سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حتماً نام کتاب "آیه‌های شیطانی" را شنیده‌اید. کتابی اثر یک نویسنده‌ی مسلمان بریتانیایی هندی تبار به نام "سلمان رشدی". کتابی که به نوعی واق واق حاکم وقت ایران، روح ا... خمینی را در پی داشته.

اخیراً قدری نسبت به این کتاب حساس شدم و در موردش در اینترنت جستجو کردم. نثر انگلیسی کتاب خیلی برای من ثقیل بود و متن فارسی هم چندان جالب به نظر نمی‌رسید؛ بنابراین از خواندن کتاب صرف نظر کردم. اما تورق کتاب که کار سختی نبود.

آن‌چه توجهم را جلب کرد، اسامی فارسی بود که از همان صفحه‌ی اول در کتاب فراوان بود. اسامی مثل "بابا"، "نسرین" و ... . جالب است بدانید که نام فامیل یکی از دو شخصیت اصلی رمان دقیقاً کلمه‌ی فارسی "فرشته" است و هم‌چنین نام فردی "صلاح الدین چمچا" است که برای خواننده‌ی فهمیده یادآور دو نامی است که تاریخ به دو فرد ممدوح مولوی، شاعر پر آوازه‌ی ایران، "صلاح الدین زرکوب" و "حسام الدین چلپی"، نسبت داده.

و از همه مهم‌تر نام خود نویسنده است که "سلمان" است.

کتاب آن‌طور که گفته شده در سبک "رئالیسم جادویی" نوشته شده که عنوانی دهان پر کن است. از تمام کسانی که قادر هستند معنی عبارت اخیراً مورد کاربرد حکومت جمهوری ایران، یعنی "سیاهچاله‌ی جمعیتی" را توضیح دهند، صمیمانه درخواست دارم نام این سبک رمان نویسی را هم برای من معنی کنند!

اما فارغ از نام این سبک، این دست رمان‌ها سعی می‌کنند به طور غیر مستقیم باورهای مذهبی خواننده را سست کنند. کتاب در زمره‌ی کتاب‌هایی مثل "بوف کور" و "سه قطره خون" اثر صادق هدایت و کتاب‌های نویسندگانی مثل گابریل گارسیا مارکز و پائولو کوئیلو و کتاب معروف او در ایران، یعنی "کیمیاگر" است.

در کتاب آمده که فردی به نام "ماهوند" که یادآور نام محمد، پیامبر بزرگ خداوند است، در برهه‌ای چند آیه را با القای شیطان دریافت می‌کند که در ابتدا گمان می‌کند از طرف خداست.

هم‌چنین جایی در کتاب آمده که وقتی دو فرد تلاش می‌کنند با نام بردن مکرر از خدا شیئی را معجزه وار حرکت دهند، ناموفق هستند؛ اما همین که از شیطان نام می‌برند، شیء حرکت می‌کند.

کتاب سعی می‌کند حضور شیطان در دنیا را برجسته کند و حتی تأکید کند اگر خدایی هم وجود نداشته باشد، قطعاً شیطانی هست.

از آن‌جا که به ویژه برای عوامل حکومت روز به روز بیش‌تر ثابت می‌شود که همه چیز در دنیای اطراف ساختگی و پدید آورده‌ی حکومت هستند، این نگرانی که عناصر خدایی از جمله قرآن هم ساخته و پرداخته‌ی حکومت باشد، هر فردی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به ویژه که ثابت شده کتاب‌های دیگری که به پروردگار عالم نسبت داده شده، انجیل و تورات، مملو از جعلیات و به عقیده‌ی نگارنده تماماً جعلی هستند.

به هر حال نگرانی این است: نکند قرآن هم ... .

و جالب است بدانید که قرآن از قبل جواب این نگرانی را داده: و ما هو بقول شیطان رجیم.

احساس من این است که کتاب بیش‌تر با تمرکز بر ایران نگاشته شده و قیل و قال خمینی هم یکی از قطعات پازل معرفی بیش‌تر آن به ایرانیان است.

جالب است بدانید که نیمه‌ی دوم کتاب بر پایه‌ی شخصیتی به نام "امام" پیش می‌رود که ویژگی‌هایی مشابه "امام خمینی" دارد!

به هر حال برای برجسته کردن ایران و امام و اثبات این‌که آن‌ها از اول در دنیا اهمیت داشته‌اند، اخیراً فردی در آمریکا به تبعیت از حکم خمینی به رشدی چاقو زد. و یک بار دیگر سر و صداهای مربوط به کتاب از نو آغاز شد.

 


نوشته شده در  سه شنبه 102/2/19ساعت  6:50 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

جام جهانی فوتبال سال 2014 را به خاطر دارید؟ یادتان هست که بازی برزیل و آلمان به چه شکلی درآمد؟

آلمان 7 گل به برزیل زد و در دقایق پایانی بازی هم یک گل دریافت کرد. البته این اتفاق همه چیز را در فوتبال زیر سؤال نبرد و هر دو تیم، به علاوه‌ی همه‌ی امکانات تبلیغی حکومت در آینده تلاش کردند این را فقط یک اتفاق جلوه دهند. و فوتبال هم که پر از اتفاق است!

آلمان بازی بعد که فینال بازی‌ها بود را در مقابل آرژانتین ضعیف ظاهر شد و برزیل هم در بازی رده‌بندی عمداً به هلند باخت تا سعی کند ثابت کند صرفاً دچار یک ضعف مقطعی گذرا شده بود.

اما تک گل برزیل در میان فوتبال دوستان ایرانی خیلی سوژه‌ی طنز شد. و یکی از طنزها هم مربوط به یک گزارشگر کهنه کار ایرانی بود که فوتبال را با آب و تاب گزارش می‌کند.

ضمن احترام به این گزارشگر، یک بار دیگر طنز را مرور می‌کنم. به یاد سال‌های گذشته و عمری که می‌رود از دست.

فوتبال دوستان معتقد بودند اگر این گزارشگر بازی را گزارش می‌کرد، ممکن بود گل برزیل را این گونه توصیف کند: ... و حالا توی دروازه! گل برای برزیل! ... حالا برزیل به بازی برمیگرده! اونا حالا فقط هفت گل دیگه میخوان تا به فینال برسن. البته با شش گل هم بازی به وقت اضافی کشیده میشه! وقت خیلی کمه، اما در فوتبال چیزی قابل پیش بینی نیست! ...

در پایان یادآوری می‌کنم که در فوتبال، برزیل از کرواسی ضعیف‌تر و آرژانتین از برزیل هم ضعیف‌تر است. همین آرژانتینی که اخیراً قهرمان جام جهانی شد.


نوشته شده در  یکشنبه 102/2/17ساعت  11:15 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

متفکر جمهوری ایران، استاد حسن رحیم پور ازغدی، در یکی از سخنرانی‌هایش در تلویزیون در مورد رابطه‌ی انسان با حقیقت صحبت می‌کرد.

به گفته‌ی وی امروزه متفکران غربی معتقدند آدمی تعهدی نسبت به کشف حقیقت ندارد و به جای آن باید در زندگی به فکر کسب لذت و دستیابی به رفاه باشد. از طرفی گویا آن متفکرین مورد نقد استاد هم‌چنین عقیده دارند که حقیقت امری نسبی است و بنابراین باز هم سزاوار احترام نیست.

استاد در پاسخ (می‌دانید که استاد ظاهراً دشمن آن‌هاست) سؤال تازه‌ای را مطرح می‌کرد و می‌گفت کسب لذت بدون آگاهی از حقیقت پوچ است. او مدام می‌پرسید: خب، به لذت برسیم که چه؟ آخرش چه؟

و می‌دانید که استاد محترم بسان دیگر نظریه پردازان حکومت جمهوری انتظار دارد به همین سادگی نسخه‌ی متفکرین غربی را در هم بپیچد و آنان را ضربه فنی کند!

اما جناب استاد! همه جای دنیا را شبیه به ایران خود نپندارید که در آن متکلم وحده هستید و کسی از شما بازخواست نمی‌کند. در همین مورد، آن‌ها در مقابل سؤال شما، لذت را یک هدف غایی خواهند نامید که در پسش هدف دیگری نیست. آن‌ها خواهند گفت: مگر وقتی می‌گویند: "بهشت"، کسی می‌پرسد: بهشت برای چه؟

اما گذشته از دیدگاه‌های استاد رحیم پور، باید توجه داشت که چنین توصیه‌هایی در مورد حقیقت از سوی متفکران غربی عامل حکومت، در واقع روشی برای سرکوب بیش‌تر بشر است. بشری که در پی حقیقت نباشد، در پی کشف رازهای حکومت هم نیست و بدین وسیله خنثی می‌شود.

اما بشر همواره مشتاق به کشف حقیقت است و نمی‌تواند در این رابطه دست از کنجکاوی بکشد. همین طور زندگی بدون تلاش برای آگاهی از حقیقت همواره با نگرانی توأم است. ممکن است در پس حقیقت خطری نهفته باشد و بی‌اعتنایی نسبت به خطرات هم شرط عقل نیست.

به نظر می‌رسد آدمی اگر از تمام لذت‌ها دست کشیده و همواره در تمنای آگاه شدن از حقیقت باشد، ضرر نکرده. چرا که حقیقت همواره او را تهدید می‌کند.


نوشته شده در  یکشنبه 102/2/17ساعت  10:50 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

می‌دانید که در نتیجه‌ی تلاش مجدانه‌ی حاکمیت جمهوری در راستای دین زدایی در ایران، امروزه به جا آوردن آداب مذهبی، و به ویژه روزه گرفتن، در میان ایرانیان به امری عجیب تبدیل شده. به این معنی که کم‌تر کسی روزه می‌گیرد و اگر به دیگری بگویی ماه رمضان را روزه‌ام، دچار تعجب می‌شود!

خود من یادم است که سال گذشته وقتی به یک پسر دایی گفتم رمضان را روزه می‌گیرم، با تعجب یکی دو بار پرسید: واقعاً؟! و ماه رمضان امسال هم که به دلیلی به یک دعانویس مراجعه کرده بودم، باز با تعجب او از روزه گرفتنم مواجه شدم.

البته عقیده دارم دین مجموعه‌ای از آداب و رسوم نیست و بسیاری آداب برای سر کار گذاشتن بشر وضع شده؛ ولی به هر حال بی اعتنایی روز افزون مردم به این رسوم مشهود است.

به هر حال روزهای اول ماه رمضان امسال در وب‌سایت خبرگزاری فارس مقاله‌ی جالبی دیدم؛ با این عنوان: "روزه اولی‌ها را با نخوداب تقویت کنید"!

می‌دانید که طبق عقیده‌ی مذهبی حاکم، دختران از سن هشت سال و نه ماهگی ملزم به برپایی آداب دینی هستند. و به عبارتی از همین سن پایین ملزم به روزه گرفتن هم هستند. تصدیق می‌کنید که سن و سال بسیار پایینی است و روزه گرفتن برای آنان بسیار سخت است.

اما خبرگزاری فارس با چنین تیتری سعی داشت کلیه‌ی سؤالات شکل گرفته در مورد اصل روزه و همین طور روزه‌ی دختران را انکار کرده و با خوشمزگی همه چیز را در این رابطه طبیعی جلوه دهد. انگار نه انگار که از صدقه سر جمهوری ایران امروزه کسی روزه نمی‌گیرد و به ویژه انگار نه انگار که کسی از هشت سال و نه ماهگی روزه نمی‌گیرد.

به هر حال عجیب‌تر از آن روشی است که فارس توصیه می‌کند: تقویت قوای جسمانی یک طفل هشت سال و نه ماهه با "نخوداب"!!!

البته که فارس در این بلبشوی اقتصادی در ایران توصیه نمی‌کند بچه را با گوشت قرمز تقویت کنند؛ اما در این‌جا لازم می‌دانم به آن‌ها یادآوری کنم که کودک هشت سال و نه ماهه‌ی روزه دار را با گرد نخود هم نمی‌شود تقویت کرد، چه برسد به نخوداب!

 


نوشته شده در  یکشنبه 102/2/17ساعت  10:19 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

اخیراً وب‌سایت بی بی سی فارسی بیانیه‌ای از 15 تشکل صنفی منتشر کرد که در آن آمار تازه‌ای از جمعیت ایران ارائه شده بود. طبق این آمار جمعیت ایران 90 میلیون نفر شده.

در ظاهر قصد بیانیه ارائه‌ی آمار نبود و صرفاً در آستانه‌ی روز جهانی کارگر در پی انتقاد از سرکوب رژیم بود. اما مگر چه دلیلی داشت در حالی که تا همین پنج شش سال پیش در چنین بیانیه‌هایی جمعیت 80 میلیون نفر ذکر می‌شد، این بیانیه آمار تازه‌ای ارائه دهد؟

در واقع به نظر من صادرکنندگان بیانیه بیش‌تر به دنبال دامن زدن به بحث افزایش جمعیت بودند. می‌دانید که آن‌ها عامل حکومتند و با چنین ظریف کاری‌هایی سعی در حمایت ضمنی از حکومت دارند. این‌جا هم در جمعیت مبالغه می‌کنند تا طرح یا "قانون جوانی جمعیت" را تشویق کرده باشند.

البته به نظر من در تمام دنیا جمعیت همواره بسیار بیش‌تر از آن چیزی بوده که به طور رسمی اعلام می‌شده و نگاهی گذرا به شکل میدانی به جامعه‌ی ایران هم جمعیتی حدود 120 میلیون نفر را نشان می‌دهد. به هر حال بر بنده پوشیده است که چرا همواره حکومت‌ها جمعیت را بسیار پایین‌تر اعلام می‌کنند.

به هر حال با آمار تازه‌ی 15 تشکل صنفی طرف هستیم و تبلیغات شدید حکومتی برای افزایش جمعیت. با وجودی که برای شخص بنده و عموم مخالفان جمهوری ایران رشد جمعیت همواره نگران کننده بوده که در ادامه در مورد آن بیش‌تر صحبت خواهم کرد.

ناگفته نماند که تشکل‌های یاد شده اسم‌های عجیب و غریبی داشتند و به عبارتی گم‌نام بودند. این مرا به یاد تجمعات سال 98 می‌اندازد که در آن بی بی سی مدام اسم شهرهای ناشناخته‌ی ایران را به عنوان محل تجمعات گزارش می‌کرد. شهرهایی بسیار ناشناخته در حد ایذه، علی آباد کتول، ساوجبلاغ، قهدریجان، کپر بالا، قزل قلعه و ... ! دلیل این سیاست برجسته کردن اسم‌های عجیب و غریب هم برای من نامعلوم است.

به هر حال همان‌طور که گفتم به اعتقاد بنده ایران در وضعیت انفجار جمعیتی به سر می‌برد. فارغ از آمارها و مطابق با مشاهدات میدانی. هر کس می‌تواند ترافیک سنگین حتی در شهرهای کوچک را گواهی دهد. شلوغی کاملاً مشهود است. نرخ بالای بیکاری و سایر شاخص‌های اقتصادی هم بر این ایده صحه می‌گذارد.

در این شرایط طرح افزایش جمعیت از سوی حکومت حیرت انگیز است. و اصلاً یکی از دلایل چنین طرح‌هایی ایجاد همین حیرت است.

طرح نه، قانون!
برای این‌که بار معنایی قضیه بیش‌تر شود، اخیراً به جای عنوان "طرح" در این خصوص از واژه‌ی "قانون" استفاده می‌شود. این مرا به یاد موارد مشابه در سال‌های دور می‌اندازد. زمانی که قرار بود با طرح هدفمندی یارانه‌ها اقتصاد ایران جراحی شود و چون حیرت و خشم آحاد جامعه را دیدند، به جلو فرار کرده و به آن نام "قانون هدفمندی یارانه‌ها" دادند. به هر حال نیک می‌دانید که با وجود آن قانون وضع اقتصاد به چه روزی در آمد!

دیدگاه‌های سنتی
هیچ منطقی نمی‌پذیرد که در این دنیای شلوغ و در شرایطی که جهان از جمعیت مملو است و در شرایطی که در ایران شرایط اقلیمی جای کافی را در اختیار جامعه برای زیستن نمی‌دهد، جمعیت بیش از این افزایش یابد.

استدلال حکومت این است که با افزایش مداوم سالمندان به دلیل بهداشت بهتر نسبت به گذشته، نسبت جمعیت جوان به سالمند مدام کاهش خواهد یافت.

البته ناگفته نماند که در ابتدای پیش کشیده شدن چنین بحثی خبری از چنین استدلال‌هایی نبود و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت، صرفاً اعلام کرد که آمادگی مدیریت 150 میلیون جمعیت را دارد. هم او که به شهادت آگاهان توانایی مدیریت یک روستای 400 نفره را هم نداشت!

به هر حال معلوم است که دلیل قانع کننده‌ای وجود نداشت و دلایلی هم که امروز ارائه می‌شود، با تلاش‌های اتاق فکر و برای تنبیه بیش‌تر نگاه‌های حیران صاحب‌نظران ارائه می‌شود. به هر حال حکومت که قرار نیست از طرح خودش عقب نشینی کند. بلکه هر روز بیش‌تر از آن دفاع می‌کند. هر چند کاملاً غیر منطقی باشد.

اما اتفاقاً افزایش سالمندان خود دلیلی بود که قبلاً همین حکومت در کتاب‌های جغرافی دوم دبیرستان قدیم برای جلوگیری از رشد جمعیت ارائه می‌داد. می‌دانید که آن‌ها قبلاً در پی مهار جمعیت بودند. به هر حال آن‌ها به گونه‌ای تخصصی اعلام می‌کردند دنیا تغییر کرده و پیشرفت‌ها باعث شده طول عمر بیش‌تر شود و خود این نشان می‌دهد که زاد ولد باید کاهش یابد تا رشد جمعیت مهار شود.

دقت کنید همین امروز هم گفته نمی‌شود سیاست سابق حکومت مبنی بر کنترل جمعیت باعث کاهش جمعیت جوان شده. بلکه فقط اصرار بر این است که نسبت جوانان به سالمندان در میان جامعه در حال کاهش است. من نمی‌دانم این چه عیبی دارد!

در مقابل این شگفتی آن‌ها همین اواخر استدلال کردند که در صورت کاهش نسبت جوانان به سالمندان در آینده نیروی کار کافی برای جمعیت کاهش خواهد یافت. در مقابل این بیکاری فعلی، این استدلال درست مثل یک فحش مضاعف بود.

به هر حال بر کسی پوشیده نیست که ایده‌ی افزایش جمعیت در دنیای امروز به هر بهانه‌ای یک ایده‌ی منسوخ و قدیمی است. این حرف‌ها که حکومت می‌زند، شاید دویست سال قبل خریدار داشت، ولی حالا ... .

از کمدی به تراژدی
ایده‌ی کرونا هم در ابتدا ایده‌ای کمیک و خنده‌دار به نظر می‌رسید ولی اکنون یک تراژدی بی‌سابقه از آب در آمده. البته تراژدی برای بشر. وگرنه حکومت که همواره به ریش ما می‌خندد. به هر حال افزایش جمعیت هم در ابتدا خنده‌دار و مضحک بود ولی با تلاش شبانه روزی اکنون وجهه‌ای غیر قابل انکار پیدا کرده.

به عنوان مثال آنان هر روز بیش از پیش در این زمینه از اصطلاحات ظاهراً علمی و پیچیده استفاده می‌کنند. آخرین آن‌ها تأکید بر این بود که اگر زودتر بچه نیاورید، ایران شما، وطن شما، بالفور در یک "سیاهچاله‌ی جمعیتی" فرو خواهد رفت!!! یکی "سیاهچاله" را برای من یکی توضیح دهد!

تولیدی
گیرم که واقعاً بشر نیاز به افزایش جمعیت داشته باشد. نشان به آن نشان که چین هم برای تبدیل این کمدی ایرانی به تراژدی، دیریست دست به کار شده و قوانین لازم برای افزایش جمعیت را به کار گرفته.

باید دید این نیاز بشر به "حمایت از خانواده" منتهی می‌شود یا به فروپاشی خانواده. دقت داشته باشید که در زمان باب بودن بحث کنترل جمعیت، یکی دیگر از دلایل حکومت همین تعلیم و تربیت صحیح در خانواده‌های کم جمعیت بود!

به هر حال فرض کنید خانواده‌های وطن پرست ایرانی زیر بار بروند و شروع به بچه دار شدن کنند. امیدوارم 5 بچه برای مقام معظم رهبری کافی باشد. اما به دنیا آوردن 5 بچه واقعاً پر زحمت است! فرض کنید فاصله‌ی فرزند آوری تا حاملگی بعدی فقط یک سال باشد. در این صورت با احتساب حدود یک سال حاملگی، یک زن و شوهر باید 10 سال تمام برای به دنیا آوردن 5 بچه تلاش کنند! این یعنی 4 سال تمام تحمل حاملگی برای یک زن ناتوان و هم‌چنین 5 بار تحمل درد‌های مربوط به زایمان برای او در طی 10 سال. البته هزینه‌های بچه‌ها را حکومت می‌دهد. اما ده سال بغل کردن یکی دو بچه و در سال‌های پایانی، هم‌زمان با بغل کردن، به دنبال خود کشیدن یکی دو بچه‌ی دیگر خیلی زور دارد.

همه‌ی این‌ها 10 سال زمان می‌برد. اما تربیت بچه‌ها، بزرگ کردن آن‌ها، ازدواج آن‌ها و ... . به هر حال الآن قدیم نیست و همه‌‌ی این‌ها چالش برانگیز است.

من فکر می‌کنم یک زن و شوهر تولیدی بچه نیستند.

 


نوشته شده در  جمعه 102/2/15ساعت  4:52 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیاست قدیمی
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
[عناوین آرشیوشده]