13 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

اخیراً فرصت داشتم برخی بازی های قدیمی تیم ملی فوتبال آلمان را، که به آن علاقه ی وافری دارم، مرور کنم. یکی از این بازی ها بازی حساس آلمان و ایتالیا در نیمه نهایی جام جهانی سال 2006 بود. آن چه در این بازی نمایان بود، در درجه ی اول دوپینگ تمامی بازیکنان ایتالیا بود، در درجه ی دوم استیلای شگفت انگیز تیم آلمان بر ایتالیا با وجود دوپینگ آن ها و نداشتن بازیکن کلیدی خود، تورستن فرینگس، بود، و در درجه ی سوم داوری بد بود.

نقطه ی بحث برانگیز داوری در همان اوایل بازی رخ داد. زمانی که آندرا پیرلو، بازیکن ایتالیا، در محوطه ی جریمه ی خودی توپ را به طور واضح با قسمت بالایی بازوی خود لمس کرد ولی داور به نفع آلمان خطای پنالتی اعلام نکرد. من با دیدن این صحنه و یکی دو اشتباه دیگر داوری به زیان آلمان در ابتدا گمان کردم فیفا قصد داشته به طور عمدی از موفقیت آلمان جلوگیری کند. ولی هر چه بازی گذشت، بیش تر و بیش تر دریافتم که اشتباهات داور عمدی نبوده و توطئه ای، از لحاظ داوری، در کار نیست.

با این وجود یک سؤال پابرجا بود و آن این که چه طور داور آن خطای واضح را که کاملاً می توانست نتیجه ی بازی را تغییر دهد، پنالتی نگرفت. فکر می کنم جوابش این است که داور جرأت پنالتی گرفتن، آن هم در دقایق ابتدایی بازی، به سود هیچ تیمی را نداشت. در واقع داور در حد و اندازه ی این بازی مهم نبود. آن چه مهم است، این که داور تحت تأثیر اهمیت بازی به اصطلاح خود را باخته بود.

اما سؤال این جاست که آیا باید احساسات میلیاردها انسان در سراسر جهان گره بخورد به تصمیم گیری یک داور ترسو.


نوشته شده در  چهارشنبه 98/11/23ساعت  9:1 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیاست قدیمی
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
[عناوین آرشیوشده]