سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تماشای صحنه‌هایی از بازی معروف دو تیم فوتبال جمهوری ایران و پرتغال در جام جهانی 2018 قدری مرا به فکر فرو برد. فکرش را بکنید دروازه‌بان جمهوری ایران، علی‌رضا بیرانوند، پنالتی کریستیانو رونالدو، بازیکن مشهور پرتغالی را که از نظر رسانه‌ها یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال است، مهار کرد! و در عین حال یک بازیکن جمهوری ایرانی از همان نقطه‌ی پنالتی دروازه‌ی پرتغال را که از نظر رسانه‌ها یکی از بهترین تیم‌های جهان است و دو سال قبل از آن به هر ترتیب قهرمان اروپا شده بود، باز کرد! آن هم، به قول جمهوری ایرانی ها، به شکل "زیر طاقی"!!! و بازی با خوش‌شانسی پرتغالی‌ها مساوی شده و جمهوری ایران "در عین شایستگی" از صعود به مرحله‌ی بعد باز ماند!!!

نمی‌دانم باید چند علامت تعجب بگذارم، اما از همه عجیب‌تر این بود که احدی در سراسر این دنیای وسیع به چنین اتفاقاتی شک نکرد!!! ...

بله، این حوادث تکان‌دهنده شک احدی را برنمی‌انگیزد. و در عین حال برخی معتقدند برای سرنگونی حکومت باید صبر کرد تا "مردم" به حکومت بدبین شوند!

به هر حال من که فکر می‌کنم حکومت دندان‌های خلق را شمرده و روی ساده‌لوحی آنان حساب ویژه باز کرده و به هیچ عنوان نگرانی بابت "شک و تردید" بشر به خود راه نمی‌دهد.

فکرش را بکنید در همین سیرک جهانی، ... ببخشید، جام جهانی پیش رو جمهوری ایران با آمریکا هم‌گروه شده. مطمئن باشید اگر در بازی آن‌ها مثلاً دروازه‌بان ایران از دروازه‌ی خودی توپ را پیش پایش انداخته و شروع به روپایی زدن کرده، یکی یکی بازیکن‌های آمریکا را "دریبل سرپا" بزند و تمام طول زمین را به همین ترتیب طی کرده، به دروازه‌ی آمریکا برسد و گل بزند، باز هم احدی در سراسر دنیا به قضیه شک نخواهد کرد!!!

در این صورت اتفاقی که خواهد افتاد، این خواهد بود که "ملت خداجوی ایران" هر یک که به دیگری می‌رسد، بی معطلی خواهد گفت: "عجب گلی زد علی بیرو!".

و البته خانم آمنه سادات ذبیح‌پور هم با طیب خاطر در بخش خبری 21 بازتاب جهانی برد تاریخی تیم ملی فوتبال کشورشان را گزارش خواهد کرد و اطلاع خواهد داد که "هشتگِ بهترین گل تاریخ ترند شد"!!!

رسانه‌های ورزشی دنیا هم با تجلیل از دروازه‌بان ایران از تغییر نقش دروازه‌بان‌ها در فوتبال مدرن خواهند گفت. آن‌ها اعتقاد خواهند داشت که "پس از آن‌که در سال‌های گذشته دروازه‌بان‌ها با خروج‌های غیرمنتظره از دروازه کار دفاع آخر را به عهده می گرفتند و رفته رفته پس از آن با شرکت در بازی‌سازی‌های آغاز شده در محوطه‌ی شش قدم خودی کار گل‌زنی را تسهیل می‌کردند، اکنون دروازه‌بان ایرانی فصل جدیدی را در دروازه‌بانی دنیا گشوده. علی بیرو نشان داد که در فوتبال مدرن دروازه‌بان نقشی غیر قابل انکار در امر گل‌زنی دارد"!!!!!

 


نوشته شده در  دوشنبه 101/6/7ساعت  9:31 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

مطمئن نیستم که آن چه آقای مسعود بهنود، روشنفکر و نویسنده ی خارج کشور، هر هفته به صورت مقاله ای تحت عنوان "هفته ی هنر و فرهنگ" برای وب سایت بی بی سی فارسی می نویسد، اصلاً خواننده داشته باشد یا نه. اما از یک چیز تقریباً مطمئن شده ام: این که در این دنیای وسیع احدی پیدا نمی شود که سر دربیاورد ایشان در این دست مقالات چه گفته اند و منظورشان چیست. اگر کسی، ولو یک ادیب مجرب، در این ادعای بنده، یعنی ناتوانی هیچ بنی بشری از درک نوشته های بهنود، تردید دارد، پیشنهاد می کنم یک بار هم شده سعی کند نوشته های او را مطالعه کند.

... و دیگر هیچ!
اما سؤالی که بیش از این مرا به خود مشغول می کند، این است که در حالی که در این دنیای پر سروصدا این همه منتقد قاشق نشسته و دستپاچه در کمین هر ایده ی تازه ای هستند تا آن را مورد حمله قرار دهند، چرا کسی هم پیدا نمی شود از بهنود انتقاد کند؟!
احتمالاً جواب سؤال این است که: چون او مسعود بهنود است و برای خودش کسی به حساب می آید و اگر هم کسی از حرف های او سر درنیاورد، ایراد را در خودش می بیند و نه در بهنود!!!
یادتان می آید مهران مدیری، در سریال "مرد هزار چهره" زمانی شعری سرود که تحسین ادبا را بر انگیخت: پول آب جدا، پول برق جدا، و دیگر هیچ!!!
 به نظر می رسد مورد مسعود بهنود هم از این دست است! شاید در این بین یک روزی هم کودکی پیدا شود و به دیگران گوشزد کند که: بابا، شاه برهنه است! یا به عبارت دیگر: بهنود در واقع چیز زیادی بارش نیست و با قلنبه گویی صرفاً سعی در مطرح کردن خودش دارد.

پی نوشت: جالب آن که همین مسعود بهنود، جزو منتقدین ِ سایر نویسندگان هم هست! جزو همان منتقدهای قاشق نشسته!


نوشته شده در  یکشنبه 101/3/22ساعت  12:35 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

معمولاً وقتی انسان های آزاده قصد مجاهدت در راه خدا و مبارزه با ستمگران را دارند، این ستمگران آنان را از احتمالات منفی فراوان می ترسانند. احتمالاتی مثل رنج، شکست، مرگ عزیزان و حتی مرگ خود فرد. من دقت کرده ام که بدترین احتمال همین مرگ فرد است. اما قرآن تمام این قبیل نگرانی ها را رد می کند.

یا ایها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین کفروا و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فی الارض او کانوا غزی لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسرة فی قلوبهم و الله یحیی و یمیت و الله بما تعملون بصیر
ای کسانی که ایمان آورده اید، مانند آنان نباشید که کفر ورزیدند و به برادرانشان که به سفر یا جنگ می رفتند، گفتند اگر پیش ما می ماندند، نمی مردند یا کشته نمی شدند؛ این برای این است که خدا آن را حسرتی در دل های آنان قرار دهد و این خداست که زنده می کند و می میراند و خدا آن چه را می کنید، می بیند

و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفرة من الله و رحمة خیر مما یجمعون
و اگر در راه خدا کشته شوید و یا بمیرید، مطمئناً آمرزش و رحمت خدا بهتر از آن چیزی است که آنان می اندوزند

و لئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون
و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوی خدا گرد هم می آیید
(سوره ی آل عمران - آیات 156 تا 158)

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
و هرگز آنان را که در راه خدا کشته شدند، مرده نپندارید؛ بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند

فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون
و از آن چه خداوند از لطف خود به آنان ارزانی داشته، شادمانند و به کسانی که هنوز به آنان نپیوسته اند، بشارت می دهند که نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند

یستبشرون بنعمة من الله و فضل و أن الله لا یضیع اجر المؤمنین
از نعمت و لطف خدا شادند و از این که خدا پاداش مؤمنان را تباه نمی کند
(سوره ی آل عمران - آیات 169 تا 171)

و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لیکن لا تشعرون
و به آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده نگویید؛ که زنده اند ولی شما درک نمی کنید
(سوره ی بقره - آیه ی 154)


نوشته شده در  جمعه 100/11/29ساعت  3:18 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

و اضرب لهم مثلا اصحاب القریة اذ جاءها المرسلون
و برای آنان افراد شهر را مثال بزن هنگامی که فرستادگان به سویش آمدند

اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا الیکم مرسلون
هنگامی که به سویشان دو فرد را فرستادیم که تکذیبشان کردند و به فردی سوم تقویت کردیم و گفتند ما به سوی شما فرستاده شده ایم

قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ما انزل الرحمن من شیء ان انتم الا تکذبون
پاسخ دادند: شما جز بشری مثل خود ما نیستید و خدای رحمان هیچ چیزی نفرستاده و شما صرفاً دروغ می گویید

قالوا ربنا یعلم انا الیکم لمرسلون
گفتند پروردگارمان می داند که ما به سوی شما فرستاده شده ایم

و ما علینا الا البلاغ المبین
و و ظیفه ی ما صرفاً ابلاغ آشکار است

قالوا انا تطیرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنکم و لیمسنکم منا عذاب الیم
پاسخ دادند ما شما را به فال بد گرفتیم؛ اگر دست برندارید، شما را با سنگ زدن طرد می کنیم و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید

قالوا طائرکم معکم ائن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون
گفتند فال بد شما با خود شماست. چه خوب که یادآوری می شدید، ولی شما گروهی سرکش هستید

و جاء من اقصا المدینة رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین
در این هنگام مردی دوان دوان از نقطه ای دور در شهر آمد و گفت ای قوم از فرستادگان پیروی کنید

اتبعوا من لا یسئلکم اجرا و هم مهتدون
از آنان که هیچ اجری از شما طلب نمی کنند پیروی کنید؛ آنان که هدایت شده هم هستند

ما لی لا اعبد الذی فطرنی و الیه ترجعون
چرا نباید کسی را که مرا آفرید و همگی به سوی او بازگردانده می شوید، عبادت کنم؟

ء اتخذ من دونه الهة ان یردن الرحمن بضر لا تغن عنی شفاعتهم شیئا و لا ینفذون
آیا جز او خدایانی را برگزینم که اگر خدای مهربان برایم ضرری خواهد، واسطه گریشان برایم هیچ فایده ای نداشته باشد و از آن رهایم نکنند؟

انی اذا لفی ضلال مبین
در این صورت به جد گمراه خواهم بود

انی آمنت بربکم فاسمعون
به من گوش فرادهید که به پروردگارتان ایمان آوردم

قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومی یعلمون
به او خطاب شد: وارد بهشت شو؛ گفت: کاش قومم می دانستند

بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین
که پروردگارم مرا آمرزید و از گرامیان قرار داد

و ما انزلنا علی قومه من بعده من جند من السماء و ما کنا منزلین
و بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم و از این بابت فرستنده نبودیم

ان کانت الا صیحة واحدة فاذا هم خامدون
هر چه بود یک خروش منفرد بود و سپس همگی مردند

یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن
افسوس بر بندگان، که هیچ فرستاده ای به سویشان نیامد الا این که او را مسخره می کردند

(سوره ی یس - آیات 13 تا 30)


نوشته شده در  جمعه 100/11/29ساعت  2:47 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

یادم می آید زمانی که به دانشگاه می رفتم، روزی سر کلاس ترمینولوژی، مدرس مربوطه که خود پزشک بود، تعریف می کرد که شبی در بخش اطفال بیمارستان، نوزاد بدحالی را آورده بودند که پدر و مادر معتادش به او قدری مواد مخدر خورانده بودند!

من با شنیدن این ماجرا چشمانم گرد شد و بی اختیار فریاد زدم: "آخر چرا؟"

به مجرد این که این دو کلمه از دهان من بیرون آمد، یعنی همین که من فقط پرسیدم "چرا؟"، ناگهان کلاس درس از خنده منفجر شد!!!

یادم نمی آید مدرس چه توضیحی به این سؤال بدیهی داد و یا اصلاً فرصت کرد در آن هیاهو پاسخی بدهد یا نه.

به هر حال آن روز گذشت.

و اکنون من پس از سال های سال هنوز که هنوز است نفهمیده ام چرا. نه فهمیده ام چرا برخی والدین به نوزادانشان مواد مخدر می دهند؛ و نه فهمیده ام بچه های کلاس آن روز به چه می خندیدند.


نوشته شده در  یکشنبه 100/11/24ساعت  6:35 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
وارد آتش شوید
اقدام پاکستان
داعش، راه حل همیشگی
عیار ورزش ایران
50 درصد جهان!
[عناوین آرشیوشده]