ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی - اسباب جمع داری و کاری نمیکنی
چوگان حکم در کف و گویی نمیزنی - باز ظفر به دست و شکاری نمیکنی
(حافظ)
شعار بسیار مهم من: با عبور از جنبش سبز انقلاب کنیم.
پس از برگزاری انتخابات و حضور البته پراکنده و محدود مردم در خیابانها به نظر میرسد حاکمیت ترس شدیدی از روزهای پیش رو که به 22 خرداد منتهی میشود و احتمالاً حضور خودجوش مردم در خیابانها دارد. بر همین مبنا آنها بیش از پیش سعی در پیش کشیدن مسائل نامرتبط و از طرفی سعی در موجه جلوه دادن انتخابات دارند. من در این بین رفتار کسانی را که ادعای مخالفت دارند، مرور کردم. متأسفانه آنها آگاهانه یا ناخودآگاه تلاش میکنند به حکومت کمک کنند!!! آنها بهسان حکومت هم تلاش میکنند مسائل انحرافی را پیش بکشند و هم سعی در سالم جلوه دادن انتخابات دارند؛ آگاهانه یا ناخودآگاه. حاکمان در حال فرار به جلو هستند و برخی مخافان به آنها کمک میکنند! در هر حال اگر هم نیت سوئی در کار باشد، فکر نمیکنم این رفتارها بتواند در دراز مدت مؤثر باشد و مردم خواه ناخواه راه خود را پیدا خواهند کرد. ولی مخالفان واقعی باید چارهای بیندیشند. آنها نباید چون گذشته فریب بخورند. آنها باید سیاستهای مستقلی را برای به خیابان کشاندن مردم پی بگیرند.
شعار من: از جنبش سبز عبور کنیم. انقلاب کنیم.
دیکتاتورها همواره کوشیدهاند سطح روحی مردم مخالف را پایین بیاورند و به این ترتیب از تحرکات اجتماعی آنان جلوگیری کنند. یکی از روشها رواج ادبیات و حتی کلماتی است که بار منفی شدیدی دارند. در زمانهی ما مفاهیم و کلماتی هستند که بحث کردن پیرامون آنها و حتی ذکر آنها بسیار تکان دهنده است. سیاههی مفصلی از این مفاهیم و کلمات میتوان ارائه داد. کلماتی مثل مرگ، شهادت، قبر، اعدام، سکس، همجنس گرایی و ... . برای همه مشخص است که صرف نام بردن از چنین کلماتی هم میتواند برای مردم مخاطب بسیار آزاردهنده باشد. ولی برخی مدعیان مخالفت با حکومت همواره این واژهها را به کار میبرند و حتی در مورد آنها بحث میکنند. گویی اینها اصلاً برای این مخالف شدهاند که این بحثها را پیش بکشند! خلاصه کنم که مخالف واقعی باید سعی کند حتی الامکان این مفاهیم را مطرح نکند و در دام نیفتد. به همین توضیح کوتاه بسنده میکنم.
شعار مهمی که در پایان هر وبلاگ تکرار خواهم کرد: جنبش سبز کارایی خود را از دست داده. از آن عبور کنیم. انقلاب کنیم.
قدری بیش از یک روز از شروع به کار مجدد وبلاگ پرحرفی گذشته. لازم میدانم تکرار کنم که هدف نگارندهی این وبلاگ تلاش هر چند کوچک برای ایجاد انقلاب در کشور است. چند رویداد را مرور میکنم.
حصر، نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر
بالأخره در حضور آقای روحانی کلمهی حصر مورد استفاده قرار گرفت. فقط یک بار. آن هم از زبان خبرنگار روزنامهی رسالت. به نظر میرسد کشور در اختناق شدیدی به سر میبرد. درست مثل دههی شصت. نه، یک ذره بهتر! البته خودم شاهد بودم در حین این سخنرانی رئیس جمهور، حضار دست کم در دو نوبت کف هم زدند. این یادآور سالهای شیرین ریاست جمهوری آقای خاتمی است. نه، ... یک ذره بدتر!
نکته سنج باشیم
یک تحلیلگر در وب سایت بیبیسی فارسی نوشته بود: رئیسی در انتخابات سوم شد. او جمعیتی را که شرکت نکردند، در جایگاه دوم قرار داده بود. به نظر میرسد از نظر او همه چیز رو به راه است و انتخابات هیچ مشکلی ندارد. فقط باید به برخی نکات ظریف توجه داشت و یکی از آنها این که رئیسی دوم نشد بلکه سوم شد. و مطمئن باشید پایینتر هم نشد!
فرار به جلو
فرار به جلو، که پیروان حاکمیت از قدیم مدام دیگران را به آن متهم میکنند، به طور ساده یعنی گستاخی تا حد ممکن. اما به نظر من این در واقع خود این مدعیان هستند که همواره این سیاست را در پیش میگرفتهاند. اصلاً فکر میکنم رهبری همواره در خفا به پیروانش دستور میدهد که: اگر خواستید فرار کنید، به جلو فرار کنید! با اعلام نتایج انتخابات اخیر و زنده شدن مجدد بحث تقلب آشکار در انتخابات سال 88 در میان تودهی مردم، ابراهیم رئیسی، نامزد نزدیکتر به رهبری که در این دوره شکست خورده اعلام شد، مدعی تخلف در انتخابات شده! آن هم بیشتر به خاطر آنکه تعرفهی رأی دهی کافی در اختیار هوادارانش قرار نگرفته. جالب آنکه نامزد پیروز این انتخابات هم همین ادعا را به نفع خود مطرح کرده. به نظر میرسد نامزدهای شرکت کننده در این انتخابات از هر طیفی تقلب در جمهوری اسلامی را محدود به همین تخلفات جزئی میدانند و به بیشتر از آن اصلاً فکر نمیکنند. شاید هم میخواهند مردم به آن فکر نکنند.
شعار مهمی که در پایان هر وبلاگ تکرار خواهم کرد: جنبش سبز کارایی خود را از دست داده. از آن عبور کنیم. انقلاب کنیم.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند - نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست - کلاه داری و آیین سروری داند
...
به قدّ و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد - جهان بگیرد اگر دادگستری داند
به قدر مردم چشم من است ورطهی خون - در این محیط نه هر کس شناوری داند
(حافظ)
شعار مهمی که در پایان هر وبلاگ تکرار خواهم کرد: جنبش سبز کارایی خود را از دست داده. از آن عبور کنیم. انقلاب کنیم.